جان ونکور
پلسخ کوتاه، سریع و منطقِی به این پرسش این است که مگر بقیه کشور ها این کار را کرده اند. البته جزئیات مذاکرات مستقیم کشور فرانسه که خود جزو متحدین است و به گفته اروپایی هایی که جزئیات دور گفتگو ها را دنبال می کردند، برای مجاب کردن ایران از دست برداشتن از برنامه های هسته ای که منجر به تولید سلاح اتمی می شود، به هیچ نتیجه ای نرسید.
یک پاسخ در خور تقدیر هم می تواند این باشد: نشست ایران و آمریکا تا قبل از اینکه تحریم های جدید علیه ملاها به شدیدترین مرحله نرسیده باشد، بی فایده است.
اما باید دید چرا آمریکا درست در لحظه ای که یک گام جلو افتاده بود، عقب نشست: به نظر می رسد که آنها منتظرند که شورای امنیت و اتحادیه اروپا تحریم های سخت تری را اعمال کنند و سناریوی رویایی شان را بوجود بیاورند و اگر ایران تا بهار آینده هنوز احساس انزوا نکرده باشد، دستکم به نفس نفس افتاده است.
هیچ یک از شواهد نشان دهنده عاقبتی خوش بر این داستان نیستند.
حتی همین اروپایی هایی که معتقد بودند که گفتگو های دوجانبه با ایران، نتیجه نداشته است و از تحریم های شدیدتر استقبال می کنند، درمورد تاثیرات بازدارنده تحریم، تردید دارند. ورای امیدی پر از تردید نسبت به اینکه روسیه دست از حمایت از ایران بردارد و چین، با ارتباطات قوی تجاری و نیازش به نفت ایران، حالا بنظر می رسد که ملا ها بیشتر دلشان می خواهد با تحریم کنندگان وارد شراکت شود و تحریم را به تعویق بیاندازند.
اینطور برنامه ریزی شده است که اگر تحریم های جدید علیه ایران بی نتیجه ماند، آمریکا و فرانسه و انگلستان از امکان دیگرشان در نیمه دوم سال 2008، استفاده خواهند کرد. آن موقع است که با بدترین راه حل موجود یعنی راه حل سارکوزی: بمب ایرانی یا بمباران ایران، مواجه خواهند شد.
چرا بهار آینده؟
زیرا، تا آن موقع جورج بوش، که دفتر ریاست جمهوری را در ماه ژانویه 2009، ترک خواهد کرد، در موقعیت آدم بدرد نخور قرار گرفته است و باید برای جلب نظر افکار عمومی آمریکا، اقدامی جدی بکند.
دلیل دیگر این است که آمریکایی ها و اروپایی ها در موقعیتی قرار می گیرند که از خودشان می پرسند که آیا بوش قرار است در بهار به ایران حمله کند یا نه؟
یک دلیل دیگر، گزارشی است که رئیس آژانس بین المللی انرژی هسته ای، محمد البرادعی، تایید کرده است که محمود احمدی نژاد 3000 سانتریفوژ در اختیار دارد که با فعال کردن آن بین 12 تا 18 ماه دیگر به سلاح اتمی دست پیدا می کند.
با در نظر گرفتن راه حل های نامطبوعی که موجود است، زمان گفتگوی مستقیم ایران و آمریکا در ماه آوریل و در زمانی است که کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا تبلیغاتشان را آغاز می کنند.
چه کسی سود می برد؟
به احتمال زیاد، تعداد زیادی از اروپایی ها که ایران اتمی را تهدیدی برای ثبات جهان می دانند و در عین حال معتقدند که آمریکا قبل از حمله نظامی به ایران به گزینه های دیگر فکر کند.
یکی از سیاست گزاران اروپایی که طرفدار آمریکا هم هست معتقد است که ایرانی می خواهند با آمریکا وارد معامله بشوند. با وجود اینکه دلایل کافی نداشت، ادامه داد:« بعضی از آمریکایی ها- مقامات دولتی- حتی به این احتمال می اندیشند که با غنی سازی اورانیوم توسط ایران کنار بیایند. البته این موضوع فقط با توافقنامه محکم بین المللی صورت می گیرد که جلوی ملاها را می گیرد تا نتوانند اورانیوم غنی سازی شده را به بمب اتم تبدیل کنند».
