خود شکن، آئینه شکستن خطاست

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، انتظار دولت احمدی نژاد از مطبوعات و رسانه‌ها را ‏‎”‎انعکاس واقعیت‌های خدمات ‏دولت به مردم‎”‎‏ دانسته و با تاکید خاص “ضرورت آسیب شناسی (کاهش) تیراژ مطبوعات‎”‎‏ را بیان داشته است.‏

یک روز یکشنبه در مراسم افتتاحیه پانزدهمین جشنواره و نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری‌ها در مصلای تهران، در ‏شرایط ممنوعیت حضور بیش از 200 نشریه ای که طی سال های اخیر به انحای مختلف توقیف و تعطیل شده اند، در ‏مقام مقایسه ی تعداد مطبوعات ایران در قبل و بعد انقلاب گفته‎ ‎است: “پیش از انقلاب اسلامی کمتر از 200 عنوان ‏نشریه در کشور منتشر می شد، اما امروز بیش از سه هزار و 500 عنوان نشریه شامل روزنامه، مجله، هفته نامه و ‏ماهنامه منتشر می شود”. ‏

‏ جناب صفارهرندی هم چون رئیس خود، احمدی نژادکه در نیویورک در میان شگفتی افکار عمومی ایران و جهان در ‏مورد فضای گسترده و بی حد وحصر آزادی قلم و بیان در ایران سخنران فرسایی کرده بود، فضای حاکم بر مطبوعات ‏کشور را “فضای همراه با آزادی و اطلاع رسانی جامع الاطراف” عنوان و تاکید کرده است که “امروز فضای آزاد ‏ابراز عقیده و اندیشه در مطبوعات کشور به گونه ای است که حتی شاهد انتقادات گزنده نسبت به مقامات ارشد کشور ‏هستیم. این وضعیت در سالهای اخیر بسیار برجسته‌تر و مشهود تر نیز شده است”.‏

‏ اکنون جای آن نیست که از ایشان‎ ‎سوال شود مگر قرار است کسی اوضاع ایران را با شرایط پیش از انقلاب و دوران ‏پهلوی- شرایط دیکتاتوری و خفقان، زندان و شکنجه، فضای سیاسی تک حزبی و مطبوعات دولتی - مقایسه کند که شما ‏با افتخاراعلام می کنید عناوین نشریات از 200 به 3500 رسیده است؟

‏ البته باید توجه داشت که با وجود این سخنان، در شرایطی که در اکثر کشورهای جهان نظام مطبوعاتی مبتنی بر ‏صدور مجوز نشر منسوخ شده است، وزیر ارشاد نظر خود و همفکرانش را بارها مورد تاکید قرار داده است که این ‏تعداد نشریه برای ایران “زیاد است و باید کاهش پیدا کند”‏‎ ‎و احتمالا در شرایط مطلوب، به کمتر از تعداد دوران پهلوی ‏و در حد و اندازه ی نشریات لازم به عنوان تریبون تبلیغاتی دولت تقلیل یابد. ‏

‏ البته جای این بحث نیز نیست که چه شده است همچون سال های آخر رژیم پهلوی و حکومت محمدرضا شاه، هر روز ‏بیشتر شاهد “انتقادات گزنده نسبت به مقامات ارشد کشور هستیم‎”‎‏ و این موارد در سال های اخیر پس از دولت احمدی ‏نژاد و حمایت های بی حد و حصر از آن “بسیار برجسته تر و مشهودتر شده است”؟ لابد روزی دیگر، از جانب مقامی ‏دیگر بحث ضرورت “آسیب شناسی” این موضوع نیز مطرح خواهد شد، که باید امیدوار بود که چندان دیر نشود تا دود ‏غلیظش به حلق و‎ ‎چشم ملت برود و هزینه های جبرانش هر روز سنگین تر شود.‏

‏ اما به مناسبت دوران برگزاری جشنواره مطبوعات که در واقع “سوگواره مطبوعات و روزنامه نگاری آزاد” در ‏ایران‎ ‎است، شاید بد نباشد که نگاهی اجمالی به دلایل کاهش شمارگان نشریات، به ویژه روزنامه های کثیر الانتشار ‏انداخته شود.‏

