شما تطهیر نمی‌شوید آقای لاریجانی

نویسنده

“ثمانه اکوان” در مورد خودسوزی یک جانباز در برابر مجلس ایران، نوشته است که حتا معتادبودن شخص ‏مزبور، چهره‌ مدیریت ناکارآمد مسئولان را تطهیر نمی‌کند:‏

حتی اگر مجلس و آقای لاریجانی و آقای بروجردی اتهام بی‌توجهی‌شون به یکی از همین مردم را (خواه معتاد، ‏خواه جانباز و خواه یکی که سابقه کیفری هم داشته) به خوبی از خودشون و از مجلس دور کرده باشند، ‌باز هم این ‏قضیه هیچ گاه منجر به تطهیر شدن چهره مجلسی که بی تفاوت از کنار این مسئله گذشت و حتی برنگشت نگاهی ‏به اون مرد و شرایط زندگیش بندازه نخواهد شد. ‏

رییس کمیسیون امنیت ملی و رییس مجلس با روانی و معتاد و کلا خطرناک خواندن این مرد اتهامی‌ را که افکار ‏عمومی‌ به مجلس نسبت داده بود، از چهره مجلس پاک کردند ولی یه سوال دارم که چند روزیست دائم جلوی چشمم ‏رژه میره و اونم اینه که رییس مجلس اگر اتهام را از مجلس پاک کرد، ‌چطوری می‌خواد برای ذهن خودش و ‏وجدان خودش و برای وجدان عمومی‌مجلس پاک کنه؟ ‏


‎ ‎کشاورزان در آستانه ورزشکستگی‎ ‎

“راپرت خبرنگار” اختصاص دارد به سقوط فاحش قیمت در بخش کشاورزی که به خسارت و بیکاری کشاورزان ‏انجامیده است:‏
در خبرها خواندم که قیمت گوجه فرنگی پارسیان که در نوع خود مرغوبترین محصول در کشور است شصت ‏درصد کاهش داشته است. هرچند این خبر در نگاه اول بسیار خوشایند مصرف کنندگان است و همگان می‌گوییم ‏آره این است وعده خوبان و قیمتها در حال شکسته شدن است و هر روز شاهد هستیم بعضی از جنسها در بازار ‏پایین بیاید. اما از آنطرف لحظه ای به سرنوشت زندگی کشاورزان بیچاره که هیچ منبع درآمدی جز چند تکه زمین ‏ویکی و دو حلقه چاه اب ندارند اندیشیده ایم. حتما نه چرا که ما این کاره نیستیم و عادت نداریم به دیگران بیاندیشیم ‏و اصلا وقتمان بیشتر از اینها می‌ارزد. ‏

این شصت درصد کاهش قیمت به قیمت تباهی زندگی و جان آنان تمام شده و این از بی عرضگی دولت و سازمان ‏جهادکشاورزی است که توان خرید این محصول را با قیمت مناسب نداشته و نمی خواهند کشاورزان جان بگیرند و ‏رمقی در کالبد خسته شان بدمد. اما اگر دقایقی پای صحبت چند کشاورز در هر منطقه ای از کشور بنشینیم بی ‏شک اگر وجدان بیداری داشته باشیم حتما چند قطره اشک را خواهیم افشاند. این از وضعیت صیادان استان بیکار ‏شده اند و فقر ومشکلات انبوه زندگی کلافه شان کرده و این هم از کشاورزان که روزی پای ثابت تولید واقتصاد ‏کشور بودند امروز به فلاکت افتاده اند اگر روزی دیدیم صیادان و کشاورزان با غیرت و پاک ما به ورطه اعتیاد ‏وبی غیرتی افتاده اند هرگز تعجب نکنید. ‏

‎ ‎سقوط قیمت‌ها همیشه خوب نیست‎ ‎

‏”بهزاد افشاری”
هم مطلبی در همین زمینه دارد:‏

حتما می‌دانید که کاهش قیمت ها اصلا نشانه ی خوبی نیست. ارزان شدن کالاها و خدمات همیشه در شرایط رکود ‏رخ می‌دهد و در بسیاری از موارد حتی می‌تواند خطرناک تر از افزایش انفجاری قیمت ها باشد. دلیل این اتفاق هم ‏این است که شما فرض کنید یک کالا مثلا روغن را تا دیروز کیلویی هزار تومان می‌خریدید اما امروز می‌خرید ‏هفتصد تومان! کافی است کمی‌فکر کنید که در چرخه ی تولید تا مصرف چه اتفاقی افتاده است؟ از کشاورز و دانه ‏های روغنی بگیرید تا ظرف و بسته بندی و حمل و نقل و… ‏

