کپی برداری از جزوه بانک جهانی

نویسنده

ahmadazimibolorian.jpg

دولت نهم در چندین ماه گذشته طرحی را در زمینه تحول اقتصادی با هدف ساماندهی اقتصاد کشور مطرح و از ‏صاحب‌نظران اقتصادی نظرخواهی کرده است. این طرح شباهت بسیار زیادی با نظرات بانک جهانی در مورد ‏کشور ما دارد که در تاریخ 30 آوریل سال 2003 به صورت سندی در اختیار دولت جمهوری اسلا‌می ایران قرار ‏گرفت و بلا‌فاصله به سفارش وزارت امور اقتصادی و دارایی توسط این نگارنده به فارسی برگردانیده شد و چند ماه ‏بعد (سال 1383) توسط سازمان بورس و اوراق‌بهادار تهران به صورت کتابی در 280 صفحه با عنوان “اقتصاد ‏ایران از دیدگاه بانک جهانی، گذار ایران در تبدیل ثروت نفت به توسعه” منتشر گردید و میان مقامات مسوول و ‏اندیشمندان اقتصادی توزیع شد و در معرض فروش قرار گرفت.‏

رئوس طرح تحول اقتصادی دولت نهم دربرگیرنده موضوعاتی مانند اصلا‌ح ساختار قیمت‌ها به طور کلی و قیمت ‏انرژی به طور اخص، اصلا‌ح بهای ارز، اصلا‌ح نظام بانکی، بیمه، گمرکات، نظام توزیع کالا‌ و تنظیم بازار، مالیات ‏و بازرگانی و سرمایه‌گذاری خارجی و بورس، ایجاد انضباط پولی و مالی در چرخه اقتصادی کشور و نهایتا ‏ملا‌حظات فنی و اجرایی موجود بر سر راه اجرای سیاست‌های اقتصادی دولت است‎.‎

طرح تحول اقتصادی که توسط بانک جهانی تنظیم شده است و در بالا‌ به آن اشاره شد همه این موارد را با جزئیات ‏بیشتر و محاسبات مشروح و تحلیل دقیق در برمی‌گیرد و چگونگی روی برتافتن از سیاست ‏‎<‎توزیع پیش از رشد‎> ‎و ‏روی آوردن به سیاست ‏‎<‎توزیع همراه رشد‎> ‎محور تحلیل‌های آن است. تعدیل مالی از راه اصلا‌ح نظام یارانه انرژی، ‏مرحله‌بندی اصلا‌ح قیمت انرژی و ملا‌حظات مربوطه، سنجش اثرات حذف یارانه انرژی بر قیمت‌ها، تعدیل قیمت ‏انرژی همراه با پرداخت نقدی، تجهیز منابع از طریق استفاده از ثروت انرژی، روش تسهیم درآمدهای حاصل از ‏ثروت منابع میان مصرف و سرمایه‌گذاری، برآورد تاثیر حذف یارانه‌های انرژی بر گروه‌های مختلف درآمد، اصلا‌ح ‏یارانه‌های دیگر، ارائه مستمری همگانی، تجربه بین‌المللی در زمینه تاثیرات افزایش قیمت انرژی بر تورم ناشی از ‏آن، بررسی موانع وارداتی و رژیم صادراتی ایران، آزادسازی بخش مالی و نظام بانکی، اصلا‌ح بیمه و گمرک و ‏توسعه بخش خصوصی به منظور ایجاد اشتغال از جمله عناوین فرعی مباحث کتاب مزبور است. بدون تردید آگاهی ‏مسوولا‌ن کنونی اقتصاد و اندیشمندانی که در زمینه طرح تحول اقتصادی مورد مشورت دولت قرار گرفته یا می‌گیرند ‏از محتوای گزارش بانک جهانی از زحمات طاقت‌فرسای آنها می‌کاهد و راه کوتاه‌تر و میانبری را نسبت به آنچه ‏امروز پیموده می‌شود در برابر آنها می‌گشاید‎.‎

