امیدمعماریان
جورج بوش رییس جمهوری آمریکا درسفر اخیر خود به خاورمیانه ایران را کشوری خواند که ”امنیت همه کشورها را درهمه جا تهدید می کند.” محمود شمس الواعظین تحلیلگر سیاسی و روزنامه نگاردرگفت وگو با روز این ادبیات را مقدمه ای برای تشویق رهبران ایران به انجام مذاکره با آمریکا برسر عراق از یک سو وحل وفصل مسائل خاورمیانه از سوی دیگر می داند. به نظر وی رهبران ایران هم این پیام را دریافت کرده اند. این گفت وگو در پی می آید.
سفربوش به خاورمیانه در اکثرتحلیل هایی که دراین زمینه صورت گرفت، یک محور عمده داشت: تلاش برای انزوای ایران و حفظ و تقویت اتحاد ضدایرانی کشورهای عربی و اسراییل. به نظر شما چند روز پس ازآغاز این سفر و با توجه به سخنان رییس جمهوری آمریکا درابوظبی که لحن ضدایرانی تندی هم داشت، چه محورهایی را می توان درارزیابی موفقیت آن مد نظر قرارداد؟
معتقدم آقای بوش بعد ازگزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا درمورد برنامه هسته ای ایران به این نتیجه رسید که با توجه به همکاری های ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی، دیگر نمی تواند فشار برروی پرونده هسته ای تهران راافزایش دهد. از سوی دیگر اکثریت متحدان همراه ایالات متحده آمریکا، چه در اروپا وچه درخاورمیانه تقریبا به این نتیجه رسیدند که بحران اتمی ایران ازطریق مذاکرات دیپلماتیک قابل حل است. ایالات متحده و دولت بوش با توجه به این تغییر ناگهانی معادله، صرف نظر ازاینکه به چه دلیل این گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا منتشر شد [ به اینکه آیا برای تامین دیدگاه اسراییل صادر شد که تلاش می کرد آمریکا را به یک جنگ زودرس علیه ایران سوق بدهد بوده یانه کاری ندارم]، اما به هرحال آمریکا ترجیح داد به جای پرونده هسته ای که آرایش جدیدی درقبال آن درخاورمیانه وجهان شکل گرفته، پرونده های دیگر معلق بین آمریکا وایران را فعال کند. این پرونده ها شامل پرونده دخالت ایران در عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان است. شاید به همین دلیل است که پرزیدنت بوش در سخنرانی خود درابوظبی هیچ اشاره ای به برنامه هسته ایی ایران ندارد و مسائل عمده ایران را دخالت های تهران درمساله فلسطین، عراق ولبنان قلمداد می کند. حال آنکه این موضوع ازدید بسیاری از ناظران تازگی ندارد. این دخالت ها چه درفلسطین وچه درلبنان دو دهه است که تداوم دارد و دلیلی نداشته که بوش با این به اصطلاح حدت وغلظت به آن تکیه کند.
آیا سخنان بوش مبنایی برای کشورهای عربی خواهد شد تا براساس آن محور ضد ایرانی را درکنار آمریکا همچنان حفظ کنند؟
معتقدم دولتهای حاشیه خلیج فارس به حرف های جورج بوش اعتنا نخواهند کرد. به عنوان مثال کافی است بگویم که سعودالفیصل وزیرامورخارجه عربستان سعودی پیش ازسفر بوش به ریاض اعلام کرد که عربستان سعودی علاقه مند به داشتن روابط مسالمت آمیز با تهران است واگر ازناحیه ایران احساس خطر کند مستقیما این موضوع را با رهبران ایران درمیان می گذارد. سعود الفیصل خواست به صورت غیرمستقیم به جورج بوش بگوید که دلیلی وجود ندارد که کشورهای حاشیه خلیج فارس به محض مشاهده خطری ازسوی ایران به ایالات متحده آمریکا پناه ببرند، خودشان می توانند در مذاکره مستقیم با ایران مسائلشان را حل کنند.
