رقیب اصلی چراغ خاموش می آید، هم چنان که در انتخابات شوراهای دوم این کار را کرد و همچنان که در انتخابات ریاست جمهوری این کار را کرد و نتیجه گرفت. دعوای این روزهای اصولگرایان هم در این ماجرا به نظرم تاثیری ندارد. رقیب اصلی می داند که نتیجه انتخابات را فهرست اصولگرایان و شورای معتمدین و هوادارا قالیباف و… تعیین نمی کند و آنان فقط بخشی از آرای اصلاح طلبان را می گیرند. رقیب اصلی در حالی که بقیه اصولگرایان به جنگ زرگری یا واقعی مشغول اند، دارد کار خود را می کند و نیروهای پیدا و پنهانش را سازماندهی می کند تا معجزه دوم هزاره سوم را رقم بزند و در همین حال برخی به خیال این که برنده این بازی هواداران قالیباف اند و با انتخاب قالیباف دعوای میان حاکمیت افزایش می یابد، بر کناره نشستن و تماشا را پیشنهاد می کنند و یا حتی رای به هواداران قالیباف را.
نمی خواهم با ساختن تصویر هولناکی از رقیب، خود و دیگران را به رای دادن مجاب کنم که پیش از این در روز چهارم تیر، آن روزی که نومیدی موج می زد و همه نگران فردا بودند، من نظر دیگری داشتم و همان روزها هم در هنوز ثبتش کردم و هنوز فکر می کنم که “هزار باده ناخورده در رگ تاک است” و اگر اصلاح طلبان موفق نشدند کار زیادی از پیش ببرند، بنیاد گرایان هم نمی توانند و اتفاقا نکته عمیق و غایب از تحلیل برخی از بزرگانی که به آن ها ارادت دارم، این جاست. تا توافق عمومی روی چیزی نباشد، ممکن نمی شود و فعلا در فضایی که ما هستیم از چنین توافقی خبری نیست، زیرا اغلب این یزرگواران به گونه ای سخن می گویند که انگار سیاست امری فردی است. آقای عبدی فکر می کند اگر به ایده های او توجه می شد در جایی جز این جا بودیم، آقای گنجی خیال می کند اگر بهمان می کردیم در جای بهتری بودیم و هرکس جدا جدا ایده ای دارد و بر اساسش برنامه ای پیشنهاد می کند، اما به این نکته کوجک نمی اندیشیند که چرا نمی توانند حتی دوستان نزدیک خود را مجاب کنند و وقتی نمی توانند آنان را مجاب کنند چگونه می توانند، مردم را مجاب کنند؟ البته این نکته را توضیح بدهم که حق هر کسی است که در مقام یک روشنفکر، دیدگاه ها و ایده های خود را بیان کند، اما کنش گران سیاسی به نظرم، در تصمیم گیری های خود نمی توانند سیاست را امری فردی بدانند، برای همین است که به نظرم نظر بد احزاب بر نظر به ظاهر خوب افراد ارجحیت دارد، زیرا پشتوانه ای از توافق حتی اندک با خود دارد و نتیجه مخالفت ها و موافقت های بسیار است.
رقیب اصلی چراغ خاموش می آید. این را نظر سنجی ها ی معتبر می گویند. هواداران قالیباف در رقابت اصلی حضور ندارند. این را هم نظر سنجی های معتبر می گویند. رقابت اصلی بین هواداران خاتمی و هواداران احمدی نژاد است، با فاصله ای بسیار کم. این را هم نظر سنجی های معتبر می گویند. نظر سنجی هایی که توسط چند نهاد به صورت جدا جدا انجام شده است. نظر سنجی ها نشان می دهند که آرای هواداران شهردار پایین تر از هواداران احمدی نژاد و اصلاح طلبان است و رقابت اصلی بین اصلاح طلبان و هواداران احمدی نژاد است.
به نظرم هر تحلیلی باید بر این مبنا صورت بگیرد. من کاری ندارم که احمدی نژاد و یارانش چه چهره ای دارند و چه می کنند و چه بر سر ما می آید، اما مطمئنم که پیروزی آن ها این جریان را تقویت می کند و جریانی که رای مردمی داشته باشد می تواند در مقابل فشار های خارجی هم بیاستد. این را برای کسانی می نویسم که خیال می کنند، برای ایران هم می توانند سرنوشتی مثل عراق پیش بینی کنند.
با این حساب فکر می کنم ما که به همین روزن کوچک امید بسته ایم و فکر می کنیم راهی به رهایی جز باز تر کردن همین روزن نیست، باید بیش تر کوشش کنیم. من در مقایسه با هنر و ادبیات علاقه زیادی به سیاست ندارم و رمان خواندن و نمایش دیدن و سینما رفتن را به کنش سیاسی ترجیح می دهم و هیچ هفته ای در زندگی ام سراغ ندارم که بدون این ها گذشته باشد، اما این هفته و هفته بعد همه این ها را تعطیل می کنم. اگر بخواهیم بنیاد گرایی در ایران تویت نشود، هیچ راه دیگری نداریم. بسیاری از بستگان، خانواده ها، دوستان، همسایه ها و همه کسانی که با آن ها سرو کار داریم، برای آرای خود برنامه ای ندارند و باری به هر جهت رای می دهند، می توانیم با این ها صحبت کنیم، از همین حالا.
منبع: وبلاگ هنوز