فاطمه حبیبی زاد متولد بهمن 1355 اهواز و بزرگ شده همین شهر است.10 سال است که به تهران آمده و هفت سالی است که با نقالی و شاهنامه آشنا شده است. او اولین زن نقال ایران است که دراین رشته به صورت تئوری و عملی فعالیت می کند. اهالی فن به این شیرزن ایرانی لقب “گردآفرید”داده اند. با گردآفرید درباره فعالیت هایش به گفتگو نشسته ایم…
با اجرای یک زن موافقت نمی کنند
گفت و گو با گردآفرید
خانم حبیبی زاد با مقوله نقالی چگونه آشنا شدید و علاقه شما به فعالیت دراین زمینه چگونه به وجود آمد؟
کاملاً به صورت تصادفی. دربرنامه ای برای میراث فرهنگی یکی از شاگردان مرشد ترابی دعوت شده بود و به این ترتیب من با نقالی آشنا شدم، البته نه به صورت حرفه ای. بعدها مرشد ترابی را یافتم، با او ملاقات کردم و کارهای ارزشمندش را دیدم. متوجه شدم هنر نقالی فوق العاده ارزشمند و مهم است. هنر نمایشی کهنی که به عقیده من مادر نمایش هاست و آمیزه است ازهنر نمایش، هنرسخنوری و سخندانی. دراین هنر با ادبیات، تاریخ، باستان شناسی، آئین های پهلوانی، رزمی، بزمی، شیوه زندگی مردم و…آشنا می شوی و به همین دلایل جذب این هنر شده و شروع کارم با تحقیق و پژوهش دراین رابطه بود.
آیا مرشد ترابی هم کار شما را دیده بود وآموزشی نزد ایشان دیده اید؟
درابتدای فعالیتم طوماری از اداره تئاتر به دستم رسید به نام “مشکین نامه” که آن را خوانده و کاملاً حفظ کردم. موضوع آن طومار در مورد قیام کاوه آهنگر و تولد فریدون بود. اولین نقلی بود که حفظ شدم. به این ترتیب اولین برنامه نقالی ام را به دعوت یکی از دوستان درمحفلی که مربوط به کانون بازنشستگان می شد اجرا کردم. در آن برنامه دراویش و پیشکسوتان بزرگ هنر وجود داشتند. استرس زیادی داشتم. درآن برنامه بود که برای اولین بار از پشت تریبون اعلام شد “اولین زن نقال ایران”. خیلی هیجان زده بودم. نفس زنان و با عجله خودم را به کنار سن رساندم و یادم است شادروان جعفر بزرگی مرا دلداری می داد تا آرام باشم[می خندد].
در زمینه بازیگری تئاتر از قبل زمینه داشتید؟
خیر. هیچ وقت تئاتر کار نکردم اما درکلاس های گویندگی و فن بیان بهروز رضوی شرکت کردم. روزی 4 ساعت فن بیان کار می کردم که مربوط می شد به قبل از فعالیتم در نقالی.
زمینه های پژوهشی تان بیشتر در چه موضوعات و به چه شیوه ای بود؟
به صورت کتابخانه ای و میدانی بود. به کتابخانه های متعدد مراجعه و مطالعات فراوانی داشتم. پژوهش های میدانی اما، دنیای متفاوت و جذاب تری بود. از تهران تا اصفهان و مشهد و تقریباً اکثر نقاط ایران را گشتم و با نقالان و شاهنامه خوانان بی شماری به گفتگو نشستم.
اینکه گفته می شود شما اولین زن نقال ایرانی هستید تا چه حد درست است؟ شنیده ایم قبل از شما هم زنان نقال وجود داشته اند. حتی خود شما هم درجایی عنوان کرده اید که بیشتر چکامه خوانان و نقالان دوران گذشته زن بوده اند.
نه به این شکل نبوده است. دردوره های قدیم زنان ترانه خوان داشتیم. قصه گو هم داشتیم، اما به این شکلی که من نقالی می کنم و در قهوه خانه ها حضور پیدا می کنم، تدریس و حتی پژوهش می کنم هرگزدرایران وجود نداشته است. این لقب را هم اساتید، مرشدان و مطبوعات به من داده اند.
به نظر می رسد برای رسیدن به این موقعیت ویژه سختی های زیادی را متحمل شده اید، به خصوص اینکه نقالان مرد، نقالی را درتیول خود داشته و هنری مردانه به حساب می آید.
بله. سختی ها فراوان بود. به ویژه در زمینه پژوهش های میدانی. اجراهای زیادی را در شهرستان ها و درمیان روستائیان داشتم.عکس العمل زحمت کشان روستایی در برابر اجراهای من به شدت جالب بود. در روستایی چوپانی گله را رها کرد و به تماشای کار من نشست.
