ارزش هایی چون حقوق بشر، استانداردهایی بین المللی و قابل انطباق و با فرهنگ ها و مذاهب مختلف هستند. به همین علت است که سخن گفتن از حقوق بشر شرقی و غربی یا اسلامی و مسیحی، بدون معناست.
اما یکسان بودن افراد متعلق به سنت ها و ادیان مختلف در احترام به حقوق بشر، همراه با اصلی دیگر نیز هست و آن، برابری اشخاص متفاوت در برخورداری از “احترام” و “منزلت اجتماعی” است. به زبان ساده تر، این اصل که نباید انسان ها را به خاطر نژاد، مذهب یا سنت هایشان مورد تبعیض قرار داد.
این نکته، خصوصاً امروزه در کشورهایی اروپایی چون فرانسه حائز اهمیت مضاعف است. زیرا ترکیب جمعیت اروپا بعد از جنگ بین الملل دوم و خصوصاً در بیست سال گذشته بسیار متحول شده و تعداد مهاجرینی که از فرهنگ های مختلف آمده و اکثرا نیز علاقه به حفظ فرهنگ های ملی و قومی خود دارند، رو به افزایش است.
متاسفانه در بین مهاجرین، گروه های بنیادگرایی دیده می شوند که بسیای از آنها نیز از نسل دوم یا سوم مهاجرین هستند، و این امر بدان معنا است که تعلیم و تربیت اروپایی نتوانسته است به هدف خود نائل آید. چندی قبل زنی عرب با من درد دل می کرد و می گفت که با چه زحمتی وطن خود را ترک کرده و به اروپا آمده تا فرزندانش در اجتماعی آزاد رشد و تحصیل کنند. او به گفته خود از سنت های آزاردهنده و از جمله حجاب اجباری فرار کرده و به محیط اروپا آمده بود، اما اکنون دختر پانزده ساله اش - که در یک کشور غربی به دنیا آمده و تابعیت اروپایی داشت - یک باره تصمیم گرفته بود با نوعی حجاب در اجتماع ظاهر شود که نه متناسب با باوری شخصی، که به زعم وی، یک شعار و علامت بنیادگرایانه بود. این مادر می گفت، اگر می دانست فرزندش چنین راهی را انتخاب خواهد کرد، سرزمین مادری را ترک نمی گفت تا مجبور به تحمل مشکلات مهاجرت نشود. او از من راهنمایی می خواست، و من اکنون این سوال را از شما متفکران و اندیشمندان فرانسوی می کنم: چه به سر این دختر آمده که به بنیادگرایی روی آورده است؟
واکنش طبیعی انسان تحقیر شده، افراط گرایی و رفتار مبالغه آمیز در جهت حفظ چیزهایی است که آنها را جزو هویت خود می داند، خصوصاً آنکه ارزش های اجتماعی بالاتر را نیز فرا نگرفته باشد. مدتی است که در برخی جوامع اروپایی پدیده ای ظهور کرده که تاثیر خود را حتی بر محیط های آموزشی و مدارس نیز بر جای گذاشته و آن، تحقیر و طرد ادیان و تمدن های غیر اروپایی است. تا حدی که بعضا، شنونده خبرهایی هستیم که حکایت دارند حتی در برخی مدارس، به مسلمانان توهین می شود، و دانش آموزانی که “اروپایی مسیحی” نباشند، در معرض طرد سایرین قرار می گیرند. پدیده ای که در سطح دیگر، در میان خانواده های همین دانش آموزان نیز قابل شناسایی است.
البته بدون شک، وقایعی چون 11 سپتامبر و بمب گذاری مادرید، و در مجموع، افزایش فعالیت تروریست هایی که جز بمب و خشونت منطقی ندارند، در گسترش چنین نگرشی بسیار مؤثر بوده است. اما آیا همه مسلمانان تروریست هستند؟ آیا بنیادگرایی و خرافات، صرفا دستاورد مهاجرین است؟ آیا هر زنی حجاب دارد، همکار بن لادن و مروج افکار طالبان است؟
اینجاست که باید، پیش از همه از مدارس آغاز کنیم. اگر به کودکان و نوجوانان اروپایی نیاموزیم که احترام به تمدن های مختلف اساس تفاهم متقابل است، در آینده شاهد اغتشاشات و اختلافات بیشتری خواهیم بود که منشاء و سرچشمه آنها، عدم تحمل یکدیگر است.
ما زمانی آرامش خواهیم داشت که در سرنوشتی که برای خود آرزومندیم، دیگران را نیز سهیم بداریم.
جهانی شدن در صورتی یک تحول تاریخی مثبت به شمار می آید که بتواند امکان تحقق یافتن “صلحی جهانی” را افزایش دهد و از نابرابری های موجود در جهان بکاهد. در غیر این صورت، امید به تغییر وضعیت اسفبار موجود در آینده، مبتنی بر واقع بینی نخواهد بود.
—
قسمتی از سخنرانی شیرین عبادی در هنگام دریافت دکترای افتخاری از دانشگاه فرانسوی Poitiers ، که بیست و سومین دکترای افتخاری این برنده جایزه صلح نوبل از دانشگاه های جهان است.