فریبا صراف
در اولین سالگرد تجمع 22 خرداد فعالین زن که منجر به دستگیری گسترده آنان شد، شماره 25 نشریه زنستان به این حادثه سرنوشت ساز اختصاص داد.
در این شماره نوشین احمدی خراسانی در مطلبی تحت عنوان “همبستگی که به واگرایی رسید” به بررسی “تاثیر تجمع های مسالمت آمیز زنان در دو ساله اخیر در انسجام یا عدم انسجام درونی جنبش زنان” پرداخته و ازجمله نوشته است: “اعتراض مدنی زنان در میدان هفت تیر تهران با این پیش فرض که پیشرفت اجتماعی، امری ناگزیر نیست و به تلاش دسته جمعی و مسالمت آمیز همه شهروندان احتیاج دارد، انجام گرفت. برگزاری این تجمع صلح جویانه نیز به مانند تجمع های قبلی، در راستای تداوم و گسترش «سیاست خیابانی» با هدف عمومی کردن خواسته های زنان و جذب نیروهای تازه نفس [و البته در فضایی به نسبت منفعل و ترس خورده] تحقق یافت. اما به دلایل بیشمار، بازتاب بیرونی این تجمع به عنوان واگرایی در جنبش زنان تلقی شد. این تجمع که به رغم مخالفت گروه هایی از فعالان جنبش زنان برگزار شد، در بیرون، از همه سو مورد هجوم [فیزیکی یا انتقادهای نظری و حتا اتهام زنی] قرار گرفت. نقدهای بسیاری از سوی مخالفان این تجمع در سایت های اینترنتی منتشر شد، اما هجوم سیل آسای این نقد ها [که گاه علنا به تخریب و اتهام زنی گرایش می یافت] در کنار هجمه فیزیکی وارد شده به برگزارکنندگان تجمع، نه فقط به جدایی و انفعال دامن نزد بلکه در «درون» جنبش زنان توانست به همگرایی بیانجامد البته این امر مهم و سرنوشت ساز از طریق مدیریت حوادث پس از تجمع به انجام رسید و صد البته با «همکاری ناآگاهانه» نیروی های انتظامی. در آن روزها با روی کار آمدن دولت جدید، بسیاری از گروه های جنبش زنان در «لاک» خود فرو رفته بودند و انگار نمی خواستند از این لاک بیرون بیایند یا «شرایط» را برای برگزاری تجمع مسالمت آمیز آماده نمی دیدند. برخی از اصلاح طلبان نیز که خود در انتخابات شکست خورده بودند سعی داشتند گروه های زنان نزدیک به خود را به این امر قانع کنند که با توجه به شکست اصلاح طلبان بهتر است زنان هوادارشان نیز ساکت بمانند تا آنها در دوره بعد با گرفتن پست های اجرایی، شرایط را برای فعال شدن دیگرباره جنبش زنان آماده سازند. این گفتمان البته با توجه به ترس ایجاد شده در شرایط سخت و دشوار پس از روی کار آمدن دولت جدید، تقریبا غالب شده بود و در نتیجه بخشی از نیروهای جنبش زنان را [که به اصلاح طلبان نزدیکی بیشتری داشتند یا تحت تاثیر گفتمان آنان خود را تعریف می کردند] عملا منفعل ساخته بود. گروه های مختلف سیاسی دیگر نیز که عمدتا جنبش زنان و لااقل گروهی از فعالان جنبش زنان را به خود وابسته می دیدند به شدت توصیه می کردند که وقتی آن ها دست از فعالیت کشیده اند بهتر است زنان شان نیز همین کار را انجام دهند و از مدل آن ها پیروی کنند. زیرا آنان با توجه به «تجربه» می دانند که وقت برگزاری تجمع های صلح جویانه و مقاومت مدنی [و پرداخت هزینه] نیست. اما گروه هایی از زنان و مردان عدالت خواه که تصمیم به برگزاری تجمع 22 خرداد در میدان هفت تیر گرفته بودند [با آگاهی از هزینه های احتمالی آنه، به تجربه دریافته بودند که اتفاقا موقع مناسبی برای نشان دادن استقلال جنبش زنان از احزاب و جناح های سیاسی است. و اگر برای احزاب سیاسی شرایط به گونه ای است که نباید یا نمی توانند فعالیت سیاسی خود را ادامه دهند، اما زنان می توانند با رفتاری آگاهانه و مسالمت جویانه، استقلال خواسته های خود را نشان دهند و به همه بگویند که خواسته های آنان ربطی به این دولت یا آن دولت ندارد، تا از این طریق بتوانند خود را بازسازی کرده و فعالیت های خود را تداوم بخشند زیرا اگر قرار باشد فعالیت های جنبش زنان با فعالیت های احزاب سیاسی گره بخورد این روند نه تنها ضرباتی را به جنبش زنان وارد می کند، بلکه در آینده نیز زنان هیچ گاه به خواسته های خود نخواهند رسید زیرا این سایه گزینی در جنبش زنان تداوم خواهد یافت و هرگز نخواهند توانست روی پای خود بایستند. شاید تکرار و یادآوری این نکته بدیهی در آن زمان برای همگی مان اهمیت داشت که: مسئله زنان هرچند از درگیری های سیاسی متاثر می شود اما همه هستی جنبش زنان محدود به این تلاطم ها نیست و اگر «جنبشی مستقل» می خواهیم پس ناگزیر از پذیرش هزینه های آن نیز هستیم”.
