تکیه بر باد

بیژن صف سری
بیژن صف سری

این روز ها برای درک بهتر اوضاع کنونی کشورکافی است تاریخ دویست سال گذشته ایران را بخوانید. خواهید دید تشابهات تاریخی آنقدر زیاد است که گویی آنچه از دوران گذشته می خوانید مربوط به زمان حال است. برای نمونه قریب به اتفاق مفسرین و مورخین تاریخ معاصر ایران در شرح اوضاع دوره مشروطیت گفته اند: “تضاد دولت و مجلس در دورۀ مشروطه نمودار یک تضاد بزرگتر یعنی تقابل دیرینۀ حکومت و ملت در تاریخ ایران است. در ایران حکومت نه تنها مستبدّ، بلکه خودکامه هم بوده. خودکامه به این معنا که حاکمان و سلاطین گذشته دلخواسته های خود را قانون می انگاشتند و جز رأی و خواستۀ خود هیچ احترامی برای افراد و مالکیت افراد قایل نبودند و افراد ملت رعیت (به معنای رمۀ چارپایان) انگاشته می شدند که فاقد هر گونه «حقّ مالکیت» بودند و فقط «امتیاز» تصرف موقت اشیاء و املاک به نیابت از حکومت را داشتند. هر دودمان یا قبیله یا هر شخصی که حکومت را به دست می گرفت، به اتکای قدرت نظامی، خود را دارای فرّۀ ایزدی یا ظل الله و یا قبلۀ عالم می پنداشت که دستورش مانند«چو فرمان یزدان چو فرمان شاه» بود”.[تضاد دولت و ملت،نوشته دکتر همایون کاتوزیان]

 آنچه خواندید توصیفی از دوران مشروطیت بود اما گویی تفسیروضعیت امروز ایران است، و اوج فاجعه وقتی است که بعد از تعمق در باره چرایی این تشابهات به این نتیجه می رسیم که در این فاصله زمانی، به رغم همه تحولات و پیشرفت های ظاهری، سیستم حکومتی در این کهنه دیار همچنان به سبک و سیاق دوران گذشته است، حتی با تغییر نوع حکومت از پادشاهی به جمهوری.به دیگر سخن اگر دویست سال پیش از این حاکم و یا کسی به نام شاه هر آنچه به میل و اراده او بود بصورت قانون بر ملت تحمیل می کرد، امروز هم در جمهوری دینی که در مقابله با نوع حکومت پادشاهی برپا شد،باز یک نفر، نه به نام سلطان بلکه به نام ولی فقیه و یا به تعبیر عام جانشین خدا، خواست و اراده خود را بر ملت تحمیل می کند.

امروزدر ماجرای جنگ قدرتی که بین رهبری نظام و رئیس جمهور منتخب او وجود دارد، هر یک از طرفین این جنگ قدرت، تلاش می کند رقیب را از میدان بدر کند آن هم با روش هایی که مغایر با روح قوانین خود نوشته این قدرت طلبان است؛ مثل بر چیدن انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب فرد مشخص و تائید شده ولی فقیه از سوی مجلس گوش به فرمان و ما دلخوش ازآنیم که ۳۴ سال پیش از این برای تحقق آرمان های خود از جمله همین حق تعیین انتخاب، انقلاب کرده و حاکم بر سرنوشت خویش هستیم.

بی گمان در نظام و حکومتی که جانمایه رابطه اش با مردم، بر پایه “النصّر بالّرعب” بنا گذاشته شده است میل بی حد حصر قدرت زمامداران می تواند دلیل گذشتن از مرز ماهیت صحیح یک حکومت باشد؛ قدرتی که مجوزی است برای همه نباید ها و نادیده گرفتن همه میثاق های نوشته و نانوشته شده؛ خاصه که امروز آقای خامنه ای با تحمیل فردی نالایق به مردم برای خود دام گسترد، غافل که تنها شکار این دام خود او خواهد بود تا بدانجا که برای رهایی از این دام متوسل به مجلس خبرگان می شود تا بنا بر اظهارت رئیس دوباره انتخاب شده این محفل حمایت از رهبری،در اولین گام انتخابات پارلمانی را جایگزین انتخابات مردمی کند.

می گویند شمعون که از مقربان باهوش و یکی از نزدیکان یک شاه یهودی بود روزی به همراه پسرش نزد شاه بود و هنگام خروج پیشانی شاه را بوسید.وقتی آن دو از کاخ خارج شدند پسر به پدر اعتراض کرد که چرا به شاه بی احترامی کردی پدر؟ و جای اینکه دست شاه را ببوسی پیشانی اش را بوسیدی؟

شمعون پاسخ داد: زمانی که برای اولین بار به این کاخ آمدم یک مربی ساده بودم، قدرتی نداشتم و قدم های شاه را میبوسیدم، وقتی از هوش من با خبر گشت و اندکی به من قدرت داد دستش را بوسیدم، وقتی مرا از نزدیکان خود کرد شانه هایش را بوسیدم.اکنون که از مشاوران اعظم اویم و او به من قدرت بسیاری داده پیشانیش را میبوسم؛ اما بدان اگر فرصتی یابم اینبار سر از تنش جدا خواهم کرد و عاقبت هم چنین کرد و روزی که برای بریدن سر پادشاه بر سینه او نشسته بود، شاه نگون بخت در یک جمله حال خود را چنین توصیف کرد “حال امروز مرا دارد آنکه نا اهلان را به قدرت رساند”.

این گفتم تا بگویم با چنین اوصافی است که افراد سر سپرده ای چون محسن رفیقدوست، رئیس پیشین بنیاد مستضعفان می‌گوید در جمهوری اسلامی٬ مردم رئیس جمهور را “انتخاب” نمی‌کنند٬ بلکه از میان چند نامزد٬ یک نفر را برای تصدی این پست به رهبر “پیشنهاد” می‌دهند.

حال باز هم گروهی به رغم مخالفت با وضعیت امروز کشور به دنبال کسب رضایت از رهبری برای اجازه حضور کاندیدا های مورد نظر خود در شعبده پیش رو هستند؟ آیا به راستی چنین منصب بی اختیاری، آن هم در نظامی که چندان به عمر آن باقی نمانده تکیه بر باد نیست؟