لا‌زم به توضیح است که سند بانک جهانی در خلا‌ و بدون اطلا‌ع و همکاری متخصصان ایرانی تنظیم نشده است، بلکه ‏گروه تنظیم‌کننده بانک (گروه توسعه اجتماعی و اقتصادی منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی‎ - ) MENA ‎اطلا‌عات ‏خود را از منابع مختلف ایرانی از جمله بانک مرکزی، وزارت امور اقتصادی و دارایی و سازمان مدیریت و ‏برنامه‌ریزی وقت به دست آورده است و برخی از توصیه‌های گزارش مذکور از جمله اجرای آرام و تدریجی سیاست ‏تعدیل قیمت انرژی همان سیاست‌های پیش‌بینی شده در برنامه‌های سوم و چهارم هستند. بانک جهانی هم‌راستا با ‏متخصصان ایرانی بر این عقیده بوده که اجرای سریع طرح اصلا‌ح قیمت انرژی بحران‌زا خواهد بود.‏

‎ ‎

از دید بانک ایجاد هر نوع بحران و اختلا‌ل در سیستم اجتماعی یک کشور نوعی فرصت‌سوزی است و حرکت موزون ‏اقتصادی را مختل می‌کند، به‌ویژه آنکه اگر سیاست دولت معطوف به بسترسازی برای پیوستن به اقتصاد جهانی باشد. ‏دولت نهم برای تامین این هدف آخری اخیرا به مجلس شورای اسلا‌می لا‌یحه داده است‎.‎

نگاه همه‌جانبه به ساختار اقتصادی و یافتن ریشه‌های اصلی توسعه‌نیافتگی و مشکلا‌ت اقتصادی کشور، از جمله کشف ‏دلا‌یل رشد پایین اقتصادی و بهره‌وری تولید، نبود انگیزه برای سرمایه‌گذاری و… به‌طور قطع وظیفه هر دولتی است ‏که تازه بر سر کار می‌آید. در کشورهایی که احزاب سیاسی سرنوشت‌ساز انتخابات هستند این وظیفه را خود احزاب ‏بر عهده دارند و پارادایم رشد و توسعه اقتصادی آنها از پیش برای رای‌دهندگان شناخته شده است. نگاه همه‌جانبه به ‏ساختار اقتصادی علی‌الا‌صول باید با اشراف به تجربیات جهانی در اصلا‌ح ساختار اقتصادی و دستکاری در ‏متغیرهای آن صورت گیرد. مسلما تجربیات جهانی متنوع هستند و در بستر‌های سیاسی و اجتماعی متفاوت حاصل ‏شده‌اند و کاربرد جهانشمول ندارند. ‏

به همین دلیل شاید در همه زمینه‌ها مورد پذیرش مسوولا‌ن جمهوری اسلا‌می ایران قرار نگیرند. حتی بدگمانی نسبت ‏به اندیشه‌های ترویج شده توسط نهادهای مالی و پولی بین‌المللی (از جمله بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول) به ‏دلیل اینکه این نهاد‌ها بر محور لیبرالیسم اقتصادی عمل می‌کنند می‌تواند برای مسوولا‌ن دولتی که خواهان زنده کردن ‏شعارهای اولیه انقلا‌ب هستند توجیه‌پذیر باشد اما آنچه توجیه‌پذیر نیست طرد کردن یک نظریه و سپس پذیرش همان ‏نظریه است. شایان ذکر است که نخستین باری که در تاریخ معاصر کل ساختار اقتصادی کشور به دلیل حصر ‏اقتصادی مورد بازنگری قرار گرفت بلا‌فاصله پس از ملی شدن صنعت نفت و قطع عواید نفتی بود. در آن زمان ‏برخلا‌ف امروز شمار صاحب‌نظران اقتصادی در ایران از انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کرد و فقر دانش و نظریه ‏اقتصادی در کشور کاملا‌ محسوس بود. اما یافتن راه حل منطقی دشوار نبود. در اینجا ذکر دو نمونه از راه‌حل‌ها برای ‏برون‌رفت از بحران‌های اقتصادی در دو مقیاس کلا‌ن و خرد خالی از لطف نیست.‏

