نرگس، تاوان ماندن در وطن را می‌پردازد

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» خانواده محمدی در مصاحبه با روز:

خانواده نرگس محمدی در مصاحبه با “روز” از بستری شدن این فعال حقوق بشر در بهداری زندان اوین خبر داده و خواستار انتقال او به بیمارستان با نظارت خانواده اش شده‌اند؛ آنها می گویند که نرگس، تاوان ماندن در وطن را می‌پردازد.

محترم رحمانی، خواهر همسر نرگس محمدی به “روز” گفت که از ملاقات یک هفته پیش تا کنون هیچ تماسی با خانم محمدی نداشته اند و به شدت نگران وضعیت جسمی او بودند تا دیروز که با خبر شده‌اند او در بهداری زندان اوین بستری شده است.

نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر و رئیس هیات اجرایی شورای صلح است که از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به 11 سال حبس تعزیری محکوم شده بود، حکمی که در دادگاه تجدید نظر به 6 سال حبس تعزیری تبدیل شد. “اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام و عضویت در گروه ها یا جمعیت هایی که با هدف بر هم زدن امنیت کشور فعالیت می کنند”. اتهاماتی است که به این فعال حقوق بشر نسبت داده شده.

او دوم اردیبهشت ماه در زنجان بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. براساس گزارش ها خانم محمدی یک روز در بند عمومی زندان اوین بوده و سپس به بند 209 منتقل شده و در این بند به سر می برد.

خانواده و دو کودک خانم محمدی هفته گذشته با او در زندان اوین ملاقات کرده اند و محترم رحمانی، خواهر همسر او می گوید: “حال نرگس اصلا خوب نبود و می گفت که سه بار دچار حمله و فلج عضلانی شده؛ احساس می کنیم بیماری نرگس خیلی پیشرفت کرده و بعد از ملاقات تاکنون حتی یک تماس هم با ما نداشته و ما به شدت نگران او هستیم؛ به خصوص که دیروز شنیدیم نرگس در بهداری زندان اوین بستری شده”.

از خانم رحمانی می پرسم که چرا نرگس در بند 209 است و اگر برای سپری شدن محکومیت اش او را زندانی کرده اند چرا به بند عمومی منتقل نمی کنند؟ او می گوید: “در ملاقات که نرگس نتوانسته حرفی بزند چون ماموری کنارشان بوده اما همچنان 209 و تحت بازجویی است؛ ما هم که راهی جز پی گیری از طریق وکیل نداریم”.

او می افزاید: “ما بیش از هر چیز نگران وضعیت سلامتی نرگس هستیم؛ او وضعیت خوبی ندارد و از سوی دیگر بچه ها وضعیت خوبی ندارند؛ صحنه جدا کردن آنها از مادرشان در اتاق ملاقات خیلی تلخ و خیلی سخت بود هم برای نرگس هم برای بچه ها. اگر بخواهم از وضعیت بچه ها بگویم مثنوی هفتاد من کاغذ می شود؛ هم دلتنگ هستند هم احساس ناامنی شدید می کنند طوریکه حتی یک ثانیه هم بدون ما در اتاق نمی مانند و سریع می گویند ما را تنها نگذارید. مدام به ما می گویند که میخواهند تلفنی با مادرشان صحبت کنند، می خواهند مادرشان را ببینند اما از ما که کاری ساخته نیست”.

به خانم رحمانی می گویم با توجه به بیماری نرگس، آیا درخواست انتقال او به بیمارستان را داده اید؟ چه پاسخی شنیده اید؟ می گوید: “گفته اند که 500 میلیون تومان وثیقه بیاورید و خود نرگس تقاضای مرخصی کند. چون حکم دارد؛ خوب اگر حکم دارد چرا 209 برده اید؟ از سوی دیگر 500 میلیون وثیقه واقعا مبلغ زیادی است چگونه تامین کنیم؟ نرگس دو وثیقه در گروی دادگاه انقلاب دارد. تقی رحمانی هم دو وثیقه در گروی دادگاه دارد. یعنی خانواده ما 4 وثیقه در گروی دادگاه دارد و حال چگونه ما می توانیم چنین وثیقه سنگینی را نیز جور کنیم؟ “

خواهر آقای رحمانی با ابراز نگرانی از وضعیت نرگس می گوید: “خود آقایان هم تماسی نمی گیرند که بگویند نرگس در چه وضعی است، چه برسد به اینکه بگذارند نرگس تماس بگیرد. اگر بلایی سر نرگس بیاید چه پاسخی خواهند داد؟”

او می افزاید: “مشخصا فکر می کنم اگر روال قانونی، انسانی و اخلاقی طی شود مسائل حل می شود اما متاسفانه مسئولان روی خوش نشان نمی دهند. مشخصا و مسلما ما توقع داریم حداقل نرگس را به بیمارستان تحت نظارت خود ما منتقل کنند و شرایطی فراهم شود که کسی که حاضر به ترک وطن نشده در آرامش در کنار کودکانش باشد. این خواسته بزرگی نیست”.

