قدمت آزادیخواهی در ایران بیش از هر کشوری در منطقه است اما به راستی چرا در کشوری مانند ترکیه مسیر دموکراسی سریعتر طی شده و ایران علیرغم دو انقلاب عظیم و جندین حرکت بزرگ اجتماعی هر بار بایستی تلاش خود را از سر خط آغاز کند ؟
چرا با وجود این همه هزینه ای که در یکصد سال اخیر پرداخت کردیم نتوانستیم به گوهر آزادی دست یابیم. چرا هر بار استبداد به بهانه ای و با اسمی بر سر ما خراب می شود ؟ قطعاً دلایل متعددی در این خصوص قابل ذکر است اما نگارنده قصد دارد یکی از دلایلی که به زعم من از عوامل بازدارنده در حرکت آزادیخواهی مردم است را به اختصار در این نوشتار بشکافم.
مستبدان همواره برای شکست آزادیخواهان تاکتیک های متعددی را انتخاب می کنند و یکی از تاکتیک های تکرار پذیر و موفق آنها ایجاد تفرقه در بین صفوف آزادیخواهان است. شناسایی نیروهای ضعیف ، برقراری ارتباط و تطمیع آنها مهمترین تاکتیک دیکتاتورها برای به شکست کشاندن صف متحد مخالفین است. زیبائی کار این است که خائنین همواره بعد از پایان بازی و قلع و قم نیروهای سازش ناپذیر در مرحله دوم قربانی می شوند اما این داستان متاسفانه همواره تکرار می شود.
اگر به تاریخ معاصر ایران به دقت نگاه کنیم موارد متعددی را از این دسته خیانت ها می بینیم. انقلاب مشروطیت ، نهضت جنگل و دولت ملی مصدق.
دولت اصلاح طلب محمد خاتمی با شعار قانون گرایی و پاسخگویی بر مسند قدرت رسید و قانون گرایی دشمن تاریخی استبداد است چرا که دیکتاتور خود را مافوق قانون می داند و هرگز به پاسخگویی تن نخواهد داد. لذا دشمنی استبداد با دولت اصلاحات ریشه ذاتی داشت که جمع نقیضین محال است. لذا استبداد گرایان که منافع خود را در خطر می دیدیند شروع کردند به ایجاد تفرقه در بین صفوف اصلاح طلبان.
شورای شهر اول تهران بهترین میدان برای آزمایش تاکتیک تاریخی استبدادهای ایران بود که انصافاً مستعد ترین مهره که اصغرزاده بود را به راحتی به تله انداختند و خیلی سریع با دعوت کردن به چند برنامه تلویزیونی همه آرمانهای اصلاح طلبی را به یک شبه فراموش کرد و آن اتفاقی افتاد که همه دیدیم.
موفقیت استبداد گرایان در قدم اول آنها را به ادامه این راه مصمم تر کرد و در مرحله دوم شخصیتی مثل کروبی را هدف قرار دادند. با وجود اینکه کروبی مهمترین حامی خاتمی در دور اول ریاست جمهوری بود و به عنوان دبیر کل مجمع روحانیون مبارز نقش ممتازی در جناح اصلاح طلب به عهده داشت اما چند ضعف اساسی داشت که از نظر دیکتاتورطلب ها برای به دام انداختن کافی بود. کروبی فاقد چارچوب تئوریک از اصلاحات بود. از نظر کروبی اصلاح طلبی تاکتیکی است برای کسب قدرت و جلوگیری از قدرت گرفتن جناح راست. برخلاف خاتمی که همواره به فلسفه گویی و سخنرانیهای تئوریک و علمی متهم بود کروبی هیچگاه چارچوب ذهنی خود را بروز نداده است.به عبارتی وی فاقد هر گونه برنامه جامع و منسجم حکومتی است. کارویژه کروبی ایفای نقش کدخدا منشی و چانه زنی در نظام سیاسی و با رعایت چارچوب های آن است.
