تولدی دیگر♦ چهار فصل‏

نویسنده
مهری یزدی

روزهائی است که سازنده گاو و علی سنتوری از مرز هفتاد سالگی ردمی شود، و سلطانی که نقش قریب رابهتر بازی می کند ‏دهه شصت رانرم نرمک پشت سر می گذارد.‏

‏ صفحه تولدی دیگر – وام گرفته از بزرگ بانو فروغ فرخزاد- بابزرگداشت ایندو به اوراق مجازی هنر روز افزوده می شود. ‏مصاحبه ای داریم در تهران بامهدی هاشمی.‏

‎ ‎داریوش مهرجویی: سه ویژگی‎ ‎

هفدهم آذر ماه سالروز تولد داریوش مهرجویی است. در وصف او بسیار نوشته اند و کارنامه سینمایی اش به دفعات در نشریات ‏مختلف مرور شده است و بنابر این تقریبا هر خواننده مطالب هنری آنها را می داند. شاید بتوان گفت که او و فیلمهایش در فضای ‏سینمای داخل ایران معروفترین هاو پرتماشاگر ترین ها در میان کارگردانان نسل خود بوده اند.‏

مهر جویی از جهات زیادی در سینمای ایران یک استثنا به شمار می آید. اما به نظرم سه ویژگی او از بقیه مهمتر و قابل توجه ‏تر است‎.‎

‎ ‎در درست داشتن نبض جامعه و ساخت فیلم های بحث انگیز‎ ‎

مهرجویی با آنکه فیلمهایش همچون هر اثر هنری معتبر و پرمایه از آفت زمان به دور است، اما در عین حال الهام پذبری از ‏جامعه ایرانی و به روز بودن هم از ویژگیهای غیر قابل انکار سینمای او به شمار می آید. به رغم سانسور یا تعویق در نمایش ‏برخی از فیلمهایش، به جز یک استثنا همیشه توانسته در گیشه موفق باشد و توجه بیشترین تعداد مخاطب از میان طبقه متوسط ‏جامعه را به خود جلب کند. او تنها فیلمساز ایرانی از میان همنسلان خود است که توانسته بیشترین ارتباط را با مخاطب ایرانی ‏داشته باشد. فیلم های او هیچگاه مورد توجه جشنواره های اروپایی نبوده است. طبیعتا آنچه که در آثار او مطرح شده، ریشه در ‏نوع تفکری دارد که اروپاییان یکی دو دهه قبل آنها را تجربه کرده بودند و برخی مخالفان مهرجویی، این نکته را حمل بر کپی ‏برداری می دانند. اما قدر مسلم در تایید این رویکرد همین بس که این فیلمساز، از طریق همین فیلمها امکان تجربه کردن ‏دنیایی را برای مخاطب فراهم کرد که نه پیش از آن و نه تا به این لحظه هیچ فیلمساز دیگری نتوانسته بود حتی به آن نزدیک ‏شود

‎ ‎کیفیت هنری و امضا معتبر‏‎ ‎

به جز الماس 33 که سیاه مشق یک کارگردان جوان به شمار می آید، همواره یک استاندارد کیفی هنری را در آثار مهرجویی ‏می توان مشاهده کرد. به عبارت بهتر، نمی توان فیلم ضعیفی را در کارنامه او یافت. آثار او از این نظر فاصله زیادی از هم ‏ندارند و هر کدام از جایگاهی محکم و قابل بحث در کارنامه او برخوردارند. در پس هریک از آنها چنان هویت و اصالتی وجود ‏دارد که به سختی می توان جایگزین و همتایی برای آنها یافت. تک ستاره هایی مثل هامون یا لیلا را با چه فیلمی دیگر در کل ‏سینمای ایران می توان مقایسه کرد؟ پری را با کدام اثر دیگری میتوان زیر یک عنوان مشترک قرار داد؟ نمونه نقد زیرکانه ‏اجاره نشین ها را -که سر تا پای نظام جمهوری اسلامی را بی آن که گزکی به دست دهد به استهزا می گیرد- در کجای سینمای ‏ایران می شود یافت؟ کدام کمدی انتقادی را از میان همه ی سینمای ایران می توان با این فیلم در یک ردیف قفسه جای داد؟ ‏

