نشانه های آغاز مذاکره با آمریکا

نویسنده

po_memarian_01.jpg

‏‏ امیدمعماریان

جورج بوش رییس جمهوری آمریکا درسفر اخیر خود به خاورمیانه ایران را کشوری خواند که ‏‏”امنیت همه کشورها را درهمه جا تهدید می کند.” محمود شمس الواعظین تحلیلگر سیاسی و ‏روزنامه نگاردرگفت وگو با روز این ادبیات را مقدمه ای برای تشویق رهبران ایران به انجام ‏مذاکره با آمریکا برسر عراق از یک سو وحل وفصل مسائل خاورمیانه از سوی دیگر می داند. ‏به نظر وی رهبران ایران هم این پیام را دریافت کرده اند. این گفت وگو در پی می آید.‏

shamsolvaezin632.jpg

‎ ‎سفربوش به خاورمیانه در اکثرتحلیل هایی که دراین زمینه صورت گرفت، یک محور عمده داشت: ‏تلاش برای انزوای ایران و حفظ و تقویت اتحاد ضدایرانی کشورهای عربی و اسراییل. به نظر شما چند روز پس ‏ازآغاز این سفر و با توجه به سخنان رییس جمهوری آمریکا درابوظبی که لحن ضدایرانی تندی هم داشت، چه ‏محورهایی را می توان درارزیابی موفقیت آن مد نظر قرارداد؟‎ ‎

معتقدم آقای بوش بعد ازگزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا درمورد برنامه هسته ای ایران به این نتیجه رسید ‏که با توجه به همکاری های ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی، دیگر نمی تواند فشار برروی پرونده هسته ای ‏تهران راافزایش دهد. از سوی دیگر اکثریت متحدان همراه ایالات متحده آمریکا، چه در اروپا وچه درخاورمیانه ‏تقریبا به این نتیجه رسیدند که بحران اتمی ایران ازطریق مذاکرات دیپلماتیک قابل حل است. ایالات متحده و دولت ‏بوش با توجه به این تغییر ناگهانی معادله، صرف نظر ازاینکه به چه دلیل این گزارش سازمان های اطلاعاتی ‏آمریکا منتشر شد [ به اینکه آیا برای تامین دیدگاه اسراییل صادر شد که تلاش می کرد آمریکا را به یک جنگ ‏زودرس علیه ایران سوق بدهد بوده یانه کاری ندارم]، اما به هرحال آمریکا ترجیح داد به جای پرونده هسته ای که ‏آرایش جدیدی درقبال آن درخاورمیانه وجهان شکل گرفته، پرونده های دیگر معلق بین آمریکا وایران را فعال کند. ‏این پرونده ها شامل پرونده دخالت ایران در عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان است. شاید به همین دلیل است که ‏پرزیدنت بوش در سخنرانی خود درابوظبی هیچ اشاره ای به برنامه هسته ایی ایران ندارد و مسائل عمده ایران را ‏دخالت های تهران درمساله فلسطین، عراق ولبنان قلمداد می کند. حال آنکه این موضوع ازدید بسیاری از ناظران ‏تازگی ندارد. این دخالت ها چه درفلسطین وچه درلبنان دو دهه است که تداوم دارد و دلیلی نداشته که بوش با این ‏به اصطلاح حدت وغلظت به آن تکیه کند.‏

‎ ‎آیا سخنان بوش مبنایی برای کشورهای عربی خواهد شد تا براساس آن محور ضد ایرانی را درکنار ‏آمریکا همچنان حفظ کنند؟‎ ‎

معتقدم دولتهای حاشیه خلیج فارس به حرف های جورج بوش اعتنا نخواهند کرد. به عنوان مثال کافی است بگویم ‏که سعودالفیصل وزیرامورخارجه عربستان سعودی پیش ازسفر بوش به ریاض اعلام کرد که عربستان سعودی ‏علاقه مند به داشتن روابط مسالمت آمیز با تهران است واگر ازناحیه ایران احساس خطر کند مستقیما این موضوع ‏را با رهبران ایران درمیان می گذارد. سعود الفیصل خواست به صورت غیرمستقیم به جورج بوش بگوید که دلیلی ‏وجود ندارد که کشورهای حاشیه خلیج فارس به محض مشاهده خطری ازسوی ایران به ایالات متحده آمریکا پناه ‏ببرند، خودشان می توانند در مذاکره مستقیم با ایران مسائلشان را حل کنند.‏