خانم رحمانی می گوید: هم عزیزی که از ایران رفته عزیز ماست هم نرگس که در ایران مانده عزیز ماست و انتخاب هر دوی این دو عزیز برای ما محترم است اما ما فکر نمی کردیم با کسی که حاضر به ترک وطنش نیست و در کشورش مانده چنین برخوردی بکنند. گویا کسی که در این خاک می ماند باید هزینه بیشتری بپردازد. نرگس با دلایل منطقی که داشت ماند و این برخوردی که با او می کنند خیلی سنگین است و من واقعا نمی توانم درک کنم که چرا؟ چرا با نرگس چنین رفتاری دارند؟ چرا با دو کودک او چنین رفتاری دارند؟ چرا باید کسی که مانده باید چنین فشارهای سنگینی متحمل شود مگر اینکه می خواهند پیام دهند که بروید بیرون از کشور و…”

عذرا بازرگان و تقی رحمانی، مادر و همسر نرگس محمدی نیز پیش تر در مصاحبه با “روز” گفته بودند که نرگس بعد از زندان، وقتی تحت فشار عصبی و روحی قرار می گیرد دچار فلج عضلانی می شود. او نیاز به آرامش و فضای آرام دارد و پزشکانش گفته اند در صورت فشار عصبی و استرس، ما سلامتی اش را تضمین نمی کنیم و توصیه کرده اند که دوره ای طولانی مدت در آرامش استراحت کند. من هم برای همین اصرار داشتم که از ایران خارج شود که نپذیرفت.

نرگس محمدی، برنده جایزه بین‌المللی الکساندر لانگر است و از سال 88، از کار برکنار و ممنوع الخروج شده است. او در 20 خرداد 89 و به صورت شبانه در حالی بازداشت شد که به گفته همسرش ماموران انتظامی با در دست داشتن یک حکم کلی به امضای معاون دادستان پیشین در مورد افراد مشکوک در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری دهم، اقدام به بازرسی منزل کردند و سپس او را با خود بردند و 20 روز بعد، یعنی 10 تیر ماه وقتی او را با قرار وثیقه آزاد کردند بلافاصله در بیمارستان بستری شد.

همان زمان تقی رحمانی، همسر خانم محمدی به “روز” گفته بود:

نرگس که آزاد شد من دیدم که یکباره می افتد، هوشیار است اما توانایی و هیچ اراده ای ندارد و هیچ کاری نمی تواند بکند و تقریبا دچار فلج عضلانی می شود. نرگس خودش می گوید که اولین بار 27 خرداد دچار این حالت شده و بعد هر روز، دو یا سه بار در سلول یا هنگام بازجویی دچار این حالت می شده است؛ حتی چندین بار در حین بازجویی، این اتفاق افتاده اما هیچ اهمیتی داده نشده و با این وضعیت حتی از او بازجویی هم کرده اند. یعنی وقتی این وضعیت دست می داده در همان حالت از نرگس بازجویی می کرده اند.

به گفته آقای رحمانی، بخش هایی از بدن خانم محمدی هم به دلیل زمین خوردن و افتادن در اثر این حالت، کبود شده بود.

22 بهمن 89 هم تقی رحمانی همسر خانم محمدی به نحوی بازداشت شد که او درنامه ای به دادستان تهران از نحوه بازداشت و ورود ماموران به منزلش شکایت کرد.

خانم محمدی در این نامه خطاب به دادستان نوشته بود که ماموران امنیتی، درب ورودی خانه را با دیلم شکسته بودند و بدون گفتن کلمه ای یا صدایی در حالی وارد منزل او شدند که نه او لباس مناسبی بر تن داشته و نه حجابی بر سر.

او افزوده بود: “بگذارید صادقانه بگویم دیشب وقتی مردان نامحرم ناشناس در مقابل من ایستاده بودند و مرا با سر و روی نامناسب می‌دیدند، احساس کردم در ایران نیستم؛ احساس کردم سرزمین مادری‌ام به تاراج رفته و من بی‌پناه در سرزمینی غریب و بیگانه‌ام، حال سؤال دارم از شمای مسئول و طلب پاسخ دارم: آیا زنان این سرزمین، بر مردان حکومت حلال شده‌اند؟ آیا ما زنان و مادران دیگر حرمتی در این سرزمین نداریم؟”