بحث نامزد و گزینهی جریانهای سیاسی مختلف (بهویژه اصلاحطلب) در انتخابات ریاستجمهوری آتی، بهگونهای تصاعدی در محافل سیاسی و مطبوعاتی مطرح میشود؛ اصولگرایان نیز در اندیشهی اصلاح قانون انتخابات ریاستجمهوریاند؛ اما کمتر سخنی در مورد کیفیت برگزاری انتخابات و سلامت آن مطرح و شنیده میشود.
سید محمد خاتمی یا مهدی کروبی؟ و یا هیچکدام، عبدالله نوری؟ این محوریترین بحث و موضوع گفتوگو میان طیفهای مختلف اصلاحطلب در ایران امروز است. آمدن یا نیامدن خاتمی؛ چگونه آمدن خاتمی؛ حضور محتمل کروبی؛ حمایت از نوری؛ بیحاصلی انتخابات در جمهوری اسلامی؛ و … چنین موضوعاتی بهقدر لازم در فضای سیاسی و محافل مطبوعاتی ایران مطرحاند؛ همچنانکه در سویی دیگر (محافظهکاران مسلط در ساخت قدرت) دغدغهها از همان جنسی است که شیخ احمد جنتی بهصراحت تبیین میکند:“قانون انتخابات باید اصلاح شود زیرا این قانون نقصهای زیادی دارد؛ بسیاری از مشکلات موجود انتخابات مربوط به این قانون است و ضعف و نقص قانون سبب شده است بسیاری از کارهایی که علیالقاعده باید بهتر از این صورت بگیرد با کیفیت بدی انجام میشود… باید قانونی تدوین شود که هم در اجرا و هم در نظارت، شورای نگهبان بهراحتی بررسی صلاحیتها را انجام دهد…”
محافظهکاران میکوشند در حالی که اصلاحطلبان دلمشغول انتخاب یک نامزد و توافق در مورد یک گزینهاند، با اعمال اصلاحات روبنایی و شکلی، شر مشکلی چون “رجل سیاسی” و نامزدی و تقاضای ریاستجمهوری زنان را از سر خود کوتاه کنند؛ مشارکت در انتخابات را با کاستن از سن رایدهندگان در قانون، افزایش دهند؛ صف صدها نفری متقاضیان ریاست بر قوه مجریه را که در انتخابات پیشین، خود به “قصه”ای تبدیل شده بود، به حداقل ممکن تقلیل دهند؛ و شرط سواد ”خواندن و نوشتن” برای نامزد ریاستجمهوری را تا جای ممکن و آبرومند، افزایش دهند؛ و …
در چنین عرصهای کمتر سخنی در مورد لوازم و استانداردهای مورد نیاز برای انتخاباتی سالم و آزاد، بهگوش میرسد. کسی دغدغهی چالش مبنایی و کلنجار با بحث “نظارت استصوابی” را ندارد؛ آنجا که اساسا” انتخابات در عمل دو درحهای و غیرمستقیم میشود و شهروندان ناچارند از میان جمعی محدود و مورد تایید قدرت مستقر، گزینهای را انتخاب کنند. نیز کمتر کسی به دستگاه عریض و طویل صدا و سیما نظر دارد و دست گشودهی این غول رسانهای _تنها غول_را در ایران برای تاثیرگزاری بر روند انتخابات بهزیر نقد و پرسش میکشد. همچنان که در مورد نهادهای موثر بر فرایند و نتیجهی انتخابات، کمتر کسی حوصلهی بحث و پرسش دارد؛ نهادهای مزبور کار خویش میکنند و پروژهها و اهداف خود را با استفاده از امکانات و ابزارهای دراختیار، محقق میسازند. و افزون بر اینها و بهنوبهی خود موضوع چگونگی شمارش آرا و موضوع صیانت از آرای به صندوق ریحته شده، در حاشیه قرار میگیرد و به فردایی دیگر واگذار میشود، فردایی که صدور چند اطلاعیهی شکایتآمیز و انتقادی و انجام مصاحبههای تند، دردی را دوا نمیکند.
سلامت انتخابات و رعایت ضوابط و معیارهای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه در هیاهوی بحثهایی که از اولویتی درجه دو برخوردارند، به حاشیه رفته است. بهنظر میرسد که علیالاغلب جریانهای سیاسی به بازی ذیل وضع موجود، تمکین کرده و تن دادهاند. حال آنکه هیچ چیز همچون تاکید بر رعایت استانداردها و لوازم انتخابات آزاد و سالم و عادلانه، اهمیت استراتژیک ندارد و برای نیروهای دموکراسیخواه، فوریتر محسوب نمیشود.
حتی آن گروه از نیروهای سیاسی که گزینهای چون عبدالله نوری را ارجح ارزیابی میکنند، باز ردصلاحیت او را مفروض گرفتهاند و به تشکیل جبههای از نیروهای پیشروتر پیرامون وی پس از ردصلاحیتاش نظر دارند. اگرچه هریک از گزینههای پیشگفته (خاتمی، کروبی، و نوری) میتوانند از زاوبهای، “واقعبینانه” ارزیابی شوند و “گزینههایی ممکن” محسوب گردند، اما پینگرفتن “وضع مطلوب” و تن دادن به “وضع موجود” درخور روشنفکرانی نیست که در جادهی سخت و دشوار دموکراسی، مدعی افقهایی چشمنوازتر و درخور ایران ایرانی که بکصد سال مشروطهخواهی را در کارنامه دارد هستند.