“خدای کشتار”عنوان نمایشی است که این روزها درتالار سایه مجموعه تئاترشهر به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی به صحنه رفته وبه نسبت کوچک بودن ظرفیت سالن برای تماشاگران رقابت ویژه ای را با دیگر نمایش های تهران در جذب مخاطب ادامه می دهد. با کارگردان این نمایش گفتگویی را ترتیب داده ایم که می خوانید.
گفت و گو با علیرضا کوشک جلالی
صورت واقعی خدای کشتار
اگر در تراژدیهای یونان باستان و نمایشنامههای کلاسیک دوره شکسپیر، نام قهرمان اثر بر تارک نمایشنامه جای میگرفت، اینجا هم عنوان خدای کشتار به شخصیتی اشاره دارد که در متن اثر در درباره آن بحث میشود؛ شخصیتی که به تعداد آدمهای روی زمین قابلیت تکثیر دارد و هر کس میتواند خود را به جای آن بگذارد.نظر شما دراین باره چیست؟
من برای خودم یک معنی، بازیگران معانی گوناگون و تماشاگران اثر نظرات مختلفی را دارند.درواقع به گمان من استنباط های فردی در رابطه با تعبیر این واژه مهم است.
امکان دارد معنای شخصی شما را بدانیم؟
به نظر من قدرت در این نمایشنامه حرف مهمی را به همراه دارد. قدرتی که صورت افراد را نمایان می کند.صورت واقعی و ژست طبیعی آنها را و نه آنچه می بینیم.
چه شد که پس از اجرای نمایشنامه های خود به سراغ این متن رفتید؟
برخورد با افرادی که ادعای روشنفکری دارند و متظاهرانه رفتار میکنند، این انگیزه را در من ایجاد کرد تا نمایشنامه «خدای کشتار» را به روی صحنه بیاورم. در این اثر خشم، نفرت و طنز به نمایش گذاشته میشود. این کمدی سیاه سعی دارد نقاب انسان امروزی را که با آداب و رفتار بورژوایی آمیخته شده کنار بزند و درون انسانها را واشکافی کند.
مهم ترین عنصر جذاب دراین نمایشنامه برای شما به عنوان یک خواننده ادبی چه بود؟
اجازه بدهید بگویم که همه نمایشنامه نویسان موفق در آثار خود دست به ایده ها و آفرینش هایی می زنند که برای همه مخاطبان خود شگفت انگیز است.در کارهای یاسمینا رضا واتفاقا در اغلب آثارش به روابط انسانی میپردازد که کمتر به آن اشاره می شود.ریزه کاری ها و پیچیدگی های درونی انسان و توصیف آنها در دل یک نمایشنامه موقعیت های بی نظیری را برای کارگردانی پدید می آورد.
واین بار این این روابط مابین زن و شوهرها اتقاق می افتد.
بله.اتفاقات میان زن و شوهر ها در این نمایش بسیار گروتسک از نظر من گهگاه کمدی است.آنها در ابتدای نمایش با هم یک جبهه و هدف را تعقیب می کنند ولی در میانه راه بارها دچار اختلافات گوناگون می شوند.داستان بسیار روان و ساده است و پرداخت آن بسیار مشکل.یک دعوای زن و شوهری خطی.هنر یاسمینا رضا دربرقراری روابط میان این چهار زوج قدرتمند و دیدنی است.
زاویه نگاه شما به شخصیت ها چگونه شکل گرفت؟
میشل (کاظم هژیر آزاد) فروشنده لوازم خانگی است و ورونیک (الهام پاوهنژاد) نویسندهای است که به رنج و مصیبت مردم آفریقا به همان میزان دو دندان شکسته شده پسر یازده دوازده سالهاش اهمیت میدهد و کتابی را درباره کشتار سیاهان سودان نوشته است. در مقابل خانواده هویل، خانواده رایل قرار دارند که برای پوزشخواهی به خانه آنها آمدهاند.آلن (بهنام تشکر) وکیل دادگستری است و همسرش (بهاره رهنما) با شرمساری از اقدام زشت پسرش در ضرب و شتم دوستش حرف میزند اما این تنها آغاز ماجرا و گفتگوی دو خانواده است و به مرور که نقاب از چهره چهارشخصیت نمایش برداشته میشود، ما میبینیم آنها نیز مثل بسیاری دیگر از انسانها میتوانند بسیار مغرور، خودبین، دروغگو، بیانصاف، بیرحم، دیکتاتور و… باشند. آدمی که میتواند به خدای کشتار تبدیل شود. در این نمایشنامه، مشابه دیگر نوشتههای یاسمینا رضا، روابط همانطور که یکدفعه شکل میگیرد، به راحتی هم گسسته میشود. چهار شخصیت خدای کشتار، به طور مدام مواضع و جبهههایشان را تغییر میدهند و اتحادهای دو نفره موقتی را شکل میدهند. در ابتدا میشل و ورونیک در مقابل زوج دیگر قرار دارند، اما در ادامه زنها به هم نزدیک شده و علیه همسرانشان موضع میگیرند. این دستهبندیها چند بار دچار دستخوش شده و عاقبت به جبههگیری و تنش نهایی میان دو خانواده ختم میشود. همین صفات ظاهری برای هر بازیگر و کارگردانی کافی است تا ادامه داستان پرداخت صحنه ای شود.
چرا فضای نمایش کاملاً انتزاعی است. این فضا به نمایشنامه مربوط است یا ذهنیت خود شماست؟
در ابتدای متن نوشته شده، هیچ چیز رئالیستی در صحنه وجود ندارد. در واقع این نگاه باعث شده تا دینامیک زیادی در صحنه پدیدار شود و بازیگران با تحرک بیشتری مواجه شوند. بسیاری از خانههای روشنفکران در اروپا همین گونه است. در واقع تلاش میکنند در خانه ابزار و اشیای زیادی وجود نداشته باشد. حتی رنگ کف، دیوار و سقف خانه را هم سفید میکنند. در واقع از نظر روشنفکران غربی، هر چه خانه خلوتتر باشد. فضای بهتری دارد.
کمی در مورد انتخاب موسیقی نمایش توضیح دهید.
به دلیل خلوتی خاصی که در مورد طراحی صحنه اشاره کردم ترجیح دادم تا فضای موسیقیایی نمایش هم خلوت شود تا آن حس مدرنیته در تماشاگران تقویت شود. به همین دلیل فقط در ابتدا و انتهای نمایش دو موسیقی را می شنوید.