ایران، اسرائیل و بمب

نویسنده

» مقاله ای از هافینگتون پست

دیوید هریس

 

وقتی که اولین بار تیتر آخرین شماره فارین افیرز را دیدم “چرا ایران باید به بمب اتمی دست پیدا کند” با خودم فکر کردم که این اشتباه تایپی است. قطعا نوشته شده بود” چرا ایران نباید به بمب اتمی دست پیدا کند”!

اما بعد به یاد آوردم که این نشریه دوماهانه است و به همین دلیل نه اشتباه چاپی درکار است و نه طنز. برعکس، این نشریه یکی از موثرترین نشریاتی است که در حوزه سیاست خارجی منتشر می شود. نویسنده آن مقاله خاص، کنت والتز نیز آدم بی کفایتی نیست، او یک استاد دانشگاه معتبر و موسس مدرسه روابط بین المللی نئورآلیسم است.

به همین دلیل بار دیگر به مقاله بازمی گردم و تلاش می کنم تا دربیایم چطور نگرانی همیشگی من درباره ایران اتمی منحرف شده است.

از آنچه خواندم زبانم بند آمده بود.

در مقاله آمده:

“بسیاری از تحلیلگران آمریکایی و اروپایی و اسرائیل و سیاستمداران این کشور ها هشدار داده اند که ایران اتمی بدترین نتیجه ای است که از گزینه نظامی حاصل خواهد شد. در واقع احتمال دارد که این بهترین نتیجه باشد: تنها نتیجه ای که منجر به بازگشت ثبات به خاورمیانه است.

یک نگرانی دیگر این است که ایران به بمب اتمی دست بیابد و کشورهای دیگر هم راه او را ادامه بدهند و یک رقابت اتمی در خاورمیانه بوجود بیاید. ایران دومین کشوری است که توانایی رسیدن به قدرت اتمی را از سال 1945 داشته است، این خود علامت ویژه ای است و هیچ کشور دیگری در منطقه قدرت آن را ندارد که ملزومات سلاح هسته را خود ایجاد کند. و این خودبخود ایران را به قدرت منطقه تبدیل می کند و منجر به ثبات در منطقه می شود.

دیپلماسی بین ایران و قدرت های بزرگ جهان باید ادامه پیدا کند اما تحریم های فعلی ایران ممکن است منتفی بشود: این تحریم ها بدون اینکه قصدی در کار باشد، به مردم عادی آسیب می زند.

والتز در پایان چنین نتیجه می گیرد: “زمانی که کار به سلاح اتمی بکشد، هرچه بیشتر بسازند بهتر است.”

در اصل بحث والتز بر دو اساس قرار گرفته است:

ابتدا ثابت می کند که مشکل اصلی خاورمیانه سلاح های اتمی اسرائیل است که باید تعادلی وجود داشته باشد و این تعادل با ایران برقرار می شود.

دوم او اعتقاد دارد که چنین تعادلی خودبخود منجر به ثبات منطقه می شود و نه تنها منجر به افزایش خطر می شود، بلکه این خطر را کاهش می دهد.

او بیشتر از این نمی تواند در مورد ایران دچار اشتباه شده باشد.

ایران در چارچوب تئوریکی که والتز ارائه می دهد، جا نمی گیرد و عواقب آن این است که راه حل هایی که ارائه می دهد، نمی تواند عمیق باشد.

اول اینکه والتز اعلام کرده است که رهبران ایران منطقی هستند و نباید از اینکه سلاح اتمی داشته باشند، احساس نگرانی کرد. جدی می گویید؟

فقط به این دلیل که والتز از آنها توقع دارد که بازیگران وابسته به متنی باشند که خودش نوشته است، می توانند معتدل رفتار کنند (این شامل کره شمالی هم می شود؟) پس ما هم می توانیم همه به خانه هایمان بازگردیم و با خیال راحت بخوابیم؟

آیا مسئله معاد و انتظار برای ظهور امام غایب را نباید در هیچ کجای این ایدئولوی بحساب آورد؟

آیا این احتمال وجود ندارد که تصور آنها از “روز قیامت” با از میان برداشته شدن اسرائیل، زودتر فرابرسد؟

هرچه باشد، رئیس جمهور سابق ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی، اعلام کرده بود که “استفاده حتی یک بمب در داخل اسرائیل منجر به از بین رفتن همه چیز می شود.”

آیا این نوع تفکر رهبران ایران را که در پیله ای که دور خود تنیده اند، زندگی می کنند، وسوسه نمی کند که شاید خطر کردن ارزش این جایزه را داشته باشد؟

آیا استخدام پسران جوان ایرانی در طول جنگ با عراق بعنوان تخریبچی که تنها سلاحشان کلید پلاستیکی ورود به “بهشت” بود که 72 دختر باکره در انتظارشان بودند، رفتار منطقی یک دولت محسوب می شود؟

آیا طرح توطئه قتل سفیر عربستان در انفجار یک رستوران در واشنگتن نتیجه تفکرات یک حکومت قابل پیش بینی است؟

دوم اینکه، والتز مطمئن است که اگر ایران اتمی بشود، هیچ تنشی در خاورمیانه بوجود نخواهد آمد.

او کاملا نسبت به مفاهیم منطقی بی اعتناست. در نوشته او به تنش بین شیعه و سنی هیچ اشاره ای نشده است. او هیچ اشاره ای به مدارک منتشر شده توسط ویکی لیکس که نشان از هراس همسایگان عربی ایران از اتمی شده این کشور، نکرده است.

آیا این منطقی است اگر عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ترکیه آرام بنشینند و شاهد بدل شدن ایران به قدرت اتمی باشند بی آنکه این مسئله و عواقب آن را پیگیری کنند؟

چشم انداز چنین هژمونی در ایران، لرزه بر اندام همه کشور های منطقه می اندازد. بغیر از سوریه. اما کسانی که از قدرت گیری ایران مغبون شده اند جرات حرف زدن درباره آن را ندارند.

و حالا که حرف از توسعه اتمی شد، باید گفت که والتز به هیچوجه احتمال نمی دهد که ایران تکنولوژی اتمی اش را به گروه های تروریستی بدهد و کاملا نسبت به چشم انداز داد و ستد اتمی ایران و کسانی مثل هوگو چاوز، بی اعتناست.

سوم اینکه در نظر نمی گیرد که توان اتمی اسرائیل که 50 سال قدمت آن است، هیچ نوع عدم تعادل استراتژیک در منطقه بوجود نیاورده است که بگوئیم ایران باید در مقابل آن قرار بگیرد.

مسلم است که سلاح اعلام شده اسرائیل نه فقط مصر و سوریه را از دامن زدن به جنگ در سال 1967 بازنداشت بلکه منجربه حمله غافلگیرانه آنان به اسرائیل در سال 1973 شد.

سلاح اتمی اسرائیل منجر به متوقف شدن تولید سلاح هسته ای در کشورهای تروریسیت نشد.

حماس و جهاد اسلامی را از پرتاب هزاران موشک و راکت به سمت اسرائیل بازنداشت.

حزب الله را از وارد شدن به جنگ با اسرائیل در لبنان منع نکرد. و از همه مهم تر، برخلاف ایران، اسرائیل هرگز کشوری را تهدید به محو شدن از روی نقشه جهان نکرده است.

به همین دلیل یکی دانستن ایران و اسرائیل از سوی والتز، غیر مسئولانه است. و عاقبت اینکه والتز خواهان ادامه یافتن گزینه دیپلماسی با ایران و پایان گرفتن تحریم هاست. این یک شوخی است؟

اعمال نکردن تحریم ها، آنطور که والتز پیشنهاد می کند، اگر دقیقا همان نتایجی را که پیشنهاد کرده است در پی داشته باشد، به این نتیجه می رسیم که ایران هم به سلاح اتمی دست یافته است و هم جهان را استادانه فریب داده است. دراین مرحله، چه نیازی به دیپلماسی وجود دارد؟

درحالیکه شش قدرت بزرگ جهان در نشست هایشان با ایران شکست می خورند، باید در این فراخوان آقای والتز که راحتی بیشتری به ایران می دهد،تردید کرد.

هیچ چیز خطرناکتر از ثبات منطقه ای و جهانی نیست.

و هیچ چیز ناتوانی ما را برای درس گرفتن از تاریخ بهتر کتاب تاریخ نابخردی باربارا تاچمن نیست، همان رژه احمق ها.

هافینگتون پست، اول ژوئیه