قبل از انتخابات پیشرفتی حاصل می شود؟

نویسنده

» مصاحبه آتلانتیکو با یک کارشناس

درحالی که رسانه ها همچنان به بحث پیرامون مشکلات برآمده از پرونده هسته ای ایران می پردازند، به نظر می رسد که منازعات داخل حاکمیت جمهوری اسلامی بین اردوگاه مذهبی و اردوگاه سیاسی به فراموشی سپرده شده، و این درحالی است که این موضوع برای توضیح سیاست خارجی این کشور بسیار اساسی و حائزاهمیت است. آتلانتیکو در مصاحبه با تیه ری کوویل، پژوهشگر در مؤسسه روابط بین المللی و استراتژیک، نظر او