چشمان مادران پراشک، دل ها پرخون

سامان رسول پور
سامان رسول پور

» یک هفته با حقوق بشر

نگاه  کردن به تصاویر کشته شدگان نیم ساعت طول کشید”. همین سخن مادری که برای یافتن فرزندش، روانه سردخانه شده بود، کافی است تا وضعیت حقوق بشر در هفته گذشته مشخص شود.

مادری دیگر، خسته و سرگردان، عکس فرزندش را به دست گرفته بودو اینجا و آنجا، مقابل زندان اوین به همه نشان می داد تا شاید سراغی از او بیابد. پسر 19 ساله اش. خبر بالاخره رسید. از طرف قاضی مرتضوی :سهراب اعرابی 19 ساله کشته شد. سهراب دیگر نبود. و مادر، جسد پسرش را تحویل گرفت. باری، سهراب هم “ندا” ی دیگری شد و سمبلی دیگر و صدها جوان در حالی که اشک می ریختندو شمع  در دست داشتند، رفتند و به مادر سهراب گفتند: سهراب منم! و مادر سهراب گفت “سهراب متعلق همه ایران است”.

در گوشه دیگری از شهر، یعقوب براویه دانشجوی هنر، که بسیجیان مسجد لولاگر به سر او شلیک کرده بودند، پس از اینکه مدتها در کما بود، دچار مغز مرگی شد و جان سپرد.

در شیراز هم، آرمان استخری پور، که لباس شخصیها به سرش باتوم زده بودند، پس از چند هفته، جان سپرد.

بی جهت نبود که کمپین بین المللی حقوق بشر گفت: “آمار کشته شدگان حوادث اخیر، خیلی بیشتر از چیزی است که دولت اعلام کرده است”.

از مرگ ها که بگذریم، بازداشتها هم بیشتر از آنچیزی بود که دولت اعلام می کرد. کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه، تعداد بازدشت شدگان را 4000 نفر عنوان کردکه بخشی از آنها به مرور آزاد شده اند. اما شماری هم اخیرا بازداشت شدند. مثل کیان تاج بخش که بار دیگر بازداشت شد. کمیته اعلام کرد: “نگران رواج شکنجه های جسمی و روانی برای اخذ اعترافات جعلی است”. این در حالی است که بیشتر چهره های زندانی در انفرادی هستند؛ از شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر گرفته تا مهندس محمد توسلی عضو 71 ساله نهضت آزادی.

دانشجویان دیگری هم به بازداشت شدگان اضافه شدند. اسامی برخی از آنها: احسان نجفی، آیدین خواجه ای و فراز زهتاب، امین استادی، میلاد گاراژیان، بهزاد پروین و علی سپندار. در دنشگاه صنعتی بابل هم 16 دانشجو باه کمیته انضباطی احضار شدند.

در همین حال خانواده های زندانیان سیاسی، مدنی و دانشجویی، محمود احمدی نژاد و آیت الله شاهرودی را مسئول سلامت و جان زندانیان خواندند و همزمان با تجمع در مقابل زندان اوین، فخرالسادات محتشمی پور همسر تاج زاده گفت: “ملاقات ها با مراجع قانونی به جای اینکه امید ما را به آزادی عزیزان مان بیشتر کند تنها نا امید ترمان کرده است”.

و باز بی جهت نبود که شاخه زنان حزب مشارکت نوشت: “مادران ایرانی چشم هایشان پراشک و دل هایشان پرخون است”.

آنطرفتر، برای چندمین هفته، ایران بزرگترین زندان روزنامه نگاران جهان ماند. این افراد هم دستگیر شدند: مرجان عبدالهیان، شمس الدین عیسایی کوروش جوان، حمد اسماعیل زاده، توحید بیگی، سعید متین پور، مجید سعیدی، ساتیار امامی و کاوه مظفری. انجمن صنفی روزنامه نگاران به این بازداشتها اعتراض کرد و همزمان، فیلترینگ سایت‌ها، وبلاگ‌ها و قطع  اس‌ام‌اس و تلفن همراه و شنود آن را اقداماتی در جهت مانع‌تراشی برای جریان آزاد اطلاع‌رسانی ارزیابی کرد.

در کنار اینها، خبرگزاری های اصلاح طلبان از ممنوع التصویری و ممنوع المصاحبه بودن 1200خبر دادند. در همین راستا بود که محسن نامجو، به اتهام خواندن قرآن به صورت موزیکال به پنج سال حبس محکوم شد. او گفت: “دیگر معذرت خواهی نمی کنم و دیگر خودسانسوری نمی کنم”. بهمن قبادی هم در مورد این فشارها و خودسانسوریها گفت: “من وزیر فرهنگ را نمی شناسم و شرم بر سیستمی که هنرمند، وزیر فرهنگش را نشناسد”.

همزمان، در این هفته، اعدامهای فله ای هم داشتیم. آنجا که 13 عضو گروه جندالله در زاهدان به دار آویخته شدند. در اراک هم سه تن به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شدند. در ارومیه هم حکم اعدام محبت محمودی اجرا شد.

باری، اگر تنها نگاه کردن به تصاویر کشته شدگان نیم ساعت طول کشید، اسم بردن از کشته شدگان و بازداشت شدگان ساعتها طول می کشد؛ در چنین اوضاعی معاون احمدی نژاد در اظهار نظر عجیبی گفته است: “جمهوریتی که در این کشور نشان داده شد عمیق‌تر و پیشرفته‌تر از جمهوریت ادعایی غربی‌ها است. “