می گذاریم شلاق بخورد؟

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

حکم دلارام علی در حالی صادر شد که دختر جوان کمپین یک میلیون امضا‎ ‎برای تغییر با شجاعت و جسارت و ‏حتی افتخار به استقبال اجرای حکم زندان رفت‎ ‎تا ثابت کند که استفاده از حربه و شمشیر زندان برای کنترل ‏حرکت‎ ‎زنان در ایران حربه ای است که دیگر کارایی ندارد‏‎ . ‎

آمادگی پرداخت هزینه از سوی فعالان زنان در ایران این‎ ‎مدعا را اثبات می کند که این حرکت اجتماعی، یکی ‏از مهمترین ویژگی های جنبش های‎ ‎اجتماعی را داراست و پاسخی است برای آنهایی که این جنبش اصیل و بر ‏خواسته‎ ‎از میان توده های اجتماعی را فاقد ویژگی های جنبش نمی دانند.‏

امروز دلارام و دلارام ها، الگویی هستند برای آن ها که مایل به‏‎ ‎تغییرات اجتماعی اند، اما تصور می کنند ‏تغییرات بدون هزینه و خطر کردن‎ ‎امکان پذیر است‎ .‎‏ پاسخی هستند به افرادی که می خواهند در اقیانوسی پر ‏تلاطم قایق سواری‎ ‎کنند، اما نمی خواهند حتی یک قطره آب آنها را خیس کند و امثال دلارام علی ثابت‎ ‎کرده اند ‏که از پذیرفتن عواقب این مسیر که جز در خواست برابری برای آحاد ملت‎ ‎ایران است نمی هراسند و توانایی ‏آن را دارند که با امید به راه خود ادامه دهند‎ . ‎

این دختر جوان نسلی را نمایندگی می کند که با شنیدن کلمه خطرناک از‎ ‎خطر کردن پرهیز نمی کند و با ‏ایستادگی در مفابل انگ زدن ها و تهمت ها و‎ ‎اختلاف افکنی هاتوطئه حریف را خنثی می کند.‏‎ ‎نسلی که از ‏مارک زدن پرهیز می کند و اجازه اختلاف افکنی و انهدام‎ ‎از درون را نمی دهد. چرا که واقعا حریم شخصی ‏افراد را پاس می دارد و آن‎ ‎را باور کرده است و آن را نه یک شعار بلکه یک حق به عنوان خقوق شهروندی‏‎ ‎برای هر ایرانی می داند. آنچه امروز برای همه فعالان جامعه مدنی و سیاسی‏‎ ‎مهم است تعهد به حمایت از همه ‏افرادی است که به هر شکل حقوق اولیه انسانی‎ ‎از جمله آزادی های اجتماعی از آن ها سلب شده است. حمایت از ‏همه افراد و‎ ‎حرکت هایی که برای برابری انسان ها تلاش می کنند و در راه دفاع از حقوق‎ ‎بشر متحمل سختی ها ‏و مشکلات فراوان می شوند.‏‎ ‎

فعالان سیاسی با هر عقیده و ایدئولوژی می توانند حول دفاع از حقوق‎ ‎بشر گرد هم آیند و با یکدیگر گفت و گو ‏کنند و ضمن فعالیت در گروه های خود و‎ ‎حفظ چارچوب تشکیلاتی اشان با اتحاد با سایر گروه ها در جهت رشد ‏و پای بندی‎ ‎به حقوق بشر در ایران تلاش نمایند.‏‎ ‎دفاع از دلارام علی و اعتراض به حکم نا عادلانه او یکی از ‏این موارد است.‏‎ ‎اعتراض به مرگ زهرا بنی عامری پزشک جوانی که در زندان همدان به طرز مشکوکی در ‏گذشت نیز از جمله همین موضوعات است‎ .‎‏ همچنان است اعتراض به کتک زدن مادر روناک صفار زاده که ‏برای روشن شدن‎ ‎وضعیت دخترش به مقامات قضایی مراجعه کرده بود، دستگیری هانا عبدی، بازداشت ‏دانشجویان دانشگاه های علامه و‏‎ ‎امیر کبیر،اعدام های اخیر، کتک زدن وحشیانه افراد تحت عنوان اراذل و ‏اوباش، اجرای احکام سنگسارو خلاصه تمام مواردی که فضای‎ ‎سیاسی و اجتمایی ایران را از خود متاثر کرده ‏و می کند… ‏

هر گونه بی عملی و بی تفاوتی از سوی این گروهها نسبت به آنجه‎ ‎امروز می گذرد، نه تنها نشانه انفعال در ‏مقابل ناقضان حقوق بشر تلقی میشود، بلکه به این معناست که نیروهای داعیه دار دموکراسی و مشارکت در ‏اداره امور ایران، اولویت خود را نه پاسخگویی به مطالبات اجتماعی و سیاسی یا اجرای‏‎ ‎مفاد حقوق بشر، که ‏دستیابی به قدرت تلقی می کنند؛ و البته حافظه تاریخی ملت ایران هیچ گاه این بی‎ ‎عملی را فراموش نخواهد کرد.‏

همه گروه ها و افرادی که به هر علت، از جمله تایید صلاحیت و حضور در انتخابات، از‏‎ ‎موضع گیری در باره ‏پایمال شدن حفوق انسان ها خودداری می کنند، تردید باید داشته باشند که که سکوت امروز آنها، فردا گریبانشان ‏را در حالی خواهد گرفت که آن روز، تنها‏‎ ‎خواهند ماند .‏

امروز، روز دفاع از امثال دلارام علی است. افراد زیادی می توانند به‎ ‎کمیته مادران بپیوندند و قدم های دیگر ‏مادران را در راهرو های داد گستری‎ ‎همراهی کنند . اگر امروز دلارام شلاق بخورد، فردا بسیاری این راه را‎ ‎خواهند رفت. شاید اگر آن روز که فعالان جنبش زنان از دیگر گروه ها دعوت‎ ‎کردند که در تظاهرات 22 خرداد ‏زنان را همراهی کنند و آنها به بهانه اینکه‎ ‎مطالبات شما مطالبات ما نیست از شرکت در تظاهرات سر باز نمی ‏زدند و پشت‎ ‎به پشت یکدیگر حرکت می کردند، ما امروز شاهد چنین احکام عجیبی برای حامیان برابری بین ‏زنان و مردان نبودیم.‏

آیا وجدان بیدار ایرانیان تحمل‎ ‎تازیانه خوردن دختران برابری خواه را خواهد داشت؟ آیا هر ضربه ای بر دلارام ‏ضر به ای بر‎ ‎مشروعیت گروه های سیاسی و افراد مدعی نخوا هد بود؟ همه می توانند‎ ‎به هر نحوی بر این حکم ‏اعتراض کنند. وقت آن رسیده که پیران سیاست از جوانان درس گیرند و به جای نشستن در‎ ‎اتاق های در بسته و ‏جلسات طولانی در کنار این جوانان حضور یابند. وقت آن است که به جای‎ ‎آنکه آنها را مشتی جوان رادیکال یا ‏زن احساساتی بخوانند، همرا هی شان کنند‎ ‎و باور داشته باشند که آنها چیزی نمی خواهند جز حق برابر؛ و اگر ‏با آنها همصدا‎ ‎نمی شوند به صدای آنها گوش کنند؛ و اگر آن را باور ندارند با شفافیت و‏‎ ‎شجاعت اعلام کنند که ‏چه می خواهند…‏