تربیت به رنگ تبعیض جنسیتی

شیرزاد عبداللهی
شیرزاد عبداللهی

معاون پژوهشی وزیر آموزش و پرورش در گفت‌وگو با فارس، زنگ خطر “تربیت به رنگ صورتی” را به صدا درآورد! حجت‌الاسلام بهرام محمدیان گفت: “عدم تناسب جنسیت معلمان با دانش‌آموزان به ویژه در دوره ابتدایی، نگرانی تربیت به رنگ صورتی را در بین نسل آینده افزایش داده است.” محمدیان اضافه کرد: “غلبه رفتارهای زنانه و دخترانه در بین نوجوان و جوانان پسر از پیامدهای فاصله گرفتن مدارس از تربیت متناسب با جنسیت و سازماندهی نامناسب نیروی انسانی در دوره ابتدایی است.”

رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی در ادامه گفت: “اگر آموزش و پرورش نتواند سامانه نیروی انسانی و سازمان دهی معلمان زن را اصلاح کند، معلم و دانش‌آموز، هر دو آسیب خواهند دید؛ معلمان به واسطه سختی کار و مراقبت های ویژه از دانش آموزان پسر دچار فشار روحی و تنیدگی اعصاب و روان می‌شوند و در دانش‌آموزان پسر نیز گرایش‌های زنانه و رفتارهای نا متجانس با جنسیت خود رشد خواهد کرد.”

محمدیان مهندسی نیروی انسانی آموزش و پرورش، به ویژه در برخی استان‌ها مخصوصاً تهران بزرگ را از ضرورت‌های حتمی توصیف کرد و افزود: “عدم تناسب جنسیت معلمان با دانش‌آموزان به ویژه در دوره ابتدایی نگرانی تربیت به رنگ صورتی را در بین نسل آینده افزایش داده است.” وی “تحمیل روش‌های غیر عقلایی و غیر منطقی به دلیل کمبودها” را عامل مخدوش شدن اهداف تربیتی نظام اسلامی دانست.

این سخنان بیش از هر چیز موقعیت طنزگونه مراکز پژوهشی آموزش و پرورش را نشان می دهد. رییس یک سازمان پژوهشی که باید براساس پشتوانه تحقیقاتی، دقیق و علمی حرف بزند، معلوم نیست بر اساس چه مستندات و کدام نظریه تربیتی و روانشناسی، حضور خانم معلم ها در مدارس ابتدایی (گروه سنی زیر 12 سال )، را عامل “ فشار روحی و تنیدگی اعصاب و روان” خانم معلمها و “ غلبه رفتارهای زنانه ” در دانش آموزان می داند!

اهمیت مساله در این است که همه کتابهای درسی در این سازمان تهیه می شود و این دیدگاه به شکل زنانه ـ– مردانه کردن نقش های اجتماعی به کتابهای درسی راه پیدا کرده است و احتمالا تشدید هم می شود. هر چند اکثریت قریب به اتفاق معلمان مرد دوره ابتدایی انسانهای شریف و فداکاری هستند اما ناهنجاری های رفتاری مانند تنبیه بدنی و سوء استفاده جنسی از دانش آموزان در میان خانم معلم ها بسیار کمتر از معلمان مرد است.

چرا رییس سازمان پژوهش از تجاوز ناظم یک مدرسه پسرانه به شش دانش آموز ۸ تا ۱۱ ساله ابراز نگرانی نکرد؟ چرا تنبیه بدنی دانش آموزان در دبستانها توسط معلمان مرد که گاهی منجر به نقص عضو وحتی مرگ دانش آموزان می شود، موجب دهشت ایشان نشد؟ علوم تربیتی در صدد ازبین بردن تمایزات نژادی، فرهنگی، اعتقادی، جنسیتی است. متاسفانه افرادی در رده بالای سیستم آموزشی ایران در جهت خلاف رودخانه شنا می کنند و مروج پررنگ کردن این تمایزات و تبعیضات هستند.