در ضمن این را هم بدانید که همیشه و در همه جای دنیا هنگام سقوط قیمت ها واسطه ها کمترین کاهش را در سود ‏خود می‌دهند و معمولا ضربه ی اصلی کاهش قیمت کالا اول به تولید کننده وارد می‌شود. همچنین در چرخه ی ‏تولید تا مصرف یک سری از قیمت ها اصلا دچار تغییر نمی‌شوند و حتی افزایش هم می‌یابند. مثل قیمت سوخت و ‏حمل و نقل و… اولین اتفاقی که در کاهش قیمت ها می‌افتد جو روانی منفی است که گریبان تولید کنندگان را ‏می‌گیرد و آنها شروع به احتیاط مفرط می‌کنند. یک سری از کارگران و عوامل تولید را حذف می‌کنند و در ابتدا ‏از کیفیت تولید خود می‌کاهند. اگر سقوط قیمت ها ادامه یابد در مرحله ی دوم کمیت را هم کاهش می‌دهند و در ‏مرحله ی سوم کالاهای خود را حتی معدوم می‌کنند. مثل کاری که امسال سیب زمینی کاران کردند و یا مرغداری ‏ها معمولا انجام می‌دهند و جوجه ها را به چاه می‌ریزند! بعد انتظار درآمدی تولیدکنندگان و کارگران و واسطه ها ‏و فروشندگان به هم می‌ریزد و همین موضوع چرخش پول را در جامعه قفل می‌کند. ‏

‎ ‎دین‌داری یا دین‌فروشی؟!‏‎ ‎

“فرید صلواتی” از تظاهر به دینداری گسترده در میان مسئولان نوشته است:‏

یادم می‌آید که در یکی از جشنواره های فیلم کودکان و نوجوانان شرکت کرده بودم اتفاقا مهمان های خارجی نیز ‏در آن برنامه بسیار بودند. ناگهان دیدم که در افتتاحیه برنامه یک گهواره آوردند و آن را چرخاندند. من متوجه شدم ‏که چون جشنواره متعلق به کودکان بود، این گهواره را برای این آوردند که مثلا سمبل حضرت علی اصغر است. ‏این کار چه معنی می‌توانست در دیدگاه آن خارجیها داشته باشد. و یا حتی بچه هایی هم که در برنامه شرکت داشتند ‏متوجه این موضوع نشدند. و دائم مهمان‌ها از ما در این ارتباط سوال میکردند. چرا میخواهیم دائما به دیگران ثابت ‏کنیم که ما خیلی دیندار و مومن هستیم. ‏

مگر قرار است مخاطبین ما در آن دنیا قضاوت ما را بکنند. یادم است در یک افتتاحیه مکانی شرکت داشتم واکثر ‏مسئولین شهر نیزآمده بودند. کسی که قرار بود در ارتباط با پروژه صحبت کند به پشت تریبون رفت و در نیم ‏ساعتی که سخنرانی کرد از حکومت بنی امیه گفت. از تاریخ عاشورا صحبت کرد. از مظلومیت مردم غزه گفت. ‏از احادیث امامان نقل کرد. و تنها صحبتی که نشد از پروژه بود. چون قرار بود آن مسئول به همه ثابت کند که من ‏از دین خیلی چیز میدانم. و برای ثبات مقامم باید این حرفها را بزنم. ‏

‎ ‎سخنانی که مرغ پخته را به خنده می‌اندازد!‏‎ ‎

“جمهور” با اشاره به تکذیب نماینده مجلس ایران در خصوص مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی در موضوع ‏خودسوزی یک جانباز در برابر مجلس نوشته است:‏

صرف نظر از اینکه آیا بی بی سی فارسی مصاحبه ای را با آقای کوثری انجام داده و یا صدای ضبط شده ایشان با ‏رسانه ای دیگر را پخش نموده است، اظهارات این نماینده اصولگرا تعجب برانگیز و بسیار مضحک است. ‏

بر اساس کدام منطق انتساب مصاحبه به ایشان می‌توان به عنوان تلافی حضور مردم در راهپیمایی 22 بهمن تلقی ‏گردد؟ با احترام به شان سیاسی ایشان اگر بی بی سی هم چنین هدف احمقانه ای را دنبال می‌کرد می‌توانست افراد ‏با اهمیت بیشتری را برای این منظور انتخاب نماید. همچنین با فرض پذیرش سخن آقای کوثری در مصاحبه ‏ننمودن با بی بی سی بر اساس کدام معادلات و منطق سیاسی می‌توان به استناد یک مصاحبه از راهپیمایی 22 ‏بهمن مردم ایران انتقام گرفت؟ اینگونه با توهم و خود بزرگ بینی ناشیانه سخن گفتن و بهانه آوردن به هیچ عنوان ‏در شان یک نماینده مجلس ایران نیست. آنهم سخنانی که مرغ پخته را به خنده وا می‌دارد. ‏