مهمترین برنامه ای که در طول زندگی سیاسی از سوی کروبی منتشر شده است همان پرداخت 50 هزار تومان به مردم در انتخابات ریاست جمهوری دور قبل بود که این ایده هم هیچ وجه اشتراکی با پارادایم های اصلاح طلبی در حوزه اقتصادی یا اجتماعی ندارد.
شخصیت کروبی به نحوی است که می خواهد محور باشد. لجاجت در کاندیداتوری برای مجلس ششم ، لجاجت برای ریاست مجلس ، لجاجت برای کاندیداتوری ریاست جمهوری که برخلاف توصیه و نظر هم حزبی های وی بود به خوبی شخصیت وی را نشان می دهد.
بنابراین دو ویژگی مهم در وجود کروبی وجود داشت که باعث می گردید تا دیکتاتور طلب ها روی وی سرمایه گذاری نمایند ویژگی اول شخص محوری و قدرت طلبی وی است و ویژگی دوم نداشتن چارچوب فکری و تئوریک اصلاح طلبی و ضد استبدادی است. لذا بهترین مهره ای که جناح اقتدارگرا می توانست با آن کنار بیاید کروبی می باشد.
اقتدار گرایان که بنا به اقتضای نظام استبدادی از نظمی سلسله مراتبی برخوردار است بر اساس فرمانی از بالا توجه به کروبی و محور قرار دادن وی برای تضعیف دیگر اصلاح طلبان سازش ناپذیر را در دستور کار قرار داد. در تمام دوران مجلس ششم علیرغم سانسور شدید نواب مجلس و دیگر سردمداران اصلاح طلب ها کروبی همواره مورد عنایت بود و این توجهات در بزنگاه های حساس و مهم اصلاحات تاثیرات بازدارندگی خود را نشان می داد.
در جریان انتخابات ریاست جمهوری دور قبل حضور کروبی ضمن ایجاد تفرقه در بین اصلاح طلبان زمینه را برای پیروزی مهره استبدادگرایان فراهم نمود. نگارنده شک ندارد که جناح اقتدار گرا در ترغیب و تشجیع کروبی برای ورود به رقابت های انتخاباتی بصورت مستقیم یا غیر مستقیم نقش داشته است.
با توجه به شکست برنامه های اقتصادی دولت عدالت شعار احمدی نژاد و نارضایتی عمومی نسبت به نظام یک دست اقتدارگرای موجود طبیعی بود که برگزاری انتخابات آزاد هرگز با پیروزی دیکتاتور طلب ها همراه نخواهد بود لذا در این مرحله شاهد پررنگ تر شدن نقش کروبی هستیم.
حملات کروبی به اصلاح طلبان سازش ناپذیر در طول شش ماه گذشته به تنهایی بیش از همه انتقاد ها و حملات جناح اقتدار گرا موثر بوده است. نگارنده اگرچه شاهدی بر اینکه این حملات در چارچوب توافق احتمالی بین کروبی و جناح اقتدار گرا صورت می گیرد ندارد اما در عین حال این فرض را نمی توان به سادگی انکار نمود که دیکتاتور طلب ها تصمیم دارند با رد صلاحیت بیشتر کاندیداهای جناح اصلاح طلب سازش ناپذیر به تدریج کروبی را تنها محور اصلاح طلبی در درون نظام معرفی نمایند و با توجه به ضعف شخصیتی و برنامه ای وی موضوع اصلاح طلبی ملت ایران را به تدریج به سمت انحراف و سپس شکست بکشانند.
جمع بندی:
کروبیسم اصطلاحی است در عالم سیاست که در آن دیکتاتور طلب ها با شناسائی ضعیف ترین مهره سیاسی فعال در جبهه آزادیخواهان به تدریج با وی ارتباط برقرار می نمایند و از طریق امکانات وسیعی که در اختیار دارند وی را تطمیع نموده و سپس در چارچوب یک توافق دوجانبه در مقابل تضعیف هم قطاران سابق خود به وی نقش محوری می دهند. کروبیسم یکی از دلایل به شکست کشیده شدن حرکت های آزادیخواهی مردم ایران در طول تاریخ می باشد.
منبع: پیک نت