dmehrjooee11.jpg

‎ ‎توجه به طبقه متوسط و پرهیز از سیاه نمایی افراطی‎ ‎

سینمای مهرجویی در سالهای پس از انقلاب عمدتا به مسائل طبقه متوسط می پرداخت و اغلب شخصیت های او از این طبقه می ‏آمدند. از این منظر، بمانی و میهمان مامان تنها دو استثنایی به شمار می آیند که در سالهای اخیر رقم خورده اند. او در تمام این ‏سه دهه گذشته هیچگاه حاضر نشده به جریان سیاه نمایی و جشنواره زدگی تن در دهد و ترجیح داده تا در ایران و برای مخاطب ‏ایرانی فیلم بسازد. بر همین اساس شاید بتوان گفت او معادل همه تحسین و تمجید هایی که در فستیوالهای خارج از کشور نصیب ‏فیلمسازان دیگر شده از طرف مخاطبان جدی و حرفه ای ایرانی مورد تقدیر و توجه و احترام قرر گرفته است.‏

او البته توانسته است بی آن که به سیاه نمایی و اگزوتیسم روی آورد در جشنواره ها و مجامع سینمایی آمریکا مطرح شود. دلیل ‏این امر هم تفاوت فرهنگی عمیق میان جشنواره های سیاست زده ی اروپایی و فستیوال های معطوف به هنر و ناییو آمریکایی ‏است. ‏

حالا او پس از سفری یک ماهه و در آستانه سالروز تولدش به ایران بازگشته تا مقدمات فیلم جدید خود را که در باره تهران است ‏فراهم کند. همچون همیشه چشم انتظار تازه ترین اثر استاد می مانیم. ‏

‎ ‎مهدی هاشمی: سلطان روزگار غرب‎ ‎

مهدی هاشمی قرمزی در 16 آذر ماه سال 1325 در شهر لنگرود به دنیا آمد. بازیگری را نخستین بار روی صحنه تئاتر و با ‏همراهی داریوش فرهنگ در سال 1348 آغاز کرد. اما ده سال پس از آن بود که توانست برای بار اول در جلوی دوربین سینما ‏به ایفای نقش بپردازد. زنده باد… ساخته خسرو سینایی در سال 1358 اولین تجربه سینمایی او به حساب می آید. پنج سال پس از ‏آن، در سال 1363، اولین حضور او در تلویزیون با بازی در سریال سلطان و شبان رقم خورد، سریالی که باعث شد او پس از ‏پانزده سال بازیگری و به ناگاه به یکی از موفق ترین و معروفترین چهره های دهه شصت و نیمه نخست دهه هفتاد بدل شود. او ‏در دوران بازیگری اش در سینما همکاری با تعدادی از سینماگران برتر ایران را تجربه کرد که حاصل آن حضور در مرگ ‏یزدگرد( بهرام بیضایی) زنده باد (خسرو سینایی) خارج از محدوده ( رخشان بنی اعتماد) شکار خاموش ( کیومرث پور احمد) ‏و ناصر الدین شاه آکتور سینما ( محسن مخملباف) بود. روند بازیگری او از اواخر دهه هفتاد افت کرد، اما در عوض به فعالیت ‏های تئاتری خود بازگشت و در دهه هفتاد یکی از گزیده کار ها و ثابت قدمان صحنه تئاتر بدل شد.‏

برادر او ناصر هاشمی و همسرش گلاب آدینه نیز بازیگرند. تنها فرزند او نورا نیز به تازگی با حضور در چند تله تئاتر و ‏مجموعه تلویزیونی به جمع بازیگران این خانواده پیوسته است.‏