احتمالا کوتاهترین پاسخ این ضرب المثل معروف خواهد بود که “خود شکن، آئینه شکستن خطاست”! قصد آن را ندارم ‏که به سال های چندان دور بروم و اوایل انقلاب، آن زمان که 200 عنوان نشریه زمان شاه جهشی ده ها برابر کرد و ‏تیراژ روزنامه ای چون‏‎ ‎کیهان از یک میلیون نسخه در روز نیزفراتر رفت. منظورم همین روزنامه‎ ‎ی کیهانی است که ‏مدیریت دوست و رفیق شفیق آقای صفار و‎ ‎نماینده ی ومعتمد رهبر کشور، و سردبیری وزیر ارشاد کنونی‎ ‎صدها برابر ‏از شمارگان آن دوران کاسته است. بلایی که بعد از دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد و تغییر مدیریت روزنامه ی ‏‏”ایران”، بر سر ارگان دولت آمده است و به موازات آن بر سر اقبال عمومی نسبت به گزارش ها و اخبار خبرگزاری ‏جمهوری اسلامی- ایرنا- به دلیل حضورهمکاران دیروز جناب وزیر.‏

‏ برای بررسی دلیل تحول منفی سال های اخیر هم کافی است مشخص شود که آیا‎ ‎این فرضیه می تواند درست باشد که ‏‏”بین گسترش آزادی بیان و قلم و میزان شمارگان نشریات با نحوه ی مدیریت سیاسی کشور و مدیریت ارشاد رابطه ی ‏معناداری وجود دارد؟” به عنوان مثال مشخص شود، رفتن سید محمد خاتمی از وزارت ارشد و تشریف فرمایی علی ‏لاریجانی و مصطفی میرسلیم در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی چه پیامدی بر کمیت و کیفیت مطبوعات و ‏تعداد عناوین، تنوع و شمارگان آن ها داشته است. یا در دوران اخیر، اثر برکناری عطاالله مهاجرانی و روی کار آمدن ‏محمد حسین صفار هرندی‎ ‎چه بوده است؟ ‏

‏ همچنین می توان این پرسش را نیز مطرح کرد که “نگاه دولت به مطبوعات مستقل و روزنامه نگاری آزاد” در این ‏دوره ها چگونه بوده و آسیب آن بر”تیراژ و شمارگان مطبوعات” و توجه و اقبال مردم- خواسته و ناخواسته- به “رسانه ‏ی شایعه و رادیو تلویزیون های فارسی زبان خارح از کشور” چه میزان؟ ‏

‏ در این میان باید توجه داشت وقتی از دوران اخیر و ریاست جمهوری آقای خاتمی سخن به میان می آید، یعنی شرایط ‏‏”حاکمیت دوگانه”، مسلما تفاوت معناداری میان “دولت” و “حکومت” وجود داشته و نباید برخورد جناح انتصابی ‏حاکمیت با مطبوعات و روزنامه نگاران و نقش آن در کاسته شدن از کمیت و کیفیت مطبوعات و به تبع آن شمارگان ‏نشریات کشور را در آن ایام نیز به حساب مدیریت بخش انتخابی حکومت گذارد.‏

‏ شاید بیان چند مثال فتحی بابی باشد برای “آسیب شناسی” مورد انتظار وزیر محترم. جناب وزیر، چون در آن فضای ‏حاکمیت دوگانه خود در روزنامه کیهان بر مسند “پرونده سازی برای روزنامه نگاران و مدیران مطبوعات دگراندیش و ‏اصلاح طلب” نشسته بوده و یار غار حسین‎ ‎شریعتمداری خوب آگاه است که آن زمان وجود و حضور‎ ‎نام یا نام هایی ‏حساسیت زا در یک روزنامه یا مجله خود به خود به معنای صدور حکم نابودی و توقیف نشریه بوده است، بخصوص ‏اگر گسترده ی نفوذ آن در حال گسترش باشد و تیراژ آن در حال فزون و اقبال مردم روز افزون! ‏

‎ ‎بی توجهی به اسم رمزهایی چون ضرورت به کار بردن عبارت “مقام معظم رهبری” یا “مقام عظمای ولایت” و بسنده ‏کردن به “مقام رهبری” هم بدون برو بگرد حکم اعدام دربرداشت، تنها زمان آن نامشخص بود و بستگی داشت به دادن ‏یک گاف کوچک معمول در حرفه روزنامه نگاری که‏‎ ‎در شرایط طبیعی به انحای مختلف می توانست رفع و رجوع ‏شود، اما در آن زمان بهانه ی بود برای تصفیه حساب های سیاسی. حتی به این خطای مطبوعاتی هم بسنده نمی شد و ‏کافی بود که نارضایتی عیان شود و کلامی از دهان “آمر” خارج شود تا “عامل” در سکوت توام با رضای او به جای ‏‏”کلاه”، “سر” بیاورد! ‏