‎ ‎بنابراین این سوال پیش می آید که لحن تند وتهاجمی بوش علیه ایران مبتنی برچه ارزیابی از شرایط ‏موجود بوده است؟ آیا سیاست اروپایی “چماق وهویج” هم اندک اندک در کلام وعمل دستگاه سیاست خارجی ‏نئومحافظه کاران آمریکایی راه پیدا می کند؟‎ ‎

در کل بر سخنرانی وی ادبیات آرامی حاکم بود؛‎ ‎به استثناء ادبیات تهاجمی وخصمانه اش علیه نظام سیاسی ایران. ‏اگر مجموعه سخنرانی بوش را درابوظبی بررسی کنیم می بینیم که عمده ترین مخاطب وی یهودیان هستند. چون ‏به نظر می رسد جورج بوش موفق به زنده کردن روند صلح فلسطین واسراییل به دلیل سرسختی ای که ‏ایهودالمرت، نخست وزیر اسراییل از خودش نشان داده نشده و از این نظر ناکامی هایی نصیب جورج بوش شده، ‏به همین دلیل درسخنرانی اش به مردم اسراییل اشاره می کند ومی گوید صلح وبرپایی دولت فلسطین به نفع آینده ‏اسراییل خواهد بود. اشاره جورج بوش به این نکته علامت این است که مذاکراتش با رهبران اسراییل درمورد ‏ضرورت بهبود روندصلح به منظور تشکیل دولت مستقل فلسطینی نتایج ملموسی نداشته و او با حمله کلامی به ‏ایران قصد داشته به اسراییلی ها اطمینان دهد که تغییر رفتارآمریکا درخصوص برنامه هسته ای ایران به معنای ‏نادیده گرفتن نقش مخرب ایران دراوضاع خاورمیانه نیست و آمریکا همچنان به تقویت نیروهای مقتدر و میانه رو ‏عرب درقبال ایران امیدوار است وبه این سیاست ادامه خواهد داد. سفر جورج بوش به اسراییل ویا کویت وامارات ‏هم از این منظر یک سفر ناکام بوده ونتایج خوبی نداشته است. از واکنش های مطبوعات منطقه واسراییل هم می ‏توانیم این موضوع را لمس کنیم. همچنین به نظر می رسد بوش با توجه به انتخابات مقدماتی آمریکا می خواهد ‏روحیه ای به کالبد از نفس افتاده روند صلح خاورمیانه بدمد و به آمریکایی ها بگوید که آمریکا درخاورمیانه ‏حضور جدی دارد وبه اسراییل هم اطمینان بدهد که تشکیل دولت فلسطین به نفع اسراییل خواهد بود و آمریکا در ‏کنار اسراییل باقی خواهد ماند. ‏

‎ ‎با انتشار گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا درمورد برنامه هسته ای کشورمان به نظر می رسید ‏احتمال گفت وگوهای ایران وآمریکا بیشتر بشود. با توجه به اینکه کاندیداهای جمهوری خواه ریاست جمهوری ‏آمریکا هم می توانند از موضوع گفت وگوی ایران وآمریکا در کمپین انتخاباتی استفاده کنند، رفتار بوش درسفر ‏اخیر به خاورمیانه را ناشی از چه سیاستی می دانید؟‎ ‎

به نظر می رسد پیش از انجام هرنوع مذاکره ای ما شاهد تشدید ادبیات مسئولان دوکشور بوده ایم. این موضوع در ‏تاریخ روابط دوکشور به کرات دیده می شود. بعد از آن شاهد شیب با درجه خیلی پایینی از کاهش بحران بوده ایم. ‏معتقدم این ادبیات تهاجمی بوش مقدمه ای برای تشویق رهبران ایران به انجام مذاکره با آمریکا برسر عراق از ‏یک سو وحل وفصل مسائل خاورمیانه از سوی دیگرو به نظر می رسد رهبران ایران هم این پیام را دریافت کرده ‏اند. ‏

