تنها امکان پیروزی انتخاباتی

نویسنده

در حالی که حدود چهل روز به دهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران باقی مانده، هنوز جنب و جوش انتخاباتی ‏چشمگیری در سطح جامعه ایران و در میان مردم کوچه و بازار مشاهده نمی شود. ‏

ادامه وضعیت کنونی، می تواند برای اصلاح طلبان به غایت خطرناک باشد. در حقیقت، در صورتی که آهنگ رشد ‏مشارکت همچون هفته های گذشته باشد، دو از ذهن نخواهد بود اگر آقای احمدی نژاد در عیاب مشارکت فعال رای ‏دهندگان، برای بار دوم نیز به ریاست جمهوری اسلامی ایران بر گزیده شود و چه بسا این اتفاق در دور اول رقابتها ‏بیفتد.‏

برای توضیح بیشتر این احتمال لازم است توجه کنیم بنا بر آمار های رسمی منتشره، جمعیت واجد شرایط برای رای ‏دادن حدود 50 میلیون نفر است و بنابر این در یک مشارکت 50 -55 درصدی، جمعیتی بین 25 تا 27.5 میلیون نفر ‏در رای گیری روز بیست و دوم خرداد ماه شرکت خواهند کرد. این بدان معناست که رییس جمهور فعلی، حتی با به ‏دست آوردن 13 – 14 میلیون رای ممکن است حتی در مرحله اول، کار انتخابات را به نفع خود یکسره کند. در حالی ‏که اگرچه میزان نارضایتی اجتماعی از سیاست های آقای احمدی نژاد بالاست (به ویژه به خاطر تورم فزاینده و سخت ‏شدن اوضاع معیشتی) اما کسب 13 – 14 میلیون رای توسط نامبرده، به دو دلیل مشخص محال نخواهد بود:‏

نخست: ائتلاف انتخاباتی محافظه کاران. کسب آرایی در حد 13 یا 14 میلیون، به معنی به دست آوردن حدود 26 الی ‏‏28 درصد آرای واجدان شرایط در ایران است. در صورت ائتلاف کاندیداهای محافظه کار (که به کمک نهادهای ‏حکومتی تاثیرگذار بر جناح محافظه کار، چنانکه در انتخابات سال 84 به وقوع پیوست، امری محتمل است) رسیدن به ‏چنین حدنصابی غیرممکن نیست. چرا که درصد محافظه کاران در کل جمعیت ایران، در بدترین شرایط کمتر از 30 ‏درصد ایرانیان ارزیابی نمی شود، که اگرچه اقلیتی کوچک است، اما به علت درصد مشارکت انتخاباتی بالا، قابلیت ‏غلبه بر اکثریت پراکنده را دارد.‏

دوم: امکان تخلفات انتخاباتی. با توجه به تجربیات مربوط به انتخابات های ریاست جمهوری نهم و مجلس هفتم، هیچ ‏فعال اصلاح طلب یا تحول خواهی نمی تواند مطمئن باشد که در انتخابات پیش رو، تخلفی رخ نخواهد داد، و در صورت ‏رخ دادن، حد آن چقدر خواهد بود. حداقل این است که اگر آقای احمدی نژاد برای یکسره کردن تکلیف انتخابات، 2-3 ‏میلیون رای کم داشته باشد، بعید است که به خاطر مشکلی به این کوچکی، از دسترسی به پست ریاست جمهوری باز ‏بماند.‏

در جانب دیگر، در جبهه اصلاح طلبان، نابسامانی های مهمی وجود دارد که نادیده انگاشتن آنها، ساده اندیشانه خواهد ‏بود.‏

در درجه اول، بر خلاف جناح محافظه کار که به رغم همه انشعابات و انشقاقات تاکنون با یک نامزد انتخاباتی عمده ‏‏(جدای از کاندیداهای حاشیه ای فعلی یا آینده) به میدان آمده است، اصلاح طلبان دو نامزد اصلی و تقریبا هموزن را به ‏میدان فرستاده اند که این اتفاق، می تواند به تقسیم رای میان دو نفر، سر در گمی، بی تصمیمی بسیاری از رای دهندگان ‏بالقوه و به کاهش آرای هردو بینجامد. این در حالی است که کناره گیری کاندیدای سوم اصلاح طلب – آقای خاتمی – هم ‏در حدی که که انتظار می رفت به افزایش انسجام اصلاح طلبان کمک نکرده است. اقای خاتمی پس از ماهها کش و ‏قوس و اما و اگر در اواخر بهمن ماه برای حضور در این رقابتها اعلام امادگی کرد، ولی در اواخر اسفند ماه بلافاصله ‏و بدون مقدمه به بهانه اعلام حضور اقای موسوی اعلام انصراف نمود و این امر موجب سر خوردگی بسیاری از ‏نیروهای فعال و حرفه ای شد، تا چه رسد به رای دهندگان مرددی که هنوز به جمع بندی قطعی نرسیده بودند . ‏