یک قانونگزار اروپایی دیگر احتمال داد که دوستان آمریکا در اروپا بتوانند آمریکا را تشویق کنند تا در کنار تحریم جداگانه ای که اتحادیه اروپا در نظر می گیرد، با ایران وارد گفتگو بشوند.
نتیجه گیری های چندجانبه: شورای امنیت خواستار توقف غنی سازی غیر قانونی اورانیوم توسط ایران است. آمریکا می گوید که با ایران درباره همه چیز گفتگو می کند، به شرط اینکه به مصوبات سازمان ملل عمل کند. از تصادم این دو عنصر با واقعیت به نظر می رسد که ایران، فریفته هیچ کدام از این پیشنهادات نمی شود.
هنوز بین بمب و بمباران که هر دو خطرناکند، جایی برای گفتگو و یا حتی معامله وجود دارد.
سارکوزی، که یکی از متحدان نزدیک آمریکا در مورد مخالفت با تبدیل شدن ایران به قدرت اتمی است اعلام کرد که:« با این وجود باید به نرمی برخورد کرد و مذاکرات را تا لحظه آخر پیش برد».
باراک اوباما، که کاندیدای دموکرات ها برای ریاست جمهوری است، در مباحثش اعلام کرد که با ایران اتمی مخالف است، اما با پیشنهاد گفتگوی مستقیم با ایران کمی از خشونت گفته هایش کاست.
وظیفه کسانی که طرفدار گفتگوی مستقیم هستند این است که زمینه را برای ملاقات بدون قید و شرط ایران و آمریکا، فراهم کنند. آمریکا احتیاج به دیدن علامتی از سوی ایران دارد که نشان بدهد پایه های واقعی برای رسیدن به توافق وجود دارد.
آمریکایی هایی ها مسلما در مقابل این علائم، پیشنهادات زیادی برای ارائه کردن دارند: به رسمیت شناختن سیاسی، روابط اقتصادی و ثباتی که ایرانیان آرزویش را دارند.
در چنین مذاکراتی که با امتیازرسمی نداشتن هیچ یک نسبت به طرف مقابل خود آغاز می شود، آمریکا فقط می تواند این را در نظر داشته باشد که هنوز همه گزینه ها برایش وجود دارد.
بطور حتم شکست مذاکرات اجبارا تهدید نظامی آمریکا را افزایش می دهد. زیرا آمریکا و دوستانش در مباحثشان در مورد ایران درست فکر می کردند و توفیق شان در تغییر افکار عمومی جهان و مردم ایران علیه بمب ملا ها، بجای کاهش یافتن ،چندبرابر می شود.
جان مک کین، که قصد دارد از سوی جمهوریخواهان نامزد ریاست جمهوری بشود، آخر هفته گذشته نکته جالبی را درباره اینکه آیا می خواهد با رهبران ایران و کره شمالی گفتگو کند یا نه، اظهار داشت:« آیا چیزی عایدتان خواهد شد؟ نکته مهم همین است. اگر می خواهید وارد گفتگو بشوید و مطمئن هستید که چیزی عایدتان می شود، بسیار خوب ، این کار را بکنید».
درست است، هیچ کس آمریکا را تشویق نمی کند که با احمدی نژاد و افرادش وارد مذاکرات دو طرفه بشود. اما تا زمانی که گفتگو انجام شود و یا معامله ای صورت بگیرد، خطر آمریکا به قوت خود باقی است: بمب ایرانی یا بمباران ایران.
آمریکا بسته به علامتی که دریافت می کند، می داند که گفتگو باایرانی که غنی سازی اورانیوم را تعلیق نکرده است، به احتمال زیاد نتیجه خوش آیندی ندارد.
منبع: اینترنشنال هرالد تریبون 19 نوامبر