‎ ‎به این ترتیب چنین سفری مذاکره با آمریکا را تسریع خواهد کرد؟ رابطه ایران با اعراب چه مسیری ‏را طی خواهد کرد؟‏‎ ‎

ادبیات تهاجمی بوش به تسریع این مذاکره کمک کرده است تا به تعویقش. پس از سفرجورج بوش به خاورمیانه ‏شاهد دو حرکت خواهیم بود. یکی نزدیکی بیشتر ایران به کشورهای عرب خلیج فارس وافزایش روابط سیاسی ‏ودیپلماتیک وافزایش سطح مناسبات و همکاری های امنیتی با این کشورها به منظور زدودن پیامدهای منفی ‏سخنرانی جورج بوش و یا سیاست های فعلی دولت آمریکا درقبال دولت ایران. نکته دوم شروع مذاکرات ایران ‏وآمریکا برسر عراق. ‏

‎ ‎درآمریکا موضوع رابطه با ایران یکی از محورهای مباحث کاندیداهای ریاست جمهوری سال 2008 ‏است. به نظر شما آیا این امکان وجود دارد که درایران هم احزاب وگروه های سیاسی مواضع خود را درخصوص ‏چگونگی مواجهه با آمریکا و سیاست های گفت وگو و مذاکره و یا ادامه روند نه جنگ و نه صلح بیان کنند تا مردم ‏براساس یکی از مهمترین موضوعاتی که این روزها کشور با آن مواجه است، به نمایندگان خود رای بدهند یا ‏اینکه اساسا طرح موضوع رابطه با آمریکا فراتر از موضوعاتی سیاسی همچنان درزمره تابوهای دستگاه سیاست ‏خارجی باقی خواهد ماند؟‏‎ ‎

به عنوان حل وفصل بحران بعید می دانم که هیچ یک از احزاب به صورت مشخص به این موضوع بپردازد. اما ‏درآینده سیاسی برخی از احزاب سیاسی ایران، این موضوع وجود دارد که مساله بحران روابط ایالات متحده ‏آمریکا با ایران به مرزهای مخاطره آمیزی می رسد وباید به سرعت آن را حل وفصل کرد و بهترین موقعیت ‏وفرصت الان است. منتها با توجه به ساخت سیاسی نظام ایران که کلید حل وفصل مسائلی از این قبیل را عملا از ‏سوی ناگزیری به رهبرروحانی، آیت الله علی خامنه ای سپرده است، به نظر می رسد احزاب سیاسی چنین چیزی ‏را نه قادر باشند که دربرنامه های خودشان به صورت آشکار قرار بدهند ونه اگر تمایل چنین چیزی را داشته ‏باشند، بتوانند آن را ابراز کنند. شاهد این موضوع هشدار آیت الله خامنه ای به بعضی از احزاب درسخنرانی اخیر ‏یزد بود که می تواند به صورت غیرمستقیم ناشی ازاین معادله باشد که موضوع حل وفصل بحران ایران وآمریکا ‏دردست رهبری است. به صورت غیر مستقیم معنای این سخنرانی این است که ادامه بحران هم مسئولیتش با مقام ‏رهبری است. لذا احزاب سیاسی از این ماجرا در بازار رقابت های انتخاباتی به صورت آشکار استفاده نخواهند ‏کرد. اگر چه این تمایل وجود دارد که این موضوع را درمحورهای برنامه های انتخاباتی خودشان قراربدهند ‏برای اینکه مردم ایران علاقه مند هستند که این موضوع هرچه سریعتر حل وفصل شود برای اینکه دارد به ‏مرزهای مخاطره آمیزی می رسد وبه حوزه منافع ملی هم آسیب می رساند.‏

‎ ‎به نظر شما با توجه به اهمیتی که موضوع ایران هم اکنون درمعادلات منطقه ای دارد وبسیاری از ‏مسائلی که هم آکنون دولت آمریکا با آن مواجه است به نوعی به ایران گره می خورد، عملکرد مسئولان درتهران ‏می تواند در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تاثیربگذارد؟‎ ‎

