یک ضرب المثل خیلی قدیمی چینی می گوید: مسئولان جمهوری اسلامی نزدیک انتخابات که می شود به دو دسته تقسیم می شود: یا اصلاح طلب هستند، یا خیلی دلشان می خواهد اصلاح طلب باشند.
البته ما خودمان هم نمی دانستیم چینی ها چطور توانسته اند به همچین نتیجه ای برسند، اما در تحقیقاتمان متوجه شدیم که در حدود هزار سال پیش در زمان سلسله «جانگ»، وقتی می خواستند نخست وزیر انتخاب کنند، طبق سنت، داماد مقام اول می توانسته نخست وزیر بشود. برای همین هم خانم «جن» همسر مقام اول همراه ۳۰ خدمتکار دیگر مامور می شوند تا برای«تسوی ین ین» دختر مقام اول، نامزد انتخاب کنند تا بعد بتواند نخست وزیر بشود. اما تسوی ین ین دختر مقام اول قبلا خودش از طریق اینترنت با یک جوان خوش تیپ به نام جان شن آشنا شده بوده و یک دل نه صد دل عاشقش هم شده بودند. برای همین هم جان شن تصمیم می گیرد به پایتخت بیاید و برخلاف میل مقام اول با تسوی ین ین ازدواج کند. اما خیلی از جوانان دربار که از این رابطه اطلاع داشتند با مقام اول دست به یکی می کنند و جان شن را در راه پایتخت می دزدند و در یک جایی زندانیش می کنند.
بالاخره روز دیدار فرا می رسد و صد و پنجاه هزار نفر خودشان را به عنوان جان شن معرفی می کنند به طوری که توی سر سگ می زدی جان شن می رید. به این ترتیب خانم «جن» و «مقام اول که از اول هم از ریخت جان شن خوششان نمی آمد و دلشان نمی خواست سر به تنش باشد، اعلام می کنند تسوی ین ین باید یکی از همین جان شن های تقلبی را انتخاب کند و با یک تیر دو نشان بزنند، هم تسوی ین ین را راضی کنند، هم جان شن واقعی را یک جوری سر به نیست کنند. اما تسوی ین ین زیر بار نمی رود و می گوید من جان شن راستکی را می خواهم، من جان شن راستکی را می خواهم.( هشت مرتبه همین جمله را تکرار می کند) و به این ترتیب چینی ها به این نتیجه می رسند که نزدیک انتخابات ، مسئولان جمهوری اسلامی هم به دو دسته تقسیم می شوند. یعنی یا جان شن واقعی هستند و تسوی ین ین دوستشان دارد، که قاعدتا یا باید توی زندان باشند، یا جانشان را برداشته باشند از مملکت رفته باشند یا توی خانه خودشان حبس شده باشند یا اگر اتفاقی کسی حواسش نبوده و آزاد هستند باید بیایند بگویند ما جان شن نیستیم.
یا جان شن واقعی نیستند، اما چون می دانند تا وقتی تسوی ین ین دوستشان نداشته باشد، حتی اگر مقام اول هم پایش را بگذارد روی صورت تسوی ین ین و با ماشین از رویش رد بشود و به زور نخست وزیرشان بکند، تسوی ین ین یک روزی بالاخره مواضع هسته ایشان را فشار می دهد، برای همین هم ترجیح می دهند فعلا خودشان را به شکل جان شن در بیاورند.
البته جبهه مشارکت هم به یک نتایجی شبیه همین نتایجی که چینی ها رسیده اند، رسیده و اعلام کرده: “ در شرایط موجود کشور، محافظه کاران حاکم می خواهند با علم کردن اصلاح طلبان بدلی، امید مردم به اصلاح طلبان را کم رنگ کنند”.
یعنی از یک طرف همه محافظه کاران و اصولگرایان پایشان را کرده اند توی یک آن یکی کفشی که روی صورت مردم نیست که الا و بالله شما هم باید بیایید به عنوان اصلاح طلب در انتخابات شرکت کنید، فقط باید بگویید ما اصلاح طلب نیستیم، یا اگر اصلاح طلب هستیم، با اصلاح طلبی هیچ نسبتی نداریم، یا اگر نسبتی هم داریم، نسبتمان را تکذیب می کنیم، یا اگر نسبتی هم داریم و تکذیبش هم نمی کنیم، ولی پشیمان شدیم الان نظرمان به نظر آقا نزدیک تر است، یا اگر هم نسبت دارید، هم تکذیبش نمی کنید، هم پشیمان نشدید، هم نظرتان به نظر آقا نزدیک نیست، پس چرا هنوز زنده هستید؟
بعد از آن طرف، خودشان روزی دوبار می روند حمام، صورتشان را اصلاح می کنند، به خودشان عطر می زنند، کت و شلوار ست می پوشند، از روی مدارک جرم اصلاح طلبان هم کپی می گیرند، برای مردم سخنرانی می کنند. یکی شان اصولگرای اصلاح طلب است، یکی شان انحرافی اصلاح طلب است، یکی شان قلدراللهی اصلاح طلب است، یکی شان دلاور اصلاح طلب است، یکی شان دیپلمات شناور اصلاح طلب است، بقیه شان هم بقیه چیزهای اصلاح طلب هستند.
نتیجه گیری اخلاقی: ما شبیه شما هستیم، اما شما حق ندارید شبیه خودتان باشید.
نتیجه گیری سیاسی: شما باید شبیه ما باشید، چون همه از ما متنفرند.
نتیجه گیری فلسفی: حقیقت با ماست، چون ما رئیسیم.
نتیجه گیری انتخاباتی: مردم حق دارند هر کدام از من را می خواهد انتخاب کند.