از سوی دیگر، عملکرد اصلاح طلبان در دوره ریاست جمهوری اقای خاتمی اگر چه نقاط مثبت فراوان داشت، اما این ‏واقعیت قابل انکار نیست که بخشی از روشنفکران واهل فرهنگ و فعالان مدنی و دانشجویی، درست یا نا درست از ‏خاتمط و حامیانش انتقاداتی دارند که هنوز پاسخ در خوری را در ارتباط با آنها نگرفته اند و بنابراین میل و اشتیاقی ‏برای ورود به صحنه جهت خلق دوم خردادی دیگر ندارند. ورود اصلاح طلبان به مرحله مبارزات انتخاباتی جدید بدون ‏پاسخ گویی متقاعد کننده به انتقادات فوق، می تواند سبب شود که بخشی از آرای خاموش که می تواند از این نیروها ‏تاثیر بپذیرد هیچگاه به مرحله فعلیت نرسد. این واقعیت، به ویژه در مورد فعالان دانشجویی صادق است که بسیاری از ‏آنها هنوز دانشگاه به طور جدی در گیر قضیه انتخابات ریاست جمهوری نشده اند و با سردی فعالیت های انتخاباتی ‏نامزدها را دنبال می کنند.‏

در سطوح گسترده تر افکار عمومی نیز، باید توجه داشت در حالی که احمدی نژاد از همه شبکه های رادیویی و ‏تلویزیونی دولتی و چندین خبر گزاری و ده ها روزنامه رسمی و غیررسمی و همه سفرهای استانی و توزیع پول و ‏افتتاح پروژه های واقعی و نمایشی جهت تبلیغات انتخاباتی به نفع خود بهر ه می برد، کاندیداهای اصلاح طلب امکاناتی ‏بسیار محدود جهت برگزاری نشست های انتخاباتی، و تنها چند روزنامه و پایگاه اینترنتی دارند، آن هم در شرایطی که ‏مثلا روزنامه اعتماد ملی ارگان حزب متبوع مهدی کروبی به سبب عدم بهره مندی از یارانه ها ی دولتی به چهار برابر ‏قیمت کیهان یا همشهری فروخته می شود. این عدم توازن رسانه ای سبب شده است که دو نامزد اصلاح طلب عملا ‏امکان ارتباط کافی با مخاطبان بالقوه خود نداشته باشند و نتوانند اقدامات لازم را برای ایجاد امواج انتخاباتی در سطح ‏کشور نمایند.‏

تمام آنچه در بالا گفته شد، نشان دهنده راه دشواری است که اصلاح طلبان، در چهل روز باقی مانده به انتخابات، برای ‏حساس سازی افکار عمومی در یک نبرد سیاسی و رسانه ای نابرابر پیش رو دارند. در چنین شرایطی، شکست احمدی ‏نژاد در انتخابات ریاست جمهوری ممکن نخواهد بود، مگر آنکه اصلاح طلبان بتوانند با متمرکز کردن قوای خود و با ‏موج آفرینی های موثر سیاسی و اجتماعی، آرای خاموش را به نفع خویش به پای صندوقهای رای بکشانند. ‏

در حقیقت، حتی در شرایط دشوار موجود هم، ترکیبی از ائتلاف انتخاباتی اصلاح طلبان و رساندن مشارکت انتخاباتی به ‏سطحی بالاتر از 65 درصد خواهد توانست شانس یکی از نامزدهای اصلاح طلب را برای رسیدن به مرحله دوم و حتی ‏پیروزی در مرحله اول تضمین کند . در غیر این صورت، اصلاح طلبان یکبار دیگر رقابت را نه به آرای رقیب ‏انتخاباتی، که به نهادهای حکومتی و عدم مشارکت انتخاباتی خواهند باخت.‏