خانم احمدی در ادامه مقاله خود می نویسد: “این حرکت استقلال طلبانه در حقیقت با تجمع 22 خرداد میدان هفت تیر خود را تثبیت کرد و به تدریج حق اهلیت کسب کرد تا جایی که در ماه های بعد، تاثیر دستاوردهای عینی این حرکت بر زندگی روزمره کنشگران را به عنوان «ارزش» های پایدار و مورد قبول افکار عمومی، به تدریج بر دیگر لایه های جنبش زنان نیز گسترش داد. گرچه هنوز هم سخنان «پدرانه» مردان سیاست را می شنویم که ندای بازگشت جنبش زنان به زیر سایه خود را سر می دهند”.
وی در ادامه با اشاره به “تولد کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز” که “عمدتا از سوی برگزارکنندگان تجمع 22 خرداد میدان هفت تیر، مطرح و آغاز شد سبب گردید انرژی آزاد شده ناشی از تجمع را به کانالی هدایت کند که به یک دستاورد بزرگ و «دنباله دار» برای جنبش حق خواهانه زنان بیانجامد” می نویسد: “به نظرم می توانیم امیدوار باشیم که این مدل تازه و نوین مبارزه مدنی یعنی گفتگوی چهره به چهره تا دهه های آینده، به جهش های گوناگون خود ادامه دهد”.
مقاله دیگر این شماره زنستان به ناهید کشاورز تعلق دارد که با اشاره به وقایع یک سال گذشته و افزایش فشار برجامعه ایران و فعالان جنبش زنان می نویسد: “شرایط سخت تر شده است. حاکمیت سیاسی بسته تر شده است و در مقابل هر ندای حق خواهی بی تاب است. اما روی دیگر این سکه برخورد با فعالان جنبش زنان، قوی تر شدن این جنبش است. زنان با روش های آموخته خود و با صبوری توانسته اند، خواست هایشان را عمومی تر کنند. زین پس، حق خواهی زنان یک عمل مهجور و مربوط به نخبگانی دور از مردم نیست. ساخت بسته جنبش زنان باز شده است و جنبش زنان اعضای جوانی را به خود می خواند، که اولین تجربه هایشان در همکاری و همدلی با فعالان حقوق زنان در تجمعاتی این چنینی در دو سال اخیر شکل گرفته است”.
خانم کشاورز در ادامه این مقاله با دوباره خوانی سیر شکل گیری تجمعات زنان و حامیان این حرکت هامی نویسد: “نگاهی به امضا کنندگان و حامیان فراخوان تجمع نشان می دهد که برای اولین بار در تاریخ حرکت های زنان پس از انقلاب، گروه های متنوعی از زنان و مردان با افکار متفاوت، در حرکتی دمکراتیک و مستقل حول یک محور «اعتراض به نقض حقوق زنان در قانون اساسی» و خواست «برابری حقوقی زن و مرد» به عنوان کف و نقطه اشتراک مطالبات متحد شوند و با هم حرکتی جمعی را سازماندهی کنند. با نگاهی به اسامی گروه ها و نیز افراد امضا کننده فراخوان در می یابیم که امضا کنندگان طیف وسیعی از فعالان حقوق زنان در ایران را در بر می گیرند. فعالانی که رغم تفاوت خواسته ها و نیز روش های متفاوتی که برای تغییر وضعیت زنان پیشنهاد می کنند در این حرکت بر سر موضوع نقض حقوق زنان در قانون اساسی و روش تجمع در مقابل سر در دانشگاه تهران برای بیان اعتراض خود به قانون اساسی جمهوری اسلامی به توافق رسیده اند. نگاهی کوتاه به این نام ها نشان می دهد که در این جا لاییک در کنار نواندیش دینی، زنان روشنفکر با گذشته چپ در کنار فمینیست های مسلمان و اصلاح طلب قرار می گیرند و نسل های مسن تر زنان در کنار نسل های جوانتر حرکت مشترکی را به پیش می برند”.