در مقیاس کلا‌ن و در نبود متخصص کافی در علم اقتصاد، رئیس دولت وقت از دکتر شاخت، اقتصاددان بنام آلمانی و ‏معمار بازسازی اقتصاد آلمان پس از جنگ جهانی دوم، کمک طلبید. دکتر شاخت با مسافرت به ایران و بررسی ساختار ‏اقتصادی و تبادل نظر با مسوولا‌ن و صاحب‌نظران وقت به این نتیجه رسید که کل ساختار محتضر آن روز اقتصاد ‏ایران بر پاشنه یک ثروت مرده - یعنی جواهرات سلطنتی - می‌چرخد که فاقد بالندگی بود. وی توصیه کرد که اقتصاد ‏ایران بر پایه تولید و صنعت طراحی شود. اما وقوع کودتای 28 مرداد سال 1332 و متعاقب آن امضای قرارداد نفت با ‏کنسرسیوم اروپایی و آمریکایی بستر وابستگی روزافزون اقتصاد ایران را به درآمدهای نفتی فراهم ساخت به‌طوری که ‏با وجود حرکت در بستر صنعتی شدن، تا به امروز که بیش از نیم‌قرن از تشخیص دکتر شاخت می‌گذرد و به رغم تمایل ‏زمامداران ما به قطع وابستگی به درآمد نفت، هنوز وزنه ثروت‌زایی صنعت نتوانسته است چنانکه باید از اهمیت درآمد ‏نفت در اقتصاد ایران بکاهد. وابستگی بیش از اندازه اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی به دولتی شدن اقتصاد ایران شدت ‏بخشیده است. در حال حاضر هم همه صاحب‌نظران اقتصادی بر این عقیده هستند که وابستگی به درآمدهای نفتی دلیل ‏عقب‌ماندگی اقتصاد ایران است و بیشتر آنان نسبت به تنوع بخشیدن به اقتصاد، آزادسازی قیمت‌ها، رفع موانع صادراتی ‏و وارداتی از جمله واردات سرمایه، تنظیم بازار پول و سرمایه - مستقل از ارز حاصل از فروش نفت- و بسترسازی ‏برای پیوستن به اقتصاد جهانی اشتراک نظر دارند.‏

کشورهای همسایه ما مانند ترکیه و هندوستان و امارات و بعضی دیگر از کشورهای مسلمان مانند مالزی در زمینه ‏متنوع کردن اقتصاد خود پیشرفت‌های زیادی کرده‌اند که ایران در مقایسه با آنها هنوز اندر خم یک کوچه است. ‌ اما در ‏مقیاس خرد، در دوره همان حکومت مورد اشاره، کاهش شدیدی در تولید و عرضه گوشت قرمز بروز کرد که موجب ‏افزایش ناگهانی قیمت آن در بازار مصرف شد و در حد خود یک بحران به وجود آورد. اما دولت با یک اقدام آگاهانه و ‏سنجیده و به دور از جنجال‌های تبلیغاتی مرسوم دولت‌ها، خرید، حمل و توزیع توام با نظارت ماهی شمال را در ‏دستور کار خود قرار داد. پا به پای افزایش ماهی در بازار مصرف، بهای گوشت قرمز (و مصرف آن) رو به کاهش ‏نهاد. این حرکت علا‌وه بر حل نسبی مساله کمبود گوشت قرمز و ایجاد تعادل طبیعی در قیمت آن با استفاده از ‏مکانیسم‌های رقابت سالم در بازار آزاد، موجبات توسعه و رونق صنعت شیلا‌ت در شمال و جنوب ایران را فراهم ‏ساخت به طوری که امروز سراسر کشور از این رونق بهره‌مند است. در آن زمان مصرف ماهی به صورت منبع ‏پروتئین تنها در نوار‌های ساحلی دریای مازندران و خلیج فارس و دریای عمان متداول بود و به دلیل فقدان یخچال ‏خانگی و کمبود یا نبود سردخانه در دیگر نقاط ایران، از ماهی دودی تنها در ایام عید استفاده می‌شد‎.‎

