گزارش آدم‌ربایی موسوی

آرش بهمنی
آرش بهمنی

» "به دلایل امنیتی٬ جایشان امن است"

درهنگام معاینه ماروخا زمزمه کرد: “خیلی متاسفم که شما را در چنین شرایطی می‌بینم. من به میل و اراده‌ خودم در اینجا کار نمی‌کنم، یکی از هواداران دکتر لویس کارلوس گالان هستم و به او هم رای داده‌ام. می‌دانم که رنج بسیاری را متحمل شده‌اید، ولی لازم است تا انتها با آرامش تحمل کنید تا سلامت بمانید”.

روتیتر و جمله آغازین این گزارش٬ برگرفته از کتاب “گزارش یک آدم‌ربایی” نوشته “گابریل گارسیا مارکز” است؛ کتابی که بنا به گفته منابع آگاه و نزدیک به خانواده موسوی٬خواندن از سوی این رهبر جنبش سبز توصیه شده است. موسوی به افرادی که درباره اوضاع وی در حصر می‌پرسیده‌اند٬ گفته: “اگر می‌خواهید حال و هوای من در زمان حصر را بدانید٬ کتاب گزارش یک آدم‌ربایی را بخوانید.”

نقل همین جمله از موسوی٬ باعث شد همه آنانی که پیگیر وضعیت وی بودند٬ به سوی کتاب‌فروشی‌ها هجوم ببرند. گزارش‌های مختلف از کتاب‌فروشی‌ها در تهران و شهرستان‌ها٬ حکایت از آن دارد که نسخه‌های این کتاب به سرعت در حال فروش است و موجودی‌های انبار بسیاری از کتاب‌فروشی‌ها نیز به اتمام رسیده است.

 

گزارش یک آدم‌ربایی واقعی

کتاب “گزارش یک آدم‌ربایی” یک داستان واقعی است. مارکز٬ خود داستان نوشتن این کتاب را در مقدمه این‌گونه روایت می‌کند: “ماروخا پاچون و شوهرش آلبرتو وی بامیزار در اکتبر 1993 به من پیشنهاد کردند درباره شش ماه  ربایش ماروخا و تلاش‌های سرسختانه آلبرتو برای آزادی او، کتابی بنویسم. طرح نخست به پایان رسیده بود که فهمیدم این آدم‌ربایی را نمی‌توان جدا از دیگر موارد آدم‌ربایی که همزمان در کشور روی داده بود، مورد بررسی قرار داد”.

مارکز این کتاب را براساس مصاحبه با افراد تنظیم کرده است. کتاب داستان گروگانگیری ۹ روزنامه نگار توسط پابلو اسکوبار را روایت می کند. روزنامه نگارانی که البته دلیل انتخاب آنها هم کاملا آشکار است؛ نزدیکی به مواضع رییس جمهور. در میان گروگانها دختر رییس جمهور سابق هم حضور دارد که تقدیرش را نهایتا مرگ رقم می زند و دیگرانی از نزدیکان رییس جمهور و دولت.

پابلو اسکوبار یکی از قاچاقچیان مواد مخدر در کلمبیاست که گروه بزرگی رادر کشور  رهبری می کند. او برای تسلیم  خود شرایطی گذاشته و برای آنکه دولت را تحت فشار قرار دهد دست به این گروگان‌گیری زده است.

این کتاب برنده جایزه ادبیات نوبل٬ توسط دو ناشر مختلف در ایران ترجمه شده و روی پیشخوان کتاب‌فروشی‌ها قرار گرفته است. اما اگر یکی از نسخ موجود آخرین بار سال ۸۶ و تنها در ۱۱۰۰ نسخه چاپ شد و باز هم به فروش نرفت٬ توصیه میرحسین موسوی٬ باعث شد که این کتاب در عرض چند روز در تهران کم‌یاب شود.

 

سبزها و مارکز

نگهبانان هم مانند گروگانها به عیسی مسیح و مریم مقدس متوسل می شدند. هر روز دعا می خواندند و حمایت و آمرزش می طلبیدند. نذر می کردند و صدقه می دادند تا قدیسان، آنها را در انجام هر نوع جنایتی موفق گردانند

در چند روزی که از زمان معرفی این کتاب توسط میرحسین موسوی می‌گذرد٬ حامیان او ازاین حرکت به شدت استقبال کرده‌اند. چند ساعتی بیشتر از نقل قول موسوی نگذشته بود که کاربران اینترنتی٬ با اشاره به اینکه موسوی برای آگاهی از حال و هوای خود٬ خواندن این کتاب را توصیه کرده٬ به توصیف کتاب‌هایی پرداختند که می‌تواند حال و هوای آن‌ها را توصیف کند.

از طرف دیگر٬ بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی و سایت‌ها٬ تلاش کردند تا لینکی برای دانلود این کتاب مهیا  و به خوانندگان خود ارائه کنند.صفحاتی نیز در فضای مجازی مانند توییتر و  فیس بوک راه افتاده که در آنها درباره این کتاب بحث و قسمت‌های مختلفی از کتاب که با شرایط امروز ایران مطابقت دارد٬ نقل می‌شود.

موجی که برای خرید این کتاب به وجود آمده باعث شد روزنامه شرق نیز٬ در قسمتی از گزارش خود پیرامون بازار کتاب٬ به بالا رفتن فروش این کتاب در بازار اشاره کرده و نوشته است: “شاید با گذشت 15سال از خلق این اثر برای آقای «مارکز» هم جالب باشد که این کتاب این روزها در ایران طرفداران بسیاری دارد”.

یکی از کاربران این صفحه فیس‌بوک نوشته: “من یه سوال داشتم. من امروز رفتم میدون انقلاب برای خرید این کتاب، اول از همه اینکه چاپ نشر آگه هیچ جا پیدا نمی شه، من تقریبآ همه جا رو گشتم.”

کاربر دیگری نیز درباره توصیه موسوی این‌گونه اظهارنظر کرده است: “مهندس موسوی به ما توصیه کرد برای آگاه شدن از حالش این کتاب را بخوانیم، فکر میکنم برای درک حال و هوای ملت ایران هم باید فیلم پیانیست یا فهرست شیندلر رو دید”.

وی در توضیح این مساله گفته: “در این فیلم ها شاهد هستیم که ملت یهود چطور ایستاد و با آرامش هر روز محدود شدن خویش رو نظاره کرد تا اینکه رو به زوال و نابودی رفت، امروز ملت ما هم همچون ایشان هر روز شاهد محدودیت بیشتری است و با امیدی منفی سخن از بهتر شدن اوضاع میزند و کاری نمیکند! متحد نمیشود !”

گزارش‌های مختلف از تهران و شهرستان‌ها٬ همه نشان‌دهنده اقبال گسترده مردم به این کتاب است؛ کتابی که توسط میرحسین موسوی توصیه شده است. شاید اکنون بسیاری پس از مطالعه این کتاب٬ مایل‌اند که میرحسین موسوی را در حصر تصور کنند و اینکه او به چه می‌اندیشد. شاید به قول مارکز موسوی با خود می‌اندیشد: “نباید قانون اساسی را در این زمینه نادیده گرفت، زیرا در غیر این صورت، نه تنها به سود کشور نیست، بلکه آزادی مطبوعات را که در شرایط کنونی به اندازه زیادی محدود است، محدودتر خواهد کرد”.