ناهید کشاورز سپس با اشاره به “تفاوت های عقیدتی و فکری و سرمایه فرهنگی متفاوت” همراهان این حرکت، می نویسد: “با مطالعه قطعنامه و سخنرانی های انجام شده و انجام نشده برخی از فعالان در روز تجمع می بینیم که طیف های گوناگون فعالان زن در یک خواست، اشتراک نظر دارند. خواست تطابق قوانین اساسی و مدنی ایران با حقوق بشر”.
خواسته ای که با خشونت سرکوب شد، اما “گروه های مختلف را به واکنش واداشت… طرح وسیع محکومیت برخورد خشونت آمیز بر زنان تجمع کننده، مسئولان حکومت را نیز به پاسخ گویی واداشت”.
در ادامه مقاله خانم کشاورز می خوانیم: “جنبش زنان یک جنبش اجتماعی و دمکراتیک است، وظیفه یک جنبش دمکراتیک گسترده تر کردن فضای اعتراض اجتماعی است، جنبش زنان در شرایط ویژه جامعه ایرانی بخشی از بار گذار دمکراتیک جامعه ایران را بر دوش می کشد. وظیفه این فعالان است که نهادهای مسئول را به گسترش فضاهای دمکراتیک و تحمل بیشتر در مقابل خواسته های شهروندانش متقاعد کنند. اگر نه، با هر عقب نشینی فعالان اجتماعی، نیروهای امنیتی، عقب نشینی بیشتری را از فعالان تقاضا می کنند. نگاهی به رویدادهای اخیر در برخورد با نیروهای اجتماعی و به ویژه فعالان زن نشان می دهد، که اتخاذ روش های رادیکال تر، خشم نیروهای امنیتی و انتظامی را در مقابله با گروه های مختلف اجتماعی بر نمی انگیزد، بلکه قدرت یابی زنان، گسترش وسیع مطالبات آنان و خود آگاهی آنان برای استمرار بر مطالباتشان، افزایش برخورد با فعالان را در پی دارد.به راستی اگر قرار بود تمامی جنبش های موجود اجتماعی، به ساخت بسته سیاسی و اجتماعی جوامع خود اکتفا کنند و هرگز در صدد باز کردن و گشودن آن بر نیایند، ما با دنیایی بسیار بسته تر از دنیای کنونی مواجه نبودیم؟”
این مقاله چنین پایان می یابد: “سخنم را با یاد آوری یکی از فعالان جوان کمپین یک میلیون امضا به پایان می برم، که وقتی دوستانش، به دلیل تهدید او از طرف نیروهای امنیتی، دلداریش می دادند تا نگرانی اش تخفیف یابد، می گفت: نگران نیستم، من راهم را انتخاب کرده ام. تنها می خواستم از تجربه های شما استفاده کنم.”
مقاله بعدی این شماره نوشته خانم خدیجه مقدم است که ضمن بازخوانی حوادث 22 خرداد می نویسد: “
در تاریخ جنبش زنان ایران یا شاید جنبش های اجتماعی مردم ایران، کجا و در چه تاریخی بدون وابستگی به احزاب و سازمان های مرد سالار زنان توانسته بودند این چنین همبستگی خود را به نمایش بگذارند؟”
در این مقاله همچنین می خوانیم: “با جنگ و گریزی که پلیس راه انداخت میدان 7 تیر را به آشوب کشید و زنان عدالت خواه را تا جایی که دستش رسید دستگیر کرد.امروز که یک سال از آن تاریخ می گذرد هنوز دادگاه های این عزیزان ادامه دارد و به صورت غیر قابل تصوری محکوم شان می کنند و حکم های سنگین برای شان صادر می کنند، با این خیال باطل که در این فضای رعب و وحشت زنان به خصوص زنان جوان دست از مبارزه بردارند و از خواسته های به حق خود صرفنظر کنند”.
“من می خواهم ضمن گرامیداشت 22 خرداد، بگویم که هزاران نفر بودیم که در میدان 7 تیر حضور داشتیم و به صورت تصادفی عده ای دستگیر شدند. این عادلانه نیست که برای یک تصمیم جمعی تعداد اندکی هزینه کنند و ضمن اعتراض به احکام صادر شده از مسئولین قضایی کشور می خواهم دستور دهند احکام غیر عادلانه لغو شود.در این میان اگر حرکت غیر قانونی ای صورت گرفته، این حرکت از طرف پلیس انجام شده و نه تجمع کننده، همان طور که ما در این رابطه به دادگاه شکایت بردیم اما متاسفانه به شکایت هایی هم که ما از پلیس تاکنون کرده ایم پاسخی درخورد داده نشده است. ولی از آن جایی که قدرت در دست شماست، از شما می خواهیم جرایم دوستان ما را بین هزاران نفری که در میدان 7 تیر حضور داشتیم تقسیم کنید.ما حاضریم برای همفکری و همکاری مان در جهت اصلاح قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و توسعه و پیشرفت مملکت مان و بر قراری عدالت مجازات شویم”.