‎ ‎هیچگاه فراموش نمی کنم آن روزی را که برای دیدار دوستان و همکاران قدیمی به خبرگزاری جمهوری اسلامی رفته ‏بودم و از سر اتفاق- یا شاید هم به قصد ارشاد- آقای علی اکبر جوانفکر خبرنگار بیت رهبری، مشاور مطبوعاتی ‏کنونی رئیس جمهور که اکنون خود به دلیل نوشتن مطلبی در وب لاگ شخصی اش چند روزی است مورد حمله ی ‏یاران دیروز قرار گفته است، مرا دید و با لحنی توام با شوخی و جدی گفت :فلانی شما چرا در روزنامه اخبار اقتصاد ‏از عبارت “مقام معظم رهبری” استفاده نمی کنید و سخنرانی های ایشان را تیتر اول روزنامه ی خود قرار نمی دهید؟ ‏

‏ اکنون جای تکرار پاسخی که به او داده شد نیست، قصدم تنها آوردن نمونه ای و‏‎ ‎بیان این دیدگاه غالب در میان ‏اقتدارگرایان است و مجازاتی که چنین غفلت یا سیاستی عمدی نصیب نشریاتی چون “اخبار اقتصاد” و “آفتاب” می ‏کرد‎.‎‏ خوشبختانه امروز آگاهی کامل از بهای پیروی آگاهانه از این خط مشی، و رعایت دقیق آن از جانب تمام مدیران ‏نشریات در حال انتشار، موجب غیرکاربردی شدن این بهانه شده است و جایش را بهانه های دیگر گرفته است، از جمله ‏‏”انعکاس واقعیت‌های خدمات دولت به مردم”!‏

‏ خواسته ای غیرقانونی و تحمیلی به مدیران نشریات و سردبیران، دبیران و روزنامه نگاران آن ها، به منظور زیر پا ‏گذاردن استقلال سیاست گذاری روزنامه ها و مجلات و تنزل روزنامه نگاران به سطح کارکنان روابط عمومی های ‏نهادها و وزارتخانه های دولتی و تبدیل ‏‎”‎خبرنگار‎”‎‏ به “خبربیار”.‏

‏ سیاستی که در کنار تحمیل سانسور و خودسانسوری به مطبوعات، در شرایط عدم صدور مجوز برای نشریات مستقل ‏و توقیف، به موازات تعطیلی های فله ای زنجیره ای و جلوگیری از فعالیت روزنامه نگاران حرفه ای، عامل اصلی ‏‏”آسیب “ مورد نظر جناب وزیر، در معضل “کاهش فزاینده ی تیراژ نشریات” است.‏

‏ راه حل این مشکل هم آسان است، کافی است حاکمیت تفکر خود را عوض کند، در مقام عمل به اعلامیه جهانی حقوق ‏بشر گردن گذارد، اصول مترقی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را پذیرا باشد، سیاست هابی چون اعمال سانسور ‏و فشار برای خودسانسوری را متوقف کند، برنامه ی تعطیل و توقیف زنجیره ای نشریات توسط هیات نظارت و دادگاه ‏های مطبوعات غیرقانونی را تعطیل نماید، صفار و باند کیهان را مدتی به مرخصی بفرستد و در نهایت اجازه دهد مردم ‏از جمله اهالی مطبوعات فارغ از فضای پلیسی - امنیتی، زندگی امن، آرام و قانونی داشته باشند. قول داده می شود از ‏فردای آن روز شمارگان و تیراژ روزنامه ها و مجلات به صورت فزاینده بالا خواهد رفت.‏

‏ در این شرایط دیگر نیازی به برگزاری همایش های آن چنانی برای ریختن پول باد آورده ی نفت به جیب عده ای ‏خاص برای “آسیب شناسی (کاهش) تیراژ مطبوعات” هم نیست. راه حل ساده تری هم وجود دارد کافی است که ‏مدیریت یکی از روزنامه های کیهان و ایران یا هر دو، به عنوان نمونه ای آزمایشی به مدیران روزنامه های اصلاح ‏طلب دوان خاتمی سپرده شود، تا در جایگاه عمل نشان داده شود که آسیب از کجا نشات می گیرد و راه حلش چیست و ‏چگونه می توان شمارگان روزنامه را به مسیر صعودی انداخت.‏

‏ برای حل معضل دیگر مورد اشاره ی وزیر هم کافی است که دولت هر چه زودتر کناره گیری کند و در یک انتخابات ‏پیش هنگام “آزاد، سالم و منصفانه”- به دور از اعمال نفوذ حزب پادگانی و دخالت های سیاسی بی مورد شورای ‏نگهبان از طریق “نظارت استصوابی” - مردم آزادانه رئیس جمهور منتخب خود را برگزینند، تا مشکل “انعکاس ‏اجباری و تحمیلی واقعیت‌های خدمات دولت” توسط مطبوعات و رسانه‌ها به راحتی حل شود‎-‎‏ البته “انعکاس حرفه ای ‏و داوطلبانه خدمات دولت”، نه دروغ پراکنی، عدد‎ ‎و رقم‎ ‎سازی و ارائه ی شاخص های آماری برگزیده و دستکاری ‏شده!‏