عملکرد احمدی نژاد، علت رای به هاشمی

نویسنده

sadeghzibakalamb.jpg

آرش بهمنی

صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، از همان ابتدای اصلاحات و در زمانی که اصلاح طلبان مشغول تاخت و تاز علیه هاشمی رفسنجانی درمطبوعات بودند، با نوشتن مقاله ای در روزنامه “عصرآزادگان” از اصلاح طلبان انتقاد و جایگاه هاشمی را در میان اصلاح طلبان ترسیم کرد. اکنون که هفت سال از آن زمان میگذرد او معتقد است شرایط زمانه درستی تحلیل او را نشان داده است. با وی در مورد تحلیل آرای هاشمی رفسنجانی در انتخابات خبرگان به گفت و گو نشسته ایم.

آقای زیباکلام، آقای هاشمی با اختلاف زیادی در تهران نفر اول انتخابات خبرگان شد. این رای بالای را چگونه تحلیل می کنید؟

در انگلیسی ضرب المثل معروفی هست که می گوید: “کسی که آخر از همه می خندد، بیشتر از همه می خندد. ” من فکر می کنم حکایت آقای هاشمی دقیقا همین است. شاید بتوان این ضرب المثل را به نوعی شبیه ضرب المثل فارسی دانست که میگوید سر بی گناه تا پای دار می رود اما بالای دار نمی رود. واقعیت این است که آقای هاشمی در طی چند سال گذشته مورد هجوم و تهمت های بسیاری قرار گرفتند که من تردید ندارم تهمت زنندگان خودشان هم آن چیزهارا قبول نداشتند. ولی به خاطر مسایل و مصالح سیاسی و رقابت های سیاسی این حرف ها را می زدند. حتی برخی از رهبران فکری اصول گرایان آن قدر ضدهاشمی بودند که مثلا نامزدی خودشان را در انتخابات منوط به این می کردند که اگر هاشمی وارد انتخابات شود، برای اینکه جلوی او بایستند و وی را سر جای خودش بنشانند، وارد انتخابات می شدند. مثل دکتر توکلی.

شروع حملات به آقای هاشمی چه زمانی بود؟ فکر می کنید این حملات نقش موثری در آرای اخیر وی داشت؟

حمله به هاشمی در حقیقت از سوی شماری از اصلاح طلبان رادیکال در جریان انتخابات مجلس ششم شروع شد. اصلاح طلبان در آن زمان تلاش زیادی کردند تا آقای هاشمی وارد رقابت های انتخاباتی نشود، چون تصور میکردند با حضور وی ممکن است مجلس در اختیارشان نباشد. به هر حال آقای هاشمی مصلحت را در این دید که وارد انتخابات شود. از روزی که او برای مجلس ششم ثبت نام کرد، شماری از رهبران رادیکال اصلاح طلب حملات همه جانبه ای را علیه وی به راه انداختند. مثلا اعلام می کردند که سانسور، پدیده آقازاده ها، مشکلات اقتصادی، قتل های زنجیره ای، خفقان سیاسی، ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و … همه به هاشمی بر می گردد. برخی از افراد به دلایل سیاسی و برخی هم به خاطر انتقام از او به واسطه ناکامی های سیاسی که داشتند، فرصتی پیدا کرده بودند برای انتقام گیری. بقیه داستان را هم که می دانید. با رسانه های زیادی که اصلاح طلبان در اختیار داشتند تا جایی که ممکن بود علیه وی مطلب گفتند و سعی کردند علیه وی فضا سازی کنند و تا حدودی هم موفق شدند. البته درست است که چهره های رادیکال اصلاح طلب آغازگر حمله به آقای هاشمی بودند، اما متاسفانه رهبران اصلاح طلب هم سکوت کردند که به نظر من به هیچ وجه درست نبود. چه به لحاظ اخلاقی و چه به لحاظ سیاسی . حتی به نظر من این سکوت بیشتر به ضرر خود جنبش اصلاح طلب بود. سکوت رهبران اصلاح طلب تلویحا به معنای تصدیق آنچه بود که جریانات غیرمسئول مطرح می کردند.

مقصودتان چه کسانی است آقای زیباکلام؟

مقصودم آقای خاتمی، آقای کروبی و رهبری رسمی حزب مشارکت است. مقصودم همه کسانی که رهبری جریان اصلاح طلب را در دست داشتند.

یعنی برخورد آقای خاتمی و کروبی را در این قضیه با هم یکسان ارزیابی می کنید؟

البته در مورد آقای کروبی فرق می کند. به نظر من دل چرکینی آقای کروبی از هاشمی به رقابت های سیاسی بر می گشت. ولی در مورد آقای خاتمی این طور نبود و او دل چرکینی از آقای هاشمی نداشت. من فکر می کنم آقای خاتمی مرعوب جریانات رادیکال اصلاح طلب شد. یعنی مرعوب کسانی که حتی علیه خود وی هم صحبت کردند و شعارهایی مثل عبور از خاتمی، نافرمانی مدنی، رفراندوم و … را مطرح کردند. متاسفانه آقای خاتمی هرگز حرکتی جدی علیه جریانات خودسر و رادیکال اصلاح طلبان انجام نداد و سهمی از شکست اصلاح طلبان هم به رهبری ضعیف آقای خاتمی بر می گردد.

و در مورد جریانات اصول گرا؟

آنچه که اصلاح طلبان کردند فتح بابی شد برای شماری از اصول گرایان که عین همان برنامه را و حتی به مراتب بدتر علیه هاشمی راه انداختند؛ که دیدیم انواع و اقسام فیلم و سی دی و شب نامه و … را علیه وی منتشر کردند. که در همان مایه های کاری بود که اصلاح طلبان کرده بودند. ما شاهد بودیم که آقای هاشمی هم در سال 78 و هم در سال 84 سکوت کرد و فقط بعد از انتخابات آن جمله معروف را گفت که من همه اینها را به خدا واگذار می کنم.

عنی رای آقای هاشمی در این دوره فقط به دلیل عدم تخریب وی بود؟

به نظر من این رای سنگین و قابل توجهی که آقای هاشمی به دست آوردد و فاصله فاحشی با نفر دوم دارد نشان می دهد که درست است که تبلیغات اصلاح طلبان و اصول گرایان رادیکال در سال های 78 و 84 تا حدوی موثر بود، اما شماری از مردم، بخصوص اقشار تحصیل کرده، مدیران، دانشجوان و جماعت کتاب خوان و … نهایتا تسلیم این تبلیغات نشدند و به آقای هاشمی رای دادند. به نظر من یکی از دلایل عمده این مساله، عملکرد آقای احمدی نژاد و اصول گرایان ظرف 18 ماه گذشته است که نشان می دهد سیاست های آقای هاشمی آن گونه که مخالفان می گویند خیلی هم بیجا نبوده است. مجموعه این عوامل باعث شد که نگاه مجددی به آقای هاشمی در سطح جامعه به وجود بیاید.

و در نهایت پیام رای به هاشمی چه بود؟

این رای مبین دو چیز است: اول اینکه در نهایت چیزهایی که در مورد او گفته می شد مورد پذیرش جامعه قرار نگرفته. نکته دوم اینکه رای به هاشمی، رای به اعتدال و توسعه و سازندگی بود.