ششمین روز بیست وپنجمین جشنواره تئاتر فجر هم بی هیچ اتفاقی که یخ فضا را آب کند، به پایان رسید. نگاهی داریم به اجراهای این روز.
دانتون و داود رشیدی بر صحنه
ششمین روز جشنواره بیست و پنجمین جشنواره تئاتر فجر نیز به پایان رسید. در این روز نمایش های مرگ دانتون(روبرتو چولی)، در سایه(روی فرایتی)، عذاب(ضیا عزیزی)، بدون خداحافظی(کتایون فیض مرندی)، زمین مقدس(ایوب آقاخانی)، بیژن و منیژه(محسن عرب امیری)، چگونه می توان یک قصه… (محمد رضا رهبری)، اسب جادویی(ایرنا دراگان)، تلخ بازی قمر در عقرب(بابک مهری) روی صحنه رفتند.
بازار اظهار نظر های گوناگون هم داغ داغ است. حمید سمندریان که به تماشای نمایش مرگ دانتون نشسته بود پس از تماشای این کار گفت: “در این نمایش کارگردان، تمامی حوادث و داستان را به شیوهای کاملاً تئاتری و حرفهای دگرگون کرده تا اثری دراماتیک و تماشایی را به تصویر بکشد.”
سمندریان سبک و سیاق اجرایی کارگردانی نمایش مرگ دانتون را برگرفته از سبک و سیاق کارگردانی رابرت ویلسون دانست و تصریح کرد: “در سبک ویلسون حوادث نمایشنامه با حرکات هنرپیشهها، نور و طراحی صحنه به شکلی”نقاشی شده” ارائه میشود تا وجوه پنهان اثر هویدا شود.” این پیشکسوت تئاتر اظهار داشت: “در کارگردانی مدرن امروزی که بسیاری از اهل تئاتر ایران هنوز با آن آشنا نیستند، تراژدی و غم و اندوه را با طنز تلخ نشان میدهند تا تأثیر بهتری بر تماشاگر داشته باشند.” سمندریان با اشاره به برخی از صحنههای نمایش مرگ دانتون اظهار داشت: “مهمترین عنصر اجرایی در این نمایش حرکت و اَعمال نمایشی بازیگران برای بیان جنبههای پیدا و پنهان اثر است.” وی این اثر نمایشی را اثری تأثیرگذار در مفهوم، مدرن در اجرا و دارای جذابیتهای بصری نمایشی معرفی کرد.
اما نمایش های روز ششم.
رمانتیسم فرانسوی
نمایش در سایه به شدت متاثر از رمانتیسم فرانسوی است. طراحی ساده به هیچ وجه ذهن مخاطب را مخدوش نمی کند و او را به سویی می کشد که احساسات خود را به بازی بگیرد. زبان نمایش نیز بر پایه شعر و موسیقی تنظیم شده است. به گونه ای که از یک برهه به بعد در نمایش می توان پی برد که ادای دیالوگ بازیگران شکلی آهنگین به خود گرفته است.
داستان هم دو برهه مختلف تاریخی را در فرانسه در بستری ملو درام جست و جو می کند. بخش نخست به فرانسه دهه 30 و 40 و اشغال این کشور توسط نازی ها می پردازد. در این بخش زندگی هنرمندان در این کشور مورد بحث قرار می گیرد. چمدان میان صحنه در این نمایش به کمک اجزای دیگر نوعی ایجاز و نشانه شناسی را با خود به همراه می آورد. به طور مثال چمدان را می توان نشانه سفر در نظر گرفت. سفری که همواره در انتظار شخصیت های اصلی داستان است. بازیگران در ابتدا رو به تماشاگران قرار می گیرند و از زندگی خود می گویند و بعد نمایش آغاز می شود. جالب اینکه رحیم نوروزی بازیگر ایرانی تئاتر نیز با آنها همراه است. گویایکی از بازیگران نیامده و آنها نوروزی را از میان بازیگران ایرانی برگزیده اند. او دیالوگ های خود را به زبان فارسی می گوید.
کوچ تلخ
زمین مقدس به کارگردانی ایوب آقا خانی داستان یک سفر است. سفری که در آن پدری به دیدار دخترش در امریکا می رود و آنجا با دیدن زندگی تلخ دخترش به یاد تلخی های زندگی خود می افتد. در این نمایش نقش پیر مرد را داود رشیدی ایفا می کند که قرار است در جشنواره تئاتر امسال مورد تجلیل قرار بگیرد.
سفر در این نمایش به معنای تغییر یک موقعیت است و کارگردان از طریق نشانه هایی همچون زندگی پدر در یک زیرزمین می کوشد آسیب پذیری تلخ او را به نمایش بگذارد. او نمی داند دخترش در دیار فرنگ چه می کند. او در انتهای نمایش به واقعیت پی می برد که در آن زمان راز زندگی خود نیز برملا شده است . او در دوران جوانی به خاطر عشق مشترکی که با دوستش به صورت مشترک به یک دختر داشته است، همرزم سیاسی اش را می فروشد و این دوست هم اعدام می شود. در واقع بدبختی او از یک نسل به شکل تقدیری به نسل بعد یعنی دخترش منتقل می کند.
طراحی صحنه ای را هم که آقاخانی در نظر گرفته دائم مخاطب را در وضعیت های گوناگونی از زندگی مرد را برای مخاطب به ارمغان می آورد. بنابراین تماشاگر می تواند دست به قضاوتی درست تر بزند. کارگردان فضایی را برای او پدید اورده که این فضا گوشه های مختلف زندگی را برای بیننده آشکار می کند.
دیگر نکته ای که درباره این نمایش می توان مورد توجه قرار داد استفاده از صداست. آقاخانی از ابتدای نمایش به شکل موازی پایان نمایش را نیز برای تماشاگرش بازگو می کند. این گفتارها اگرچه در ابتدا کمی گنگ می نماید،اما در پایان که همه چیز روشن شده و راز پدر برملا می شود،ما در می یابیم که در جریان تمام حوادث بوده ایم.