‎ ‎من هم بودم با اوباما رقابت می‌کردم!‏‎ ‎

“یک دانشجو” به سفرها ی انتخاباتی شیخ مهدی کروبی پرداخته و نوشته:‏

‏ در این آشفته بازار انتخابات و کی میاد و کی نمیاد؛ سفرهای استانی جناب شیخ الشیوخ اعتماد ملی هم برای ‏خودش حکایتی شده دیدنی! و ظاهرا سیاست بر این است که ابتدا به مناطق لر نشین سفر شود. اما حکمت این ‏سفرها را نمی‌دانم شاید هنوز هم امیدوار باشند به اینکه شب خوابشان نبرد! البته من هم اگر روزنامه ای دربست ‏برای چاپ عکسهای خوشگلم در اختیار داشتم و خبرنگارانی که بروند از همه عالم و آدم تاییدیه بگیرند که جناب ‏شیخ امید نجات ایران است و بعد هم بچاپندش در پیشانی نشریه حتما به رقابت با اوباما می‌شتافتم!‏

‎ ‎نجابت که دارد! ملاحت که دارد!‏‎ ‎

“مجمع دیوانگان” با توجه به شیوع بحث‌های فمینیستی، به مواضع یک بام و دو هوای هواداران حقوق زنان ‏پرداخته است:‏

حال دیگر فمنیسم آمده، برابری زن و مرد آمده، حق و حقوق آمده، سهم مشترک در زندگی آمده، هزار و یک چیز ‏دیگر آمده اما عجیب اینکه هیچ چیز نرفته! می‌گویند دیگر «کار شرع کار درهم و دینار نیست»! می‌گویم که ‏بشنوید و باور نکنید. باز هم خوب و بدش بماند اما این روزها هر حرفی را که بخواهی بزنی دیگر باید برایش به ‏دنبال لحافی و لعابی بگردی، بپیچانی و رنگ و وارنگش کنی. متن همان متن است اما آنچنان مقدمه و مؤخره ‏طویلی باید برایش بیابی که درونشان گم شود: ‏

البته که زن و مرد یکسانند؛ البته که سهم هردو در زندگی یکی است؛ البته که هر دو باید دوشادوش هم زحمت ‏بکشند و ستون به سقف عمر مشترک بزنند؛ البته که اگر خوشی هست و اگر ناخوشی هر دو قسمت به برابر ‏می‌شود و اگر شکستی هست و اگر پیروزی هر دو تقصیر به برابر؛ اما خب اگر مرد دستش به جیب خودش نباشد ‏و خرج ده سر عایله زیر متکایش نباشد که آسمان جل است، عاطل و باطل است، بی قید و بی مسوولیت است، نه ‏اینکه مادیات مهم باشد، این که دورانش گذشته اما مرد نباید «پا در هوا» باشد. اما آن یکی چطور؟ به هر حال همه ‏چیز برابر بود دیگر؟ البته که برابر بود؛ اما خوب اگر دختر دستش به جیب خودش نرفت و خرج ده سر عایله زیر ‏متکایش نبود، دست کم نجابت که دارد! ملاحت که دارد! آفتاب از چهره اش شرم دارد! ‏

‎ ‎شما که در حال رفتن هستید، به بعد از پرواز هم فکر کنید‎ ‎

“دیگری” در مورد افزایش تمایل به مهاجرت به خارج کشور نوشته است:‏

به دو تا از دوستانم که می‌خواستند برای شرکت در نمایشگاهی به آلمان بروند، ویزا نداده‌اند. مدتی پیش هم به یکی ‏دیگر از دوستان که برای ادامه تحصیل می‌خواست به فرانسه برود، ویزا ندادند. فکر می‌کنم خیلی ناراحت‌کننده ‏باشد که بعد از کلی دوندگی و جلوی سفارت معطل شدن و با کارمندان بداخلاق سفارت سر و کله زدن، به آدم ویزا ‏ندهند. ‏

