فرجام برجام

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

بالاخره داستان برجام به فرجام رسید. این وسط رسایی شد سنگ روی یخ، حسینیان که تا حالا دوبار سکته زده، و نمایندگان جبهه پایداری باید کم کم خودشان را آماده کنند که بدهی های بانکی را پس بدهند، به دادگاه بروند و رشوه هایی را که گرفتند تعیین تکلیف کنند و پس بدهند، یا اگر همه چیز با همین فرمان پیش برود، آقایان جبهه پایداری باید ساک شان را ببندند و به شهرستان برگردند و اگر بخاطر جرایم مالی زندانی نشوند، احتمالا قبل از برگشتن به زندان باید پورشه های آقازاده ها فروخته شود و پولش برگردد به همان جایی که مفت مفت برداشته شده.

مجلس با یک تغییر چرخش قابل ملاحظه طرح برجام را با جزئیات تصویب کرد. حمید رسایی گفته که: “نقش لابی لاریجانی، شمخانی و حجازی در تصویب برجام در مجلس تعیین کننده بوده.” حالا این جمله چه معنی دارد؟ علی لاریجانی که تکلیفش روشن است، هم مخلص آقاست و هم رفیق هاشمی، فعلا هم بخش میانه روی اصولگرایان را دارد از تندروها جدا می کند. شمخانی هم که فرمانده سپاهی است که گندکاری های بقیه را ندارد، و در واقع نماینده اصلی شورای امنیت ملی است. حجازی هم که نفر اول بیت است و همه کاره رهبری. این یعنی چی؟

یعنی اینکه آقا همان پارسال تصمیمش را گرفته بود که با آمریکا کنار بیاید، دستش درد نکند، حالا یا هر دو تا یا آن یکی، لاریجانی و شمخانی و حجازی هم که یعنی آقا. حالا آقای رسایی از چی ناراحت است؟ طرف می گوید چون ظریف و روحانی مخالف رهبری هستند، و ما طرفدار رهبری هستیم، اعضای بیت رهبری علیه ما که طرفدار رهبری هستیم لابی کردند که سر کی را کلاه بگذارند؟ اصلا این وسط رهبری چکاره است؟ رهبری که همان نرمش قهرمانانه اش را کرده، ساکت نشسته خانه و به ظریف و روحانی گفته بروند توافق کنند. اصلا الآن نمایندگان جبهه پایداری طرف کی هستند؟

من اصلا نمی گویم که حرف رسایی درست است که گفته: « این قانون شکنی رسمی است، و مجلس فرمایشی نیست.» من مطمئنم مجلس فرمایشی است، منتهی واقعیت این است که افرادی که طرفدار رهبری هستند و بخاطر حفظ ولایت حاضرند تکه تکه بشوند، حالا می بینند ولایت حاضر نیست بخاطر خودش تکه تکه بشود. من نمی دانم رسایی و کوچک زاده و حسینیان و جبهه پایداری ها نمی فهمند که خامنه ای می خواهد با آمریکا کنار بیاید؟ نه که با آمریکا کنار بیاید. عملا این آمریکاست که با جمهوری اسلامی کنار آمده، منتهی این به نفع شان است. یعنی آقای رسایی که با فرمایش روی این صندلی نشسته و هشت سال رئیس جمهور فرمایشی و ابله را تحمل کرده حالا چطوری است که یک دفعه شده چه گوارا؟

 چطور می شود نماینده ای که خودش از لابی خلق شده نتواند بفهمد این مجلس فرمایشی است. اتفاقا خیلی هم خوب است که فرمایشی است. اگر فرمایشی نبود که رسائی و کوچک زاده نماینده نبودند، حالا همانی که اینها را برده بالا، آوردشان پائین. چطوری طرف نمی تواند این را بفهمد؟ آدم باید دیوانه باشد که فکر کند یک مجلس شش سال فرمایشی باشد و طرفدار احمدی نژاد، حالا تعجب کند چرا فرمایشی است و طرفدار روحانی. کجای این وضع عجیب است؟ البته لاریجانی در جواب رسائی گفته که “رهبری هیچ نقشی در مصوبه مجلس نداشتند.” حالا داشتند یا نداشتند، اگر داشت که دستش درد نکند، اگر هم نداشت که چه بهتر ما. دختر همسایه هر چه چل تر بهتر.