بانک جهانی در گزارش خود توصیه می‌کند که ایران باید هدایت بخشی از جریان درآمدها به دارایی‌های مالی و مولد ‏اقتصاد غیرنفتی را تقویت کند و رشد و اشتغال به وجود آورد. این دلیل اصلی برای تشکیل صندوق ذخیره ارزی و ‏نظارت بر مصرف درآمدهای نفتی است. دیگر اینکه مستقیم‌ترین و کارآمدترین روش تحقق هدف هدایت سرمایه را ‏کاهش یارانه انرژی می‌داند. به این دلیل معتقد است که ایران باید دو گذار را طی کند اول گذار از اقتصادی که نیروی ‏محرکه آن بخش دولتی است به اقتصادی که بر محور بخش خصوصی بچرخد، دوم گذار از اقتصاد متکی به نفت به ‏اقتصاد متنوع و غیرنفتی. قابل ذکر است که سیاست‌ها و راهبردهای اقتصادی ایران در چند سال اخیر بر همین اصول ‏شکل گرفته‌اند. تاکید بر اجرای اصل 44 قانون اساسی، حذف و کاهش تدریجی یارانه‌ها، به خصوص یارانه انرژی از ‏برنامه سوم به بعد، ایجاد بستر مناسب برای سرمایه‌گذاری و اشتغال و دیگر تمهیدات مربوط به ایجاد اشتغال و ‏اصلا‌ح نظامات گمرکی و مالیاتی و نیز پیوستن به سازمان تجارت جهانی در دستور کار دولت هشتم بوده و هنوز هم ‏هیچکدام از آنها از دستورکار دولت نهم نیز خارج نشده است هرچند دولت نهم شاید بخواهد برای برخی از این ‏متغیرها اولویت بیشتری قائل شود و به همین دلیل خود را ناگزیر از مراجعه به‌اندیشمندان اقتصادی می‌داند و اگرچه ‏همه آنها را هم‌راستا با مرام خود نمی‌بیند. اکنون که در اینجا به وجود قشر تحصیلکرده و اقتصاددان در ایران اشاره ‏شد باید به مشکل مهم‌تری نیز پرداخت و آن این است که کشور ما به‌رغم داشتن شمار قابل توجهی اندیشمند اقتصادی ‏و اقتصاددان هنوز نتوانسته است آن‌طور که باید ‏‎<‎اقتصادران‎> ‎تربیت کند. اقتصادران از دید این نگارنده عبارت از ‏متولی کاردانی است که بتواند بحران‌های اقتصادی را کنترل کرده و حرکت اقتصاد را در یک راستای درست و از ‏پیش تعریف شده در یک دوره طولا‌نی و صرف‌نظر از بحران‌های سیاسی و سلا‌یق دولت‌های وقت هدایت کند‎.‎

‏ ‏

روسای‌جمهور نه اقتصاددان هستند و نه اقتصادران. آنها حتی نباید با کارشناسان به رقابت بپردازند حتی اگر خود در ‏زمینه خاصی کارشناس باشند‎. ‎منظور نگارنده پرورش شخصیت‌هایی چون دکتر شاخت آلمانی یا گرینسپن آمریکایی ‏است که شخص اخیر به‌مدت 20 سال تحت‌نظر دولت‌های دموکرات و جمهوریخواه سکان اقتصادی کشور را در دست ‏توانای خود داشت و با حرکات موزون و مانورهای به موقع و با استفاده از ابزار پولی و مالی حرکت موزون چرخ ‏عظیم اقتصاد آمریکا را تضمین می‌کرد و امروز هم پس از بازنشستگی مورد احترام خاص و عام است. اگر اقتصاد ‏یک کشور را بتوان به یک اسب راهوار تشبیه کرد، اقتصادران آن سوارکار ماهری است که می‌داند چگونه از اسب ‏سواری بگیرد و آن را درجهت مطلوب و با سرعتی متناسب هدایت کند. در این تشبیه، اقتصاددان نقش دامپزشک یا ‏آناتومیست را ایفا می‌کند. اگر شما به جای صد دامپزشک یا آناتومیست هزار نفر از آنها را در میدانی و به دور اسب ‏راهواری گرد آورید و از آنها بخواهید نسبت به اسب اظهارنظر کنند، آنها نسبت به بیماری و شکل و شمایل اسب (و ‏البته هرکس به ظن خویش) اظهارنظر می‌کنند اما هیچیک از آنها احتمالا‌ نمی‌تواند از اسب سواری بگیرد و اگر آنها را ‏وادارید که سواری بگیرند یا دست و پای اسب را می‌شکنند یا از اسب لگد می‌خورند اما اسب به آنها سواری نمی‌دهد. ‏اسب، سوارکار ماهر را می‌شناسد حتی اگر سوارکار ماهر باشد ولی دستورات ضد و نقیض به اسب بدهد اسب او را ‏به زمین می‌زند. در غیاب یک متولی کاردان یا یک سوارکار ماهر، می‌توان برای اداره اقتصاد از یک نهاد استفاده کرد ‏و ایران از این ساز و کار استفاده کرده است. ‏

