انقلابی نمونه، کنسول معترض در اسلو

نویسنده

» گفت و گوی لوموند با محمد رضا حیدری

محمد رضا حیدری نخستین دیپلمات ایرانی است که متعاقب انتخاب مجادله برانگیز احمدی نژاد به ریاست جمهوری در ژوئن  2009 کار خود را رها می کند. وی در اوائل ژانویه از سمت کنسولی سفارت ایران در نروژ کناره گرفت و سپس، برای ترغیب دیگر دیپلمات های ایرانی به اقدامی مشابه، کمپین “سفارت سبز” را با بهره گیری از رنگی که نماد معترضین ایرانی است به راه انداخت.حیدری می گوید: “تا حالا بیست و سه نفر از همکارانی که دیدگاهی مشابه دارند از سفارت خانه های ایران در اروپا و آفریقا و آسیا با من تماس گرفته اند”.

مصاحبه خبرنگار لوموند با حیدری در آپارتمانی که سفارت ایران در اسلو در اختیارش گذاشته  انجام می گیرد. پرداخت کرایه آپارتمان بزرگ و مجهز به وسائل رفاهی حیدری که درست روبروی سفارت آرژانتین قرار دارد و کاج مصنوعی نوئل همچنان گوشه ای از آن را مزیّن کرده است هنوز به عهده سفارت ایران است. حیدری تا چند روز دیگر باید به همراه همسر و دو پسر چهارده و هفده ساله اش این آپارتمان را ترک کند.

او بسیاری از کارمندان وزارت امور خارجه را مخالفان خاموش نظام می داند و احتمال می دهد که بسیاری از دیپلمات هائی که مخفیانه با او تماس گرفته اند از کار کناره گیری کنند: “تا حالا این کار را نکرده اند چون از اقدامات تلافی جویانه[ حکومت] علیه خودشان یا اعضای خانواده هایشان که در ایران هستند می ترسند. منتظرند ببیند در مراسم بزرگداشت انقلاب در 22 بهمن چه اتفاقی می افتد. ممکن است آن روز  موضع گیری کنند”. به گفته حیدری خودش هم  قرار است به مناسبت 22 بهمن در مقابل نمایندگان مجلس نروژ سخنرانی کند.

کمپین” سفارت سبز” با کمک کمیته پشتیبانی ایران و نروژ علاوه بر آغاز به فعالیت بر روی شبکه های اجتماعی اینترنتی نظیر فیس بوک  مشغول راه اندازی یک سایت اینترنتی است و تلاش می کند  از طریق برنامه های فارسی کانال های رادیو تلویزیونی غربی پیام های خود را به گوش ایرانیان برساند.

نقطه بدون بازگشت برای محمد رضا حیدری با سرکوب خونین تظاهرات روز عاشورا در 27 دسامبر شروع شد: “وجدانم بیش از این اجازه نمی داد درخدمت این نظام باشم و برایش کار کنم”. حیدری ضمناً اذعان می کند که همسر و پسرش مشوق او در اتخاذ این تصمیم بوده اند:” پسرم می گفت با آدم هائی کار می کنی که همفکران ما را می کشند. چطور می توانی برای این حکومت کار کنی؟”.

برای خود او نیز از مدت ها پیش سئوالاتی مطرح شده بود و کنسول ایران که در انتخابات ژوئن 2009 از زمره هواداران خاموش نامزد اصلی انتخابات و رقیب احمدی نژاد، میرحسین موسوی بود غالباً با همکارانش در سفارت به بحث درباره وضعیت سیاسی ایران می نشست: “در ماه های اخیر اغلب سر نهار راجع به این مسئله صحبت می کردیم. من می گفتم حکومت نمی تواند دست به این اعمال بزند و همکارانم حرف مرا تأئید می کردند”. حیدری در این بحث ها به اطرافیانش اطمینان می داد که تظاهرات عاشورا در ارامش برگزار خواهد شد. امّا با دیدن صحنه های تیراندازی نیروهای امنیتی و کشته شدن مردم تصمیمش را گرفت.

محمد رضا حیدری در سال 1979 که انقلاب رخ داد 12 ساله بود و اکنون 43 ساله است: “یادم می آید پدر و برادر بزرگم که برای شرکت در تظاهرات به خیابان می رفتند به من می گفتند آزادی در راه است”. بعد از پایان تحصیلات دبیرستان در بحبوحه جنگ ایران و عراق( 1988ـ 1980) به خدمت سربازی رفت. با انگشتانش سال ها را حساب می کند و می گوید الآن مطابق تقویم فارسی سال 1388 است و سال 1365 من سرباز بودم یعنی “23 سالم بود”. در جنگ پس از زخمی شدن از ناحیه دست و پا براثر انفجار گلوله خمپاره، از خدمت مرخص می شود.

 محمد رضا حیدری به توصیه برادرزنش که کارمند وزارت امور خارجه بود و به او وعده “سفر” می داد در کنکور ورودی این وزارتخانه ثبت نام کرد. امّا زخم های جنگ به قدری آزارش می داد که شرکت او را در کنکور سه سال به تعویق انداخت تا بالاخره در امتحان ورودی قبول شد. سال 1989 بود و آیت الله خمینی تازه درگذشته بود. هاشمی رفسنجانی که در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شده بود قول بازسازی کشور و ترمیم ویرانی های جنگ را می داد. حیدری از خود به عنوان “یک کارمند نمونه” یاد می کند. در مأموریت های خارج از کشور مراجعین به سفارت او را به تعصب داشتن نسبت به حاکمیت متهم می کردند امّا او پاسخ می داد: “من برای شما کار می کنم نه برای حکومت”. حیدری بیست سال به عنوان دیپلمات در وزارت امور خارجه مشغول به کار بوده و بعد از انجام مأموریت در گرجستان و آلمان سه سال پیش به نروژ منتقل شد. وی اخیراً از نروژ تقاضای پناهندگی کرده است زیرا به دلیل نداشتن گذرنامه نمی تواند به تقاضاهای روزافزون برای دعوت از او پاسخ مثبت دهد. در مورد پدر و هشت برادر و خواهرش و همچنین خانواده همسرش که در ایران زندگی می کنند می گوید که آن ها را “موقع مراجعه ادارات اذیت می کنند”.

دراوائل ژانویه سه تن از مقامات ایرانی از تهران به نروژ آمدند تا او را قانع کنند پوزش بخواهد و به کشور بازگردد و به او اطمینان دادند که اگر اعتراف کند که خطا کرده است در ایران با آغوش باز از او استقبال خواهد شد. موقع اشاره به این مطلب حیدری لبخند برلب دارد. در نروژ احساس عدم امنیت نمی کند چون تحت مراقبت پلیس قرار دارد. در پایان با لحنی آرام می گوید: “کارکنان سفارت ایران دوستان منند فقط نگرانم که نکند به زودی آن ها را به ایران برگردانند”.                                                            

منبع: لوموند 6 فوریه