اما آنچه باعث می شود این روزها بازیگری مهدی هاشمی بیش از پیش به چشم بیاید، حضور درخشان او در دو مجموعه ‏تلویزیونی روزگار قریب و کاراگاهان است. پیشتر در نقدی که در سایت رادیو زمانه بر سریال روزگار قریب نوشته بودم به ‏این نکته اشاره داشتم که بازی هاشمی در نقش دکتر محمد قریب چکیده ی همه ی تجربه و توان او در امر بازیگری است. بی ‏اغراق می شود گفت که هیچگاه عمق و غنای حضور او و نقش آفرینی اش در یک اثر تا به این حد تحسین بر انگیز و مثال ‏زدنی نبوده است.‏

‏ با آن که همه ی بازیگران این سریال به واسطه کارگردانی کیانوش عیاری و شیوه منحصر به فرد بازی گرفتن او اجرایی قابل ‏قبول داشته اند، هاشمی موفق شده بهترین بازی عمرش را تا به اینجا به یادگار بگذارد. رویکرد واقع گرایانه او در تطابق با ‏وجه مستند گرایانه کار عیاری، آن چنان خوب از آب در آمده که در طی سی و شش قسمت از این سریال، تماشاگر با محمد قریب ‏زندگی کرده و آن چنان این شخصیت را می شناسد که گویی در همان سالها با او می زیسته. در این سو اما، همین تماشاگر ‏هیچگاه حتی فرصت این را نیافته که به مهدی هاشمی لحظه ای به عنوان بازیگر بیاندیشد. مطابق با آموزه های بازیگری، این ‏یعنی رسیدن به کمال در ایفای نقش.‏

او در سریال کارآگاهان که که به تازگی به پایان رسید نیز حضوری درخشان داشت. اگر چه خود سریال از یک الگو برداری ‏پیش پا افتاده از سریال های پلیسی دهه هفتادی فرانسه و آلمان فرا تر نبود، بازی هاشمی توانست تنها عامل جذب مخاطب باشد ‏و با جان بخشیدن به سریال، آن را از فضای یکنواخت و تکراری اندکی دور کند.‏

مهدی هاشمی در تهران به پرسش های همکار ما پاسخ گفته است:‏

mehdihashemi.jpg

گفت و گو با مهدی هاشمی ‏

‎ ‎باید نقش را کنترل کرد‎ ‎

‎ ‎آقای هاشمی از آخرین حضورتان بر صحنه تئاتر بگویید.‏‎ ‎

از آخرین باری که در صحنه تئاتر و روبروی مردم به بازی پرداختم قریب به 10 سال می گذرد.اگر خاطرتان باشد نمایشی با ‏عنوان “کارنامه بندار بیدخش”نوشته و کارگردانی دوست خوبم بهرام بیضایی بود که در یکی از سالن های همین مجموعه تئاتر ‏شهر بود و اتفاقا با استقبال خوبی هم مواجه شد.ازآن سال ها به بعد به دلیل مشغله های متفاوت تصویری دیگر نتوانستم تئاتر کار ‏کنم. تا اینکه امسال و سال گذشته با تله تئاتر “پسران طلایی” به کارگرانی محمد رحمانیان در شبکه چهار و نمایش”کرگدن”به ‏کارگردان فرهاد آئیش در سالن اصلی تئاتر شهر مشغول هستم.‏

‎ ‎کار با آقای آئیش چگونه فراهم شد؟‎ ‎

این همکاری به پیشنهاد خود آقای آئیش شکل گرفت. البته من از قبل کارهای تئاتری ایشان را دنبال می کردم و نوع کارشان را ‏دوست داشتم و با علاقه به سالن های اجرای فرهاد می آمدم.‏