من سربازی نرفته‌ام و برای اولین بار در عمرم با کمال گردن‌کلفتی اعلام می‌کنم قصد رفتن هم ندارم. پس دور ‏خارج رفتن را باید خط بکشم. اما دوستان و اطرافیانم یکی پس از دیگری می‌روند. هرکس امکانی دارد که از این ‏اوضاع نا به سامان خود را رها کند و به سوی دنیای آزاد بگریزد، درنگ نمی‌کند. حالا آن‌طرف قضیه چه اتفاقی ‏رخ می‌هد، موضوع دیگری است. البته این هم که چرا مردم به آن سوی داستان فکر نمی‌کنند، خود مسئله‌ای است ‏که شاید نشان دهنده عمق نارضایتی از اوضاع کشور باشد. به هر صورت من که نمی‌توانم جایی بروم. اما شما که ‏در حال رفتن هستید، به بعد از پرواز هم فکر کنید. به امید روزی که جمعیت ایرانی خارج از کشور از جمعیت ‏داخل بیشتر شود. ‏

‎ ‎تکرار دروغ مردم‌سالاری دینی‎ ‎

‏”آنتی‌تز”
هم پست تازه‌اش را به موضوع کاندیداتوری خاتمی اختصاص داده است:‏

بزرگترین مشکل خاتمی‌که شاید مهم‌ترین تفاوتش با سایر “رجل” سیاسی در نظام امروز ایران باشد، در نگاه من ‏این است که او بر خلاف دیگر “رجل” بیش از آن‌که مردم را فریب دهد به خودش دروغ می‌گوید. هنوز بعد از ‏سی سال تجربه‌ی حکومت اسلامی‌ و مشخصا هشت سال ریاست جمهوری، تکرار دروغ “مردم‌سالاری دینی” و ‏امکان دفاع از آن، بیش از آن‌که موجب حیرت ما شود سبب اندوه و تاسف‌مان خواهد بود. ‏

هنوز این بی‌پایه‌ترین تئوری که داشتند و گویا دارند؛ “دموکراسی اسلامی” بزرگترین فریب خود است. هنوز باور ‏به این‌که دموکراسی مثال یک ظرف است که می‌توان با اسلام- یا هر شریعت آسمانی دیگری- محتوایش را پر ‏کرد یعنی همان مثال کودکانه‌ی “ظرف و مظروف” مهم‌ترین دروغ به خود است. این ظرف اگر خواستنی باشد و ‏این شیوه‌ی حکومت اگر دلبستنی، این تئوری هم در نظر و هم در عمل با خودش فرهنگ و ساختار اجرایش را ‏تحمیل خواهد کرد و به قول متکلمان: این مسئله، لوازم خودش را خواهد طلبید. ‏

‎ ‎آفرین بر امام جمعه کاشمر!‏‎ ‎

“دیده‌بان” که از بلاگرهای طرفدار محیط زیست محسوب می‌شود، از اظهارات اخیر امام جمعه کاشمر در ‏خصوص ذبح گوسفندان در اعیاد و سوگواری ها به وجد آمده و نوشته:‏

اما آفرین بر امام جمعه کاشمر که چنین شجاعانه درباره ریختن خون گوسفند به هر بهانه واهی سخن گفته و آن را ‏مصداق خرافات و جاهلیت برشمرده است. “امام جمعه کاشمر می گوید: این عمل که جلوی دسته های عزاداری یا ‏عروس و داماد و… خون می ریزند، هیچ منفعتی ندارد؛ اینکه گمان می کنند رد شدن از روی خون باعث سلامتی ‏و ایمنی می شود، در واقع خرافات و جاهلی است. حتی گاه دیده می شود که برخی افراد، خون قربانی را روی ‏دیوار خانه می ریزند یا به خودروی خود می مالند که این هم از خرافات است؛ در دوره جاهلی گوسفندی را می ‏کشتند و خون آن را به دیوار کعبه می ریختند که خداوند از آن ها قبول کند ولی اسلام، این عقاید را رد کرد. قرآن ‏در آیه ۳۷ سوره حج می فرماید: خدا این خون ها و این گوشت ها را از شما نمی خواهد بلکه خداوند از شما پاکی ‏و تقوا می خواهد. “ ‏

‎ ‎قالیباف دارد پوسترش را طراحی می کند‏‎ ‎

“سمیه توحیدلو” از افرایش تحرک انتخاباتی در بین اصولگرایان و ازجمله ستاد باقر قالیباف خبر داده است:‏

حالا که یکی یکی چهره های مستقل، حزبی یا میانه اصلاح طلبان معلوم می‌شوند و بحث ها درباره آمدن و نیامدن ‏ایشان در جریان است، به نظر می‌رسد در اردوگاه اصولگرایان هم این جریان ادامه دارد. پیشتر ها شنیده شده بود ‏که قالیباف اعلام کرده که در صورت حضور خاتمی، کاندیدا نمی‌شود. ظاهرا نه تنها این خبر را تکذیب کرده ‏است، که سوت آغاز فعالیت های تبلیغی را طبق معمول با ژست های انتخاباتی اش زده و مشغول طراحی پوستر ‏است. ‏