در ایران آن‌قدری که روی فرد حساسیت هست روی نهاد حساسیتی وجود ندارد. نهادی مانند سازمان برنامه ‏مجموعه‌ای از صاحبان اندیشه است که همه آنها الزاما یکسان فکر نمی‌کنند اما در مجموع اسباب خرد جمعی را فراهم ‏می‌آورند. نقش فردی که در راس این نهاد قرار می‌گیرد مدیریت تضارب آرا است تا بتواند در زمینه خاصی ‏ممکن‌ترین - اگر نه بهترین - اجماع را به وجود آورد. یک برنامه میان‌مدت یا حتی چشم‌انداز حاصل این اجماع است ‏که در صورتی که به تصویب قوه مقننه برسد حکم قانون لا‌زم‌الا‌جرا را پیدا می‌کند. سازمان برنامه و یا سازمان ‏مدیریت و برنامه‌ریزی تا پیش از انحلا‌ل چنین نقشی را ایفا کرده بود هرچند به دلیل بوروکراسی متداول در نظام ‏اداری ایران و حجم زیاد پرسنلی، کفر مسوولا‌ن رده بالا‌ی کشور را درمی‌آورد. به همین دلیل اصلا‌ح ساختار آن ‏همواره در دستور دولت‌های پیشین هم قرار داشت، اما اصلا‌ح ساختار با تخریب کلی آن، دو مقوله کاملا‌ متفاوتند. یک ‏برنامه مصوب کشوری ناظر بر عملکرد هرسه قوه است. ساختار برنامه چهارم به خوبی گویای این ویژگی است.‏

‏ میان عملکرد قوای سه‌گانه همبستگی زیادی وجود دارد که تکروی یک قوه را مجاز نمی‌شمارد. به عنوان مثال، وجود ‏میلیون‌ها پرونده در دست رسیدگی در قوه قضاییه نشانگر وجود تنش‌های بسیار در جامعه است. بخش مهمی از این ‏تنش‌ها حاصل وجود قوانین دست و پاگیر و متضاد است که در حیطه عمل قوه مجریه واقع شده اما تبعات آن نصیب ‏قوه قضاییه می‌شود. اصلا‌ح قوانین جهت کاهش تنش‌های اجتماعی از مسوولیت‌های مشترک هرسه قوا است. از سوی ‏دیگر همه منابع مالی کشور در اختیار قوه مجریه نیست. نهادهای ثروتمند و پر تحرکی وجود دارند که ضمن استفاده ‏از امکانات دولتی و زیربناها به قوه مجریه پاسخگو نیستند اما قوه مجریه موظف به تامین زیربناهای مورد نیاز ‏آنهاست. برنامه‌های میان‌مدت، این نهاد‌ها را از شمول برنامه معاف نمی‌کند بنابراین هرگونه تغییر در سیاست ‏برنامه‌ریزی یا در ساختار برنامه‌ریزی باید با هماهنگی و تعامل سه قوه و در سطحی بالا‌تر از قوه مجریه صورت ‏گیرد‎.‎

در عملکرد برنامه و اقدامات اصلا‌حی در ساختار اقتصاد ملی ضروری است به چند نکته دیگر در زمینه وابستگی ‏متقابل متغیرهای اقتصادی خصوصا تورم، ارزش پول ملی، یارانه و مالیات اشاره شود. بحث تورم نباید با ذکر ارقام ‏و اظهار امیدواری نسبت به تک‌رقمی شدن آن خاتمه پذیرد‎. ‎تورم، ارزش پول ملی را کاهش می‌دهد و دولت باید بگوید ‏این کاهش را چگونه جبران می‌کند زیرا پول ملی یک سند یا پته‌طلب تضمین شده دولتی است‎. ‎امضاهای دو مقام ارشد ‏مالی دولت پای اسکناس برای تضمین اعتبار و ارزش مبادلا‌تی پول ملی است نه برای تزئین آن. در حالی که شاهد ‏هستیم به محض ورود اسکناس به چرخه داد و ستد، روزشماری کاهش ارزش آن آغاز می‌شود.‏

اینکه بگذاریم کار به جایی برسد که ناچار شویم صفرهای اسکناس‌ها را پاک کنیم مساله را حل نمی‌کند. پاک کردن ‏صفرهای اسکناس مانند پاک کردن سرشک از رخ اقتصاد است. باید کاری کرد که از دل اقتصاد خون نیاید. پاک کردن ‏سه صفر از روی اسکناس‌ها دقیقا به مفهوم اثبات هزار‌باره ناتوانی دولت‌ها نسبت به اداره اقتصادی کشور است. ‏