‎ ‎مهم ترین حسن یک کارگردان برای بازیگری مثل شما جهت پذیرفتن و همکاری برای بازی در نمایش چه چیزی ‏است؟‎ ‎

نکته ای که برایم مهم بود و در آئیش وجود داشت این است که او هرگز اطلاعات را دنبال خود نمی کشد و هیچ تلاشی برای به ‏رخ کشیدن بازیگر ندارد.این برایم مهم بود و اعتقاد دارم بازیگری که با چنین کارگردانی همکاری دارد می تواند در صحنه ‏بسیار راحت وظایف محوله را درک و هضم کند. آئیش در کار خود با بازیگران بسیار راحت برخورد می کند و در هدایت ‏بازیگران هیچ تردیدی به خود راه نمی دهد. به اصطلاح بازیگران با اعتماد به او بهترین شکل را ارائه می دهند و این یک امتیاز ‏بزرگ است.‏

‎ ‎شما اجرای آقای سمندریان از نمایش “کرگدن”را قبل از انقلاب دیده بودید؟‎ ‎

بله.‏

mehrjooeee.jpg


‎ ‎آیا دیدن آن اجرا در طراحی تان از شخصیت ها تاثیر گذار بوده و یا اصلا دل تان خواسته که از آن اجرا هم در بازی ‏وام بگیرید؟‎ ‎

من آن اجرا را که به سختی و با مشکلات عدیده ای به صحنه رفت را خوب دیدم. ولی باور کنید به دلیل شیوه کاری متفاوت دو ‏کارگردان و زمان اجرای دو نمایش در دهه های متفاوت هیچ تاثیری از آن نداشتم. مگر آنکه شما نکته ای را دیده باشید و اگر ‏بگویید خوشحالم می کنید.‏

‎ ‎اولین برخوردتان با شخصیت “برانژه”‏‎ ‎با پیشنهاد آقای آئیش رخ داد؟‎ ‎

خیر.‏‎ ‎همان سالی که آقای سمندریان نمایش کرگدن را درتالار فردوسی دانشگاه تهران به صحنه بردند من به کتابخانه دانشگاه ‏مراجعه و متون فارسی و انگلیسی آن را خواندم.ترجمه جلال آل احمد از این متن خیلی خوب بود و به راحتی با کاراکتر همراه و ‏آشنا شدم. در زمان اجرای این نمایش من دانشجوی دانشگاه تهران بودم.‏

‎ ‎دوست داشتنی ترین برداشت شما از متن “کرگدن”چه چیزی است؟‏‎ ‎

اصالت.‏‎ ‎اصالت در این متن به خوبی و روانی تمام جاری است. درشخصیت پردازی اغلب کاراکترها دچار افت و خیزهای ‏محسوسی می شوند و د رنهایت تنها عدم تغییر در وجود یک نفر اتفاق می افتد.‏

mehrjooeee.3.jpg


‎ ‎بازی در سینما و تئاتر برای شما که تجربه هردو کار را دارید چه تفاوت هایی دارد؟‎ ‎

برخورد با شخصیت و نوع نگاه و اجرای آن بارزترین نکته ای است که می توانم به آن اشاره کنم.معمولا به سراغ نقش هایی می ‏روم که نسبتا به خودم نزدیک باشند و بتوانم آن را خوب در بیاورم.اما در تئاتر نوعی تفاوت عمده وجود دارد که در سینما رخ ‏نمی دهد.آن را فقط باید تجربه کرد و به سختی اش ایمان آورد.‏

‎ ‎نظرتان در مورد بازیگرانی چون شهاب حسینی و آتنه فقیه نصیری که اصلا تجربه تئاتر نداشتند وبا چنین نمایشی به ‏صحنه آمده اند،چیست؟‎ ‎

آنها بازیگران بسیار باهوشی هستند. کارخود را خوب می دانند و به خوبی آگاه هستند که در تئاتر نباید در نقش فرورفت و باید آن ‏را به درستی کنترل کرد.‏