نگرانی از به هم خوردن توازن جنسیتی در آموزش و پرورش به سود زنان، البته محدود به آقای محمدیان نیست. علی اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش در تیرماه سال جاری در جلسه علنی شورای شهر تهران با ابراز نگرانی از زیاد بودن تعداد خانم ها در آموزش و پرورش گفت: “در همین شهر تهران بیش از ۸۰ درصد معلمان خانم هستند از همین رو عدم توازن در جنسیت پرسنل مشکلات فراوانی را به وجود می‌آورد”. سخنان فانی بیان محافظه کارانه تر و پوشیده تر نظرآقای محمدیان است.

فانی در کتاب خاطرات خود به نام “فراتجربه” با تاکید براینکه در خانواده ای مذهبی و متعصب بزرگ شده می نویسد: “معلم کلاس اولم خانم بود، ولی از کلاس دوم علاقمند بودم که به کلاسی بروم که معلمش مرد باشد!” او در مهر 93 در گفت و گو با روزنامه جمهوری اسلامی این خاطره را بازتعریف کرد. حک شدن این خاطره در ذهن ایشان و تکرار آن در جایگاه وزارت، نشان می دهد که چنین اضطرابی ذهن و روح او را رها نکرده است. تحلیل قضیه مشکل نیست : مشکل را در رفتار و عمل زنان جست وجو نکنید،مشکل در ذهنیتی است که زن را تنها بر اساس جنسیت می شناسد و تعریف می کند.  

علی اصغر فانی سال ۱۳۹۰ در مصاحبه‌ای با مجله رشد معلم گفت: “خانم معلم ها تعهدشان در کار، نسبت به معلمان مرد بیشتر است چون شرعا و عرفا مسئول اقتصاد خانواده نیستند!” این جمله متناقض نما، هر چند به ظاهر برای تمجید از خانم ها بیان شده، اما کار خانم ها را تا حد نوعی تفنن و یا فعالیت عام المنفعه و داوطلبانه کاهش داده است.

برخلاف تصور وزیر، اکثر قریب به اتفاق خانم معلمها و دیگر زنان شاغل، در تامین نیازهای مادی خانواده های ایرانی مشارکت دارند وچرخ خانواده بدون درآمد آنها نمی چرخد. در شرایط اقتصادی امروز جامعه ایران، با درآمد یک نفر نمی توان هزینه های زندگی یک خانوار طبقه متوسط به پایین را پوشش داد. خانواده معلم را با ارفاق می توان در این طبقه جا داد.

عده ای با توجیهی از جنس توجیه وزیر که زنان شرعا و عرفا مسئول اقتصاد خانواده نیستند، در صدد محدود کردن حضور زنان در بازارکار و فعالیت های اقتصادی برآمده اند. این گروه با اشاره به آمار بالای بیکاری جوانان بخصوص فارغ التحصیلان دانشگاه ها می گویند : فرصت های شغلی محدود دولتی و غیردولتی باید به مردان اختصاص یابد زیرا آنها نان آور و ستون اقتصادی خانواده هستند.

از دید این افراد و گروه ها استخدام خانمها در واقع هدر دادن فرصتهای اشتغال است چرا که به زعم آنها علاوه بر مشکلات فرهنگی حضور خانمها در جامعه، درآمد زنان به جای نان و گوشت و تخم مرغ، صرف خرید لباس و لوازم آرایش و مانتوهای رنگارنگ می شود! تبلیغ این دیدگاه، نوعی مقدمه چینی برای اعمال تبعیض جنسیتی در استخدام های آتی آموزش و پرورش است.

در مردادماه امسال عبدالوحید فیاضی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با اشاره به اینکه اکثریت پرسنل آموزش و پرورش را زنان تشکیل می‌دهند، گفت: “این مسئله باعث می‌شود که بازار کار آینده در آموزش و پرورش برای خانم‌ها محدودتر شود.” فیاضی در گفت و گو با ایلنا اضافه کرد: “در حال حاضر آموزش و پرورش بخصوص آموزش و پرورش شهر تهران بیشتر با عدم تعادل جنسیتی پرسنل مواجه است به این معنی که به حد نیازش نیروی مرد ندارد، اما در مقابل بیش از حد نیاز خود نیروی زن دارد.”

این عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات افزود: “بر اساس آخرین آماری که ما از آن مطلع هستیم حدود هفتاد درصد معلمان را زنان تشکیل می‌دهند که بسیار بیشتر از نیاز آموزش و پرورش است و این البته باعث می‌شود که بازار کار آینده در آموزش و پرورش برای خانم‌ها محدودتر شود.” و سرانجام از این مقدمه چینن نتیجه گرفت: “برای ایجاد تعادل جنسیتی میان پرسنل آموزش و پروش لازم است در گزینش نیروهای جدید از آقایان بیشتر استفاده شود.”

مخالفان اشتغال زنان آمارهای گمراه کننده و مبالغه آمیز در سخنرانی های خود بیان می کنند. این آمارهای هدفدار گاهی کارشناسان را هم به اشتباه می اندازند. براساس مرکز آمار و فناوری ارتباطات و اطلاعات آموزش و پرورش، “تعداد کل معلمان و کارکنان آموزش و پرورش، یک میلیون و ۱۳ هزار و ۶۵۵ نفر است که از این تعداد ۴۸۱ هزار نفر را معلمان و کارکنان مرد و ۵۳۲ هزار نفر را کارکنان و معلمان زن تشکیل می‌دهند.”

تفکیک جنسیتی دانش آموزان و آثار منفی و مثبت آن، موضوع این نوشته نیست. اما این تفکیک، فرصتی برای اشتغال بیش از ۵۰۰ هزار زن در کشور ایجاد کرده است. با این وجود در مدارس و در ادارات آموزش و پرورش محدودیتهای فراقانونی بسیاری علیه زنان و بخصوص خانم معلم‌ها اعمال می‌شود و فضایی از بی‌اعتمادی، ترس و کنترل دایمی در اطراف خانم‌ها ایجاد کرده‌اند.

سهم زنان در مدیریت آموزش و پرورش بسیار محدود است و احتمالا از حد یک درصد فرا‌تر نمی‌رود. به عنوان نمونه در بین مدیران ارشد تنها ریاست سازمان مدارس غیردولتی و مشارکت ‌های مردمی، سهم زنان شده است. در بین حدود ۳۵ مدیرکل استان و ستادی و حدود ۷۵۰ رییس منطقه آموزش و پرورش حتی یک زن حضور ندارد.

ادارات آموزش و پرورش سیمایی کاملا مردانه دارند. سهم زنان در ادارات چند تایپیست و کارمند دبیرخانه است که معمولا شبیه جذامی ها، داخل اتاقکی که با یک دریچه با بیرون ارتباط دارند از بقیه کارکنان جدا شده اند.

در وزارتخانه ای که اکثریت کارکنان آن را زنان تشکیل می دهند وجود “دفتر امورزنان برای رسیدگی به امور اداری کارکنان زن” تحقیر آمیز و خنده دار است. اگر بخواهیم بر اساس تمایز جنسی عمل کنیم در آموزش و پرورش باید به جای دفتر امور زنان، دفتری برای رسیدگی به امور کارکنان مرد تشکیل شود!

مدیران ارشد و سیاستگذاران آموزش و پرورش از یکسو به خاطر تفکیک جنسیتی دانش آموزان به کارکنان زن نیازدارند و از سوی دیگر بر اساس نوعی بینش متعصبانه با حضور و ظهور زنان مخالفند. این تناقض باعث شده زنان را در چهار دیواری مدارس دخترانه محصور کنند و آنها را به مراکز تصمیم گیری و مدیریتی خارج از مدرسه راه ندهند. درسطح مدرسه هم با ایجاد فشار دایمی و کنترل و مراقبت های فراقانونی، شرایط کار را برای آنها ناامن و ترسناک کنند.