من این راسوال خیلی خوبی درزمان حاضرمی دانم و معتقدم یکبار دیگرپس از سال 1979 و دوره جیمی کارتر ‏در آمریکا، ایران بار دیگر نفش تعیین کننده ای درانتخابات آمریکا به عهده می گیرد. درآن زمان نقش ایران علیه ‏دموکرات ها بود و درنتیجه آن رونالد ریگان جمهوری خواه سر کار آمد. این زمان اما به نظر می رسد که علیه ‏جمهوری خواهان است. شاید به این دلیل باشد که دموکرات ها با دریافت این موضوع از سوی ایران و با فهمی که ‏از اوضاع فعلی پیدا کرده اند کفه برگزاری مذاکرات وحل وفصل بحران روابط ایران با ایالات متحده آمریکا را ‏از طرق دیپلماتیک بر استراتژی های مواجهه با ایران ترجیح داده اند. لذا ما یک بار دیگر شاهد نقش محوری ‏ایران در صحنه سیاسی ایالات متحده آمریکا خواهیم بود. از سوی دیگر تاثیری که این موضوع در صحنه سیاسی ‏ایران دارد این است که رهبران بلند پایه جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه خواهند رسید که حال که ایالات ‏متحده آمریکا به معادله هسته ای شدن ایران تن داده است ـ یعنی اتمی شدن مسالمت آمیز ایران - و به قدرت منطقه ‏ای ایران پی برده است، وقت، وقت مناسبی برای مذاکره با ایالات متحده برای حل وفصل جنبه های مختلف ‏بحران بین دوکشور است.‏

‎ ‎به نظر شما با توجه به روند موجود این زمان کی خواهد بود؟‎ ‎

‏ این زمان، پس از انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا خواهد بود. در نتیجه خود آمادگی ایران برای انجام ‏مذاکره با ایالات متحده آمریکا خیلی از تحولات را رقم خواهد زد. البته درپیش گرفتن ادبیات ملایم در سیاست ‏خارجی را نیز شاهد خواهیم بود. اینها علائمی به ما می دهد که از آمادگی ایران برای انجام مذاکره با رهبران ‏ایالات متحده آمریکا حکایت خواهد داشت.‏

‎ ‎به نظر شما اگر مجلس یکدستی مانند مجلس هفتم تشکیل شود در بهبود رابطه با آمریکا موثر خواهد ‏بود یا اگر یک مجلس با اکثریت ـ یا حداقل یک اقلیت قابل توجه اصلاح طلب ـ شکل بگیرد؟‎ ‎

من حتی اگر شانسی برای اصلاح طلبان قائل باشم -که خیلی بعید به نظر می رسد به صورتی یکدست بتوانند ‏انتخابات را از آن خود بکنند وکرسی ها را به دست بیاورند - به نظرم آنها خطایی را که درمجلس ششم مرتکب ‏شدند باردیگر مرتکب نخواهند شد. منظورم از خطا، سود وهزینه ای است که یک استراتژی سیاسی به همواره ‏دارد نه درچارچوب منافع کشور. چون درشرایط سیاسی حاضر سعی خواهند کرد موضوع حل وفصل را بطه با ‏آمریکا را با هماهنگی بیشتر رهبری و رایزنی هایی که با وی انجام خواهند داد به پیش ببرند و به نظر نمی رسد ‏به صورت تکروانه این موضوع را دربرنامه های خود قراربدهند. چرا که این موضوع را یک بار امتحان کردند ‏و با پاسخ خیلی تند وعکس العمل شدید مواجه شدند. یعنی دردوران مجلس ششم، وقتی آقای خاتمی به سازمان ملل ‏رفت و فرصتی پیش آمد که سلام وعلیکی بین روسای جمهوری دوکشور صورت بگیرد، این مسئله با عکس ‏العمل منفی تهران مواجه شد وآقای خاتمی نتوانست این دیدار را به انجام برساند. یعنی تمایل خودش بود که چنین ‏دیداری صورت بگیرد اما براثرفشارهای تهران موفق نشد و درنتیجه آن دیدارناکام ماند و کل سیاست های کلینتون ‏که فرصت هایی را پیش روی ایران گشوده بود، مجالی به اصلاح طلبان نداد. بنابراین اصلاح طلبان یک بار دیگر ‏دست به چنین اقدامی نخواهند زد وبا هماهنگی اقدام خواهند کرد وبه صورت همصدا استراتژی واحدی دراین ‏زمینه اتخاذ خواهند کرد.‏