بنابراین این سوال پیش می آید که لحن تند وتهاجمی بوش علیه ایران مبتنی برچه ارزیابی از شرایط موجود بوده است؟ آیا سیاست اروپایی “چماق وهویج” هم اندک اندک در کلام وعمل دستگاه سیاست خارجی نئومحافظه کاران آمریکایی راه پیدا می کند؟
در کل بر سخنرانی وی ادبیات آرامی حاکم بود؛ به استثناء ادبیات تهاجمی وخصمانه اش علیه نظام سیاسی ایران. اگر مجموعه سخنرانی بوش را درابوظبی بررسی کنیم می بینیم که عمده ترین مخاطب وی یهودیان هستند. چون به نظر می رسد جورج بوش موفق به زنده کردن روند صلح فلسطین واسراییل به دلیل سرسختی ای که ایهودالمرت، نخست وزیر اسراییل از خودش نشان داده نشده و از این نظر ناکامی هایی نصیب جورج بوش شده، به همین دلیل درسخنرانی اش به مردم اسراییل اشاره می کند ومی گوید صلح وبرپایی دولت فلسطین به نفع آینده اسراییل خواهد بود. اشاره جورج بوش به این نکته علامت این است که مذاکراتش با رهبران اسراییل درمورد ضرورت بهبود روندصلح به منظور تشکیل دولت مستقل فلسطینی نتایج ملموسی نداشته و او با حمله کلامی به ایران قصد داشته به اسراییلی ها اطمینان دهد که تغییر رفتارآمریکا درخصوص برنامه هسته ای ایران به معنای نادیده گرفتن نقش مخرب ایران دراوضاع خاورمیانه نیست و آمریکا همچنان به تقویت نیروهای مقتدر و میانه رو عرب درقبال ایران امیدوار است وبه این سیاست ادامه خواهد داد. سفر جورج بوش به اسراییل ویا کویت وامارات هم از این منظر یک سفر ناکام بوده ونتایج خوبی نداشته است. از واکنش های مطبوعات منطقه واسراییل هم می توانیم این موضوع را لمس کنیم. همچنین به نظر می رسد بوش با توجه به انتخابات مقدماتی آمریکا می خواهد روحیه ای به کالبد از نفس افتاده روند صلح خاورمیانه بدمد و به آمریکایی ها بگوید که آمریکا درخاورمیانه حضور جدی دارد وبه اسراییل هم اطمینان بدهد که تشکیل دولت فلسطین به نفع اسراییل خواهد بود و آمریکا در کنار اسراییل باقی خواهد ماند.
با انتشار گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا درمورد برنامه هسته ای کشورمان به نظر می رسید احتمال گفت وگوهای ایران وآمریکا بیشتر بشود. با توجه به اینکه کاندیداهای جمهوری خواه ریاست جمهوری آمریکا هم می توانند از موضوع گفت وگوی ایران وآمریکا در کمپین انتخاباتی استفاده کنند، رفتار بوش درسفر اخیر به خاورمیانه را ناشی از چه سیاستی می دانید؟
به نظر می رسد پیش از انجام هرنوع مذاکره ای ما شاهد تشدید ادبیات مسئولان دوکشور بوده ایم. این موضوع در تاریخ روابط دوکشور به کرات دیده می شود. بعد از آن شاهد شیب با درجه خیلی پایینی از کاهش بحران بوده ایم. معتقدم این ادبیات تهاجمی بوش مقدمه ای برای تشویق رهبران ایران به انجام مذاکره با آمریکا برسر عراق از یک سو وحل وفصل مسائل خاورمیانه از سوی دیگرو به نظر می رسد رهبران ایران هم این پیام را دریافت کرده اند.