چندی پیش در جشنواره تئاتر دانشگاهی جوانی داستان رومئو وژولیت را به شکل نقالی اجرا کرد و مردم هم خیلی استقبال کردند. به نظرتان در نقالی چقدرمی توان از ایده ها و خلاقیت ها استفاده کرد؟
درحال حاضر استاد بهرام بیضایی و استاد عزت الله انتظامی و… اشراف خیلی خوبی به شاهنامه، نقالی واجراهای کهن دارند. آقای بیضایی بارها نظرات خود را به من داده اند و اعتقاد داشتند که درنقالی، به ویژه در شیوه بیان باید نوآوری بشود.
حمایت مسئولان از تنها نقال زن ایران چگونه بوده است؟
مسئول مرکز هنرهای نمایشی یا سازمان میراث فرهنگی و یا حتی آموزش و پرورش که باید برای گردآوری ادبیات شفاهی و میراث معنوی سرمایه گذاری می کردند، چنین حمایتی نداشته اند و همه برنامه های من به صورت شخصی و با هزینه شخصی بوده است. خیلی تلاش کرده ام که در آرامگاه فردوسی درتوس نقالی داشته باشم اما مسئولین زیربط با اجرای یک زن موافقت نکردند. جالب است نه؟
تاکنون هنرآموز خانم هم داشته اید که مایل به فراگیری هنر نقالی باشد؟
بله. هم اکنون شاگردان زن دارم و کوچک ترین آنها 8 ساله بود که برای آموزش نزد من آمد. الان بزرگ شده وهنرپیشه است. او درفیلم آخر مسعود کیمیایی- رئیس- نقالی کرد.
به نظرتان جایگاه نقالی درایران مانند سابق محکم و ستودنی است؟
با وجود علاقمندی بسیاری به این رشته هنری، اتفاق ناگواری درحال رخ دادن است. احساس می کنم دو میراث فرهنگی و معنوی ما یعنی “نقالی” و “شاهنامه” متاسفانه سیر قهقرایی را طی می کند. اتفاقاتی تحت عنوان ابداع و نوآوری افتاده است که واقعاً تاسف آور است و باید جلوی حرکت مخرب آن را گرفت. علاقه و پژوهش و پشتکار چه می شود؟ همه چیز که مادیات نیست.
پیشنهادی هم برای اجرای خارج از کشور داشته اید؟
بله. هم اکنون کشور یونان پیشنهاد بورس تشویقی را برای پائیز امسال داده است که درحال بررسی آن هستم. برای اجرا به کشور سوئد هم دعوت شده ام تا به همراه مرشد ترابی اجرایی مشترک داشته باشیم. دعوتی هم قبلاً به تاجیکستان داشته ام ولی فرصت نکردم بروم.
آیا تاکنون با مرشد ترابی اجرای مشترک داشته اید؟
بله.با ایشان اجراهای مشترک زیادی را داشته ام و نکات گرانمایه و بزرگی از ایشان آموخته ام.
در اجراهایتان به مشکلی برنمی خورید؟
خیر. در نوروز امسال برای اجرا به یکی از روستاهای خوزستان دعوت شده بودم. هر سال روز سوم فروردین ساعت 2 بعدازظهر در این روستای کاملاً دورافتاده مردم برای تماشای شاهنامه خوانی حضور دارند. با زحمت فراوان خودم را به روستا رساندم. یک سن بزرگ به همراه سیستم صدایی عالی وسط یک دشت و دورتا دور آنها تپه. جایگاهی برای تصویربرداری تلویزیونی تدارک دیده بودند و پنج هزارصندلی برای میهمانان گذاشته بودند. جای تعجب زیادی بود. دراین روستای فقیر از جای جای ایران مردمی دور هم آمده بودند و بدون وجود هیچ نیروی انتظامی به ترتیب و با نظم فراوان برنامه هایشان را پیش می بردند. حدود ده هزار نفر دور هم آمدند ومن هم کارم را شروع و به پایان رسانیدم. بدون هیچ مشکلی.
درتهران از برنامه ها ی شما جلوگیری نمی کنند؟
نه. یکی دوسال پیش هم از سوی فرهنگسرای بهمن برای اجرا دعوت شده بودم. آنها هیچ اطلاع رسانی نداشتند و سالن خالی از تماشاگر بود. یک مقدار عصبانی شدم اما به روی صحنه آمدم. فقط سه نفر نابینا درسالن حضورداشتند. می خواستم انصراف بدهم که یکی از آنها با من صحبت کرد و اظهار خشنودی زیاد از اینکه می تواند یکبار دیگر اجرا و نقالی مرا بشنود. به هرحال کارم را با همان انرژی و جزییاتی که درخوزستان و برای آن ده هزار نفر اجرا کرده بودم، اجرا کردم.