دولت باید بتواند تضمین کند که اگر کسی سکه‌ای را امروز به بانک فروخت و پولی را که از بابت آن از بانک گرفت و ‏چند سال در خانه خود نگه داشت و سپس برای باز خرید همان سکه به بانک مراجعه کند مانند اصحاب کهف مورد ‏ریشخند بانکیان قرار نگیرد، اما اگر این تضمین وجود نداشته باشد،چند سال دیگر این صفرها دوباره مانند آبله بر ‏صورت اسکناس‌های ما نقش خواهد بست. در بودن یارانه، می‌توان فرض کرد که یارانه‌ها بخشی از کاهش ارزش ‏پول را جبران می‌کنند، اما اگر قرار باشد یارانه‌ها برداشته شود چه راهکاری برای حفظ ارزش پول تمهید می‌شود؟ در ‏قدیم بعضی از حکام ایالا‌ت و ولا‌یات برای دوره معینی معافیت مالیاتی برقرار می‌کردند که به مردم فشار وارد نشود. ‏در حال حاضر آن قشری از اجتماع که حقوق دولتی یا غیر دولتی دریافت می‌کند از طریق ترمیم سالیانه حقوق بخشی ‏از کاهش قدرت خریدش که ناشی از تورم است جبران می‌شود، اما برای اکثریتی که حقوق دریافت نمی‌کنند ‏‎- ‎از ‏جمله کشاورزان و کاسب‌های خرده‌پا- چگونه می‌توان کاهش قدرت خرید آنها را جبران کرد؟ ‏

نفس پرداخت یارانه آن‌قدر که گفته می‌شود اقدامی نکوهیده نیست. در کشوری مانند آمریکا که اقتصاد آن برمحور ‏بازار آزاد می‌گردد دولت فدرال به کشاورزان ایالا‌ت مرکزی سوبسید می‌پردازد تا بتوانند گندم تولیدی خود را در ‏بازار جهان به قیمت رقابتی به فروش برسانند که این عمل همواره مورد اعتراض اتحادیه اروپا بوده است. خود دولت ‏آمریکا همواره از یارانه‌ای که دولت ژاپن به صادرکنندگان فولا‌د می‌پردازد شکایت دارد. ترکیب تورم و افزایش ‏واردات، افزایش قیمت‌ها را مضاعف می‌کند. به طور کلی در حرکت اقتصاد به سوی جهانی شدن، قیمت‌ها به تدریج ‏بین‌المللی می‌شوند. نمونه بارز این امر در صنعت توریسم از جمله نرخ هتل‌ها، حمل و نقل و خدمات جهانگردی یا ‏واردات کالا‌های ضروری دیده می‌شود، اما بین‌المللی شدن قیمت‌ها الزاما بین‌المللی شدن دستمزدها و درآمد سرانه را ‏برای همه اقشار به دنبال ندارد. آثار تورمی ناشی از بین‌المللی شدن قیمت‌ها نیز بر قدرت خرید اقشار ضعیف اثر ‏تخریب‌کننده دارد و تبعیض طبقاتی به وجود می‌آورد که نافی اصل عدالت اجتماعی است.‏

در هر حرکتی که به نام اصلا‌ح ساختار اقتصادی در ایران مطرح می‌شود از جایگزینی مالیات به جای درآمد نفت ‏سخن به میان می‌آید. مصرف عمده درآمد مالیاتی در بودجه جاری است، اما بودجه جاری در ایران برای تغذیه یک ‏بوروکراسی عظیم به کار گرفته می‌شود که به تشخیص بانک جهانی اندازه آن دست‌کم دوبرابر یک دولت در کشوری با ‏درآمد متوسط است که در عین حال کارایی بسیار کمی هم دارد. سوال اساسی این است که چرا مردم باید جور یک ‏بوروکراسی حجیم و ناکارآمد را بکشند؟ چرا دولت به جای تغذیه این غول بی شاخ و دم آن را کوچک نمی‌کند؟ ‏اقداماتی که تاکنون در جهت کوچک کردن حجم دولت صورت گرفته بسیار محافظه‌کارانه و عمدتا به صورت انتقال ‏بخشی از خدمات اداری مانند سرویس تغذیه کارمندان به بخش خصوصی بوده است که عملا‌ به معنی اشتغال در ‏جهت خدمت به همان بوروکراسی اداری و تروخشک کردن کارمندان شریف است. این اشتغال مولد نیست. ملا‌حظات ‏حفظ سطح اشتغال نیز مانع کوچک‌سازی دولت است که باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد‎. ‎

‏ دکتری برنامه ریزی توسعه - دانشیار دانشگاه مریلند‏

منبع: اعتماد ملی، هجده شهریور