‎ ‎یک برنامه مشخص، قابل تحقق و قابل سنجش‎ ‎

“یک لیوان چای داغ” باتوجه به کاندیداتوری خاتمی‌از وی خواسته است که برنامه مشخص و قابل تحققی ارائه ‏دهد:‏

‏… سید بزرگ‌وار! از تریبون خطابه‌های گنگ و دوپهلو و متناقض پایین بیایید و گول تشویق اطرافیان‌تان را ‏نخورید. به جایش این بار به مردم وعده‌های مشخص و روزمره بدهید. بگویید چه طور چرخ سرمایه‌گذاری در ‏نفت و گاز و پتروشیمی‌را دوباره راه می‌اندازید؟ با قیمت نفت و بنزین و نان چه می‌کنید؟ به آن‌هایی که از کمیته ‏امداد ماهیانه می‌گیرند چه خواهید داد که اندکی بهتر زندگی کنند و برای سرمایه‌گذاران بزرگ چه چیزی فراهم ‏خواهید کرد که بتوانند کار کنند؟ چه کار خواهید کرد که خاموشی‌ها دوباره برنگردد؟ در بخش توریسم چه ‏می‌کنید؟ با باقی‌مانده واگذاری‌ شرکت‌های دولتی چه خواهید کرد؟ برای مدیریت دانشگاه‌ها چه فکر نویی دارید؟ ‏ناوگان هوایی را چه طور نوسازی می‌کنید؟ نظرتان در مورد برنامه‌های شهردار فعلی تهران چیست؟ کسری ‏بودجه آموزش و پرورش را از کجا تامین می‌کنید؟ بزرگ‌راه تهران شمال را آخر سر چه خواهید کرد؟ تکلیف ‏پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی چه خواهد شد؟ برای تربیت مدیران آینده چه برنامه‌ای دارید؟

من اگر جای شما باشم این بار در مورد آزادی مطبوعات و گسترش احزاب و جامعه مدنی حرف نمی‌زنم. چرا که ‏هم می‌دانم که ظرفیت‌ها و محدودیت‌ها چیست و هم می‌دانم که مردم دیگر به امید این جور چیزها رییس جمهور ‏انتخاب نمی‌کنند. ‏

‎ ‎راهبرد موازنه منفی در مناسبات اجتماعی‎ ‎

“امیرحسین ایرجی” در مورد راهبرد موازنه منفی در مناسبات انسانی نوشته است:‏

به ما از کودکی می آموزند که جز روابط سلطه، نوع دیگری از رابطه وجود ندارد. عقل ما را به زورمداری ‏معتاد می کنند. ما می آموزیم که در روابطمان با انسانهای دیگر، ناگزیر باید موازنه ی قوا حاکم باشد، یعنی یا باید ‏بر آنها مسلط باشیم و یا باید تحت سلطه ی آنها باشیم. البته این مسأله فقط در مورد رابطه با انسانهای دیگر نیست. ‏در رابطه با پدیده های دیگر هم این گونه است. مثلن در رابطه با طبیعت. زمانی انسان خود را کاملن مقهور ‏طبیعت می دانست. کاملا خود را در برابر طبیعت، مطیع و فعل پذیر می انگاشت. اما با رشد علمی و سرعت ‏گرفتن پیشرفت های تکنولوژیک، صدوهشتاد درجه در نگرش انسانها به طبیعت چرخش حاصل شد. ‏

از زمانی که انسان کشف کرد که قادر است با کار خود روی طبیعت تأثیر بگذارد، خود را در مقام تسلط بر ‏طبیعت فرض کرد. انسان شد فعال مایشاء و طبیعت هم شد ابژه ی فعل پذیری که کاملن تحت سلطه ی انسان است. ‏اثر این سلطه گری بر طبیعت را هم امروز شاهدیم: بر هم خوردن تعادل محیط زیست، به طوری که حیات خود ما ‏را هم مورد مخاطره ی جدی قرار داده است. زیرا از این حقیقت غافل شدیم که ما نیز جزئی از این طبیعت هستیم ‏و نه بیرون از آن. هر گاه این غفلت را نمی کردیم، به دنبال موازنه ی قوا و رابطه ی سلطه بر طبیعت نیز نمی ‏رفتیم و این مشکلات را برای خود نمی ساختیم. ‏