به این ترتیب چنین سفری مذاکره با آمریکا را تسریع خواهد کرد؟ رابطه ایران با اعراب چه مسیری را طی خواهد کرد؟
ادبیات تهاجمی بوش به تسریع این مذاکره کمک کرده است تا به تعویقش. پس از سفرجورج بوش به خاورمیانه شاهد دو حرکت خواهیم بود. یکی نزدیکی بیشتر ایران به کشورهای عرب خلیج فارس وافزایش روابط سیاسی ودیپلماتیک وافزایش سطح مناسبات و همکاری های امنیتی با این کشورها به منظور زدودن پیامدهای منفی سخنرانی جورج بوش و یا سیاست های فعلی دولت آمریکا درقبال دولت ایران. نکته دوم شروع مذاکرات ایران وآمریکا برسر عراق.
درآمریکا موضوع رابطه با ایران یکی از محورهای مباحث کاندیداهای ریاست جمهوری سال 2008 است. به نظر شما آیا این امکان وجود دارد که درایران هم احزاب وگروه های سیاسی مواضع خود را درخصوص چگونگی مواجهه با آمریکا و سیاست های گفت وگو و مذاکره و یا ادامه روند نه جنگ و نه صلح بیان کنند تا مردم براساس یکی از مهمترین موضوعاتی که این روزها کشور با آن مواجه است، به نمایندگان خود رای بدهند یا اینکه اساسا طرح موضوع رابطه با آمریکا فراتر از موضوعاتی سیاسی همچنان درزمره تابوهای دستگاه سیاست خارجی باقی خواهد ماند؟
به عنوان حل وفصل بحران بعید می دانم که هیچ یک از احزاب به صورت مشخص به این موضوع بپردازد. اما درآینده سیاسی برخی از احزاب سیاسی ایران، این موضوع وجود دارد که مساله بحران روابط ایالات متحده آمریکا با ایران به مرزهای مخاطره آمیزی می رسد وباید به سرعت آن را حل وفصل کرد و بهترین موقعیت وفرصت الان است. منتها با توجه به ساخت سیاسی نظام ایران که کلید حل وفصل مسائلی از این قبیل را عملا از سوی ناگزیری به رهبرروحانی، آیت الله علی خامنه ای سپرده است، به نظر می رسد احزاب سیاسی چنین چیزی را نه قادر باشند که دربرنامه های خودشان به صورت آشکار قرار بدهند ونه اگر تمایل چنین چیزی را داشته باشند، بتوانند آن را ابراز کنند. شاهد این موضوع هشدار آیت الله خامنه ای به بعضی از احزاب درسخنرانی اخیر یزد بود که می تواند به صورت غیرمستقیم ناشی ازاین معادله باشد که موضوع حل وفصل بحران ایران وآمریکا دردست رهبری است. به صورت غیر مستقیم معنای این سخنرانی این است که ادامه بحران هم مسئولیتش با مقام رهبری است. لذا احزاب سیاسی از این ماجرا در بازار رقابت های انتخاباتی به صورت آشکار استفاده نخواهند کرد. اگر چه این تمایل وجود دارد که این موضوع را درمحورهای برنامه های انتخاباتی خودشان قراربدهند برای اینکه مردم ایران علاقه مند هستند که این موضوع هرچه سریعتر حل وفصل شود برای اینکه دارد به مرزهای مخاطره آمیزی می رسد وبه حوزه منافع ملی هم آسیب می رساند.
به نظر شما با توجه به اهمیتی که موضوع ایران هم اکنون درمعادلات منطقه ای دارد وبسیاری از مسائلی که هم آکنون دولت آمریکا با آن مواجه است به نوعی به ایران گره می خورد، عملکرد مسئولان درتهران می تواند در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تاثیربگذارد؟
من این راسوال خیلی خوبی درزمان حاضرمی دانم و معتقدم یکبار دیگرپس از سال 1979 و دوره جیمی کارتر در آمریکا، ایران بار دیگر نفش تعیین کننده ای درانتخابات آمریکا به عهده می گیرد. درآن زمان نقش ایران علیه دموکرات ها بود و درنتیجه آن رونالد ریگان جمهوری خواه سر کار آمد. این زمان اما به نظر می رسد که علیه جمهوری خواهان است. شاید به این دلیل باشد که دموکرات ها با دریافت این موضوع از سوی ایران و با فهمی که از اوضاع فعلی پیدا کرده اند کفه برگزاری مذاکرات وحل وفصل بحران روابط ایران با ایالات متحده آمریکا را از طرق دیپلماتیک بر استراتژی های مواجهه با ایران ترجیح داده اند. لذا ما یک بار دیگر شاهد نقش محوری ایران در صحنه سیاسی ایالات متحده آمریکا خواهیم بود. از سوی دیگر تاثیری که این موضوع در صحنه سیاسی ایران دارد این است که رهبران بلند پایه جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه خواهند رسید که حال که ایالات متحده آمریکا به معادله هسته ای شدن ایران تن داده است ـ یعنی اتمی شدن مسالمت آمیز ایران - و به قدرت منطقه ای ایران پی برده است، وقت، وقت مناسبی برای مذاکره با ایالات متحده برای حل وفصل جنبه های مختلف بحران بین دوکشور است.
به نظر شما با توجه به روند موجود این زمان کی خواهد بود؟
این زمان، پس از انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا خواهد بود. در نتیجه خود آمادگی ایران برای انجام مذاکره با ایالات متحده آمریکا خیلی از تحولات را رقم خواهد زد. البته درپیش گرفتن ادبیات ملایم در سیاست خارجی را نیز شاهد خواهیم بود. اینها علائمی به ما می دهد که از آمادگی ایران برای انجام مذاکره با رهبران ایالات متحده آمریکا حکایت خواهد داشت.
به نظر شما اگر مجلس یکدستی مانند مجلس هفتم تشکیل شود در بهبود رابطه با آمریکا موثر خواهد بود یا اگر یک مجلس با اکثریت ـ یا حداقل یک اقلیت قابل توجه اصلاح طلب ـ شکل بگیرد؟
من حتی اگر شانسی برای اصلاح طلبان قائل باشم -که خیلی بعید به نظر می رسد به صورتی یکدست بتوانند انتخابات را از آن خود بکنند وکرسی ها را به دست بیاورند - به نظرم آنها خطایی را که درمجلس ششم مرتکب شدند باردیگر مرتکب نخواهند شد. منظورم از خطا، سود وهزینه ای است که یک استراتژی سیاسی به همواره دارد نه درچارچوب منافع کشور. چون درشرایط سیاسی حاضر سعی خواهند کرد موضوع حل وفصل را بطه با آمریکا را با هماهنگی بیشتر رهبری و رایزنی هایی که با وی انجام خواهند داد به پیش ببرند و به نظر نمی رسد به صورت تکروانه این موضوع را دربرنامه های خود قراربدهند. چرا که این موضوع را یک بار امتحان کردند و با پاسخ خیلی تند وعکس العمل شدید مواجه شدند. یعنی دردوران مجلس ششم، وقتی آقای خاتمی به سازمان ملل رفت و فرصتی پیش آمد که سلام وعلیکی بین روسای جمهوری دوکشور صورت بگیرد، این مسئله با عکس العمل منفی تهران مواجه شد وآقای خاتمی نتوانست این دیدار را به انجام برساند. یعنی تمایل خودش بود که چنین دیداری صورت بگیرد اما براثرفشارهای تهران موفق نشد و درنتیجه آن دیدارناکام ماند و کل سیاست های کلینتون که فرصت هایی را پیش روی ایران گشوده بود، مجالی به اصلاح طلبان نداد. بنابراین اصلاح طلبان یک بار دیگر دست به چنین اقدامی نخواهند زد وبا هماهنگی اقدام خواهند کرد وبه صورت همصدا استراتژی واحدی دراین زمینه اتخاذ خواهند کرد.