از آن طرف حسینیان که صالحی را تهدید به قتل کرده بود، اعلام کرد که: “بخاطر صحبت هایم خطاب به صالحی عذاب وجدان ندارم و این صحبت کاملا جدی بود.” بعد رسائی گفته: “حسینیان شوخی کرده بود.” خودش می گوید جدی حرف زدم، این یکی عضو کمیسیون اعصاب و روان مجلس گفته شوخی کردیم. البته حرف حسینیان هم مشکوک است، اینکه “عذاب وجدان ندارم” به نظرم بیان درستی نیست، آدم برای اینکه عذاب وجدان نداشته باشد، باید وجدان داشته باشد، آدمی که وجدان ندارد، چطوری می تواند عذاب وجدان را تشخیص بدهد؟ فعلا خواهر موگرینی امشب خواب راحتی کرده و از خبرهای خوبی که از تهران رسیده ابراز خوشنودی کرده. برو خواهر، برو بخواب شما این چند روز خیلی خسته شدی.

 

آمریکا را تکه تکه می کنیم

من برخلاف خیلی از آدمهایی که جمهوری اسلامی را نمی شناسند، اتفاقا اصلا از رفتارهایش تعجب نمی کنم. جمهوری اسلامی هم مثل خیلی دیگر از حکومت های نیمه استبدادی منطقه است، فقط دو تا فرق با کشورهای نیمه استبدادی دیگر منطقه دارد، یک تفاوتش این است که تعداد خل و چل های داخل حکومت از میزان استاندارد منطقه بالاتر است. یعنی شما هیچ وقت نباید از اینکه امروز نقدی و حسنی و علم الهدی و صدیقی حرف نمی زنند، پس مزخرف نمی شنویم خیال تان راحت شود، چون همیشه یک خل و چل جدید در حال ظهور است. زمین خدا از حجت خالی نمی شود، اگر علم الهدی و نقدی امروز حرف نزنند، رامین و سردار تنگسیری حرف می زنند.

درست همزمان با کنار آمدن جمهوری اسلامی با آمریکا چه در پرونده هسته ای و چه در سرکوب داعش، فرماندهان سپاه تندترین نظرات شان را علیه آمریکا اعلام کردند. البته از رامین انتظار نداریم، بالاخره او تا حالا حرفی نزده که دوازده هزار تا مشکل در آن نباشد، آقای رامین با آن ریخت حناگذاشته همیشگی گفته: “اولین سیلی برجام کشتار در منا بود.” حالا شما بیا شش ماه خودت را بکش که ثابت کنی شقیقه ربطی ندارد به اظهارات مشکوف آقایان. یعنی اگر نیچه و کانت و هگل و علامه طباطبایی و حتی علامه محمد تقی جعفری که اختراع آیفون و ویندوز را هم به مولوی نسبت می داد جمع کنی در انجمن جهانی فلاسفه، باز هم نمی توانند ثابت کنند میان منا و برجام ربطی وجود دارد. ولی بقول دائی جان ناپلئون چیزی را که هیچ حدی برآن متصور نیست، خریت است. حالا پسرش خوب، عروسش خوب، ولی خودش واقعا دیوانه نابی است.

از آن طرف سردار صادقی درست روزی که برجام در مجلس به فرجام و سرانجام رسیده، گفته است: “دست استکبار را شکسته و چشمش را کور می کنیم.” سردار علیرضا تنگسیری هم دیده کم است، گفته به بحرین اعزام نیرو می کنیم. بعد دیده هیچ کس نترسیده و جان کری و اوباما و ظریف دارند می خندند، گفته: “هستند کسانی که با مواد منفجره خودشان را به ناوهای آمریکایی بزنند.” بعد منتظر نشسته که جان کری سکته کند، دیده خبری نیست، اعلام کرده که “پنجاه هزار داوطلب عملیات انتحاری داریم.”

احتمالا منظورش همین یاسر و مقداد و سکینه هایی است که مهم ترین عملیات ماه گذشته شان لایک کردن کامنت های همدیگر در فیسبوک و تولیدات صنایع دستی در هنگام تماشای عملیات خواهران خلیفه لبنانی است. داداش! لطفا جمعش کن، یه جای دیگه پهنش کن، شما از زمانی که پورشه را ریختی زیر پای برادران حزب الله و سپاه، آقازاده ها را باید از پارتی های عملیات هیات چشم قرمز ها بیاوری بیرون. واقعا آن قضیه را لولو برد و برای برگرداندنش باید حتما به تگزاس رجوع کرد.

ولی لطفا دقت کنید، این یکی دیگر نابغه عجیبی است. همین سردار تنگسیری است که دیروز یک طوری حرف زده که من با همان دو تا پک اول اوردوز کردم و فردا اگر یا خودش یا نقدی و عباسی و علم الهدی سه تایی نطق نکنند، یک هفته باید زیلو خوری بکنیم. برادر علیرضا تنگسیری از فرماندهان نیروی دریایی سپاه گفته: “ما به گونه ای عمل می کنیم که همه جا هستیم و هیچ جا نیستیم، یعنی در کل ساحل حضور داریم، اما دشمن نمی داند که ما کجا هستیم.” یعنی حال کردید؟ فکر کن آمریکایی ها هم که یابو علفی، تا حالا جنگ نکردند، ما آنها را می بینیم، ولی آنها ما را نمی بینند. یعنی اعتماد به نفس در حد خط حمله بارسا.

بعد هم تاکید کرده که: “به حساب کشورهای عربی می رسیم.” بعد از خودش خوشش آمده، گفته حالا که لخت شدم و رفتم توی آب پس بگذار ترتیب این یکی را هم بدهم و گفته: “عربستان رقمی نیست و جوانان ما اصلا آن را کشوری قوی نمی دانند، چون اصلا آدمی ندارد و تجهیزات شان هم اجاره ای است.” من شنیدم که شیشه و پیوت و مسکالیتوی مکزیکی خیلی بدجور اثر می کنند، ولی تا این حد ندیدم، یعنی با همین تخیل سردار می توان فیلمنامه بیست تا سزون برکینگ بد را نوشت. یعنی فکر کن طرف چطوری فکر کرده تجهیزات نظامی عربستان سعودی اجاره ای است. یعنی چی؟ یعنی حکم تخلیه را وسط عملیات می گیرد و ملک سلمان را سروباسن برهنه وسط خیابان با زن و زنبیل ول می کند؟ یعنی این استراتژی حاصل شیشه بالای ۱۱۰ درصد خلوص فقط می تواند باشد.

حالا اینها به کنار، این چه جمله مشکوکی است که سردار تنگسیری گفته و من وقتی آن جمله را به انگلیسی سرچ کردم، نصف سایت های پورنو را در جا آدرس داد، استاد تنگسیری گفته: “یا باید دست به سینه دشمن باشیم یا هر چه داریم روی میز بگذاریم.” دست به سینه دشمن برای چی بزنیم؟ اصلا به سینه دشمن چکار داری؟ حالا دست به سینه هم که شدی برای چی می خواهی هر چی داری روی میز بگذاری؟ یعنی واقعا این یعنی چی؟ برای چی ملت همه اش دارند هر چیزی دارند، روی میز می گذارند، بابا! بگذارش توی کشو، زیپش را هم بکش، اینجا خانواده نشسته.