همسر احمد زیدآبادی،روزنامه نگار و فعال سیاسی که از حدود یک ماه پیش دستگیر شده و از وضعیت او هیچ اطلاعی در دست نیست،با نگارش نامه ای خطاب به رئیس قوه قضاییه،از وی پرسید: “چرا نباید ما در کشور خودمان احساس امنیت کنیم؟ اینها کیستند که با مراجعات مکرر لرزه بر اندام فرزندانم انداخته و فرزند دوازده ساله ام را دچار چنان وحشتی کرده اند که اجازه نمی دهد حتی برای چند ثانیه درب منزل باز بماند؟”
متن نامه خانم مهدیه محمدی به شرح زیر است:
ریاست محترم قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای شاهرودی
سلام
با عنایت به مسئولیت خطیر رسانه ها در روزگار فعلی و معرفی مکرر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان رسانه ای ملی که علی القاعده می بایست آیینه افکار عمومی جامعه باشد و با توجه به بخشنامه اخیر جنابعالی که هرگونه مصاحبه با رسانه های خارجی را جرم و قابل مجازات دانسته استًٌُ؛ بر آن شدم تا شرح مختصری از رنجهای رفته بر خویش را در طول این مدت بازگو نمایم.
نزدیک به یک ماه از زمانیکه عده ای ناشناس که خود را پیک موتوری نامیدند همسر اینجانب آقای احمد زید آبادی را شبانه و بدون ارائه هرگونه برگ جلب،در مقابل چشم فرزندان خردسالش ربوده اند می گذرد و هنوز هیچیک از نهادهای مسئول زحمت پاسخگویی درباره وضعیت ایشان را به خود نداده اند.این وضعیت بارها فرزندان مرا در مقابل این سوال بی پاسخ قرار داده که جرم پدرمان چیست که اینگونه مورد تهاجم واقع شده است؟ پدری که دانش آموخته دانشگاههای همین مملکت بوده و دکترای علوم سیاسی خود را با نمره عالی از دانشگاه تهران دریافت نموده و علی القاعده می بایست در زمره نخبگان جامعه تلقی شود؛ به چه اتهامی از درب منزلش ربوده شده و هیچ نهادی خود را ملزم به پاسخگویی نمی داند؟ لازم به ذکر است که علی رغم مراجعات مکرر اینجانب،برادر همسرم و وکیل آقای زید آبادی به دادگاه انقلاب،تنها پاسخی که دریافت کرده ایم آن است که “ما اصلا چنین کسی را نمی شناسیم” و “پرونده ایشان هیچ ارتباطی به ما ندارد”!
متاسفانه دامنه بی قانونی تحمیل شده بر خانواده من به اینجا ختم نشده و اینبار حریم خانه ام نیز به دفعات در معرض تجاوز قرار گرفته است.چند روز پس از دستگیری ایشان به شرحی که گذشت؛چهار مرد قوی هیکل و البته ناشناس به درب منزل آمده و خواهان ورود شدند؛ حال آنکه تنها من و فرزندانم در خانه بودیم.علی رغم آنکه متجاوزان موفق به ورود به منزل ما نشدند؛ لیکن کودکانم تا ساعتها از ترس لرزیده و مدام می پرسیدند چرا نباید ما در کشور خودمان احساس امنیت کنیم؟ اینها کیستند که با مراجعات مکرر لرزه بر اندام فرزندانم انداخته و فرزند دوازده ساله ام را دچار چنان وحشتی کرده اند که اجازه نمی دهد حتی برای چند ثانیه درب منزل باز بماند؟
تمامی حوادث فوق در حالی رخ می دهند که در سراسر این مدت، مدام موضوع پیگیری اعتراضات از طریق مراجع قاونی بر طبل رسانه ها کوبیده می شود و سوالی که در این میان بی پاسخ رها شده آن است که چرا تنها طرح اعتراض است که باید قانونی صورت گیرد حال آنکه طرف مقابل اجباری برای پاسخگویی قانونی به این اعتراضات احساس نکرده و صریح ترین و بدیهی ترین اصول قانون اساسی و سایر قوانین کشور را به راحتی زیر پا می گذارند؟! آیا از نظر جنابعالی به عنوان ریاست قوه قضائیه این کشور، اصل 32 قانون اساسی که به موجب آن: “هیچکس را نمی توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می کند و در صورت بازداشت موضوع اتهام باید با ذکر دلایل،بلافاصله،کتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شودو حداکثر ظرف مدت 24 ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد و در غیر این صورت متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود” قانون تلقی نمی شود؟ و یا اصل 35 قانون اساسی دائر بر اینکه: “در همه دادگاه ها طرفین دعوا حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند…” قانون رسمی این مملکت نیست؟ آیا همچنان لازم به تکرار است که نص صریح ماده 24 قانون آیین دادرسی کیفری، ضابطین دادگستری را به رعایت مفاد اصول پیش گفته ملزم ساخته است؟ به اعتقاد شما مواد 119 و 120 قانون آیین دادرسی کیفری مبنی بر لزوم ابلاغ برگ جلب به متهم و ضرورت بازداشت در طول روز، از صراحت کافی برخوردار نیستند؟ آیا غیر از این است که ماده 127 همان قانون قاضی را مکلف ساخته تا بلافاصله پس از جلب متهم و یا حداکثر ظزف 24 ساعت مبادرت به تحقیق نموده و در غیر ابنصورت بازداشت،غیر قانونی تلقی شده و مرتکب، به مجازات مقرر قانونی محکوم خواهد شد؟
می خواهم بدانم مراد شما از قانون کدام قانون است؟ به استناد کدام قانون شبانه، بدون مجوز، بدون دسترسی به وکیل و بدون کوچکترین خبری از محل نگهداری قریب یک ماه است که همسر مرا بازداشت و هیچ نهادی خود را مسئول پاسخگویی نمی داند؟ وقتی نه مسئولین قوه قضائیه، نه قاضی پرونده و نه مسئولین زندان، هیچیک خود را دخیل در این جریان نمی دانند؛ چه راهی برای من باقی خواهد ماند؟ از شما می پرسم وقتی رسانه ملی حاضر نیست حتی هفته ای یک ساعت زمان در اختیار جریان مقابل بگذارد؛ چگونه انتظار دارید با رسانه های خارجی مصاحبه نکنم؟ این، حق و بلکه تکلیف شرعی من است که جامعه را از ظلم رفته بر خویش آگاه نمایم و طبیعی است وقتی همه راههای داخلی از رادیو و تلویزیون گرفته تا روزنامه ها و مطبوعات مسدود گشته اند، راهی جز مصاحبه و اطلاع رسانی از طریق رسانه های خارجی باقی نخواهد ماند. لذا یرای رفع این مشکل پیشنهاد می کنم حداقل هفته ای یک ساعت زمان در اختیار ما گذاشته و امثال مرا از مصاحبه با رسانه های خارجی بی نیاز کنید. در غیر این صورت مسئولیت این امر بر عهده شما خواهد بود.
با احترام
همسر دکتر احمد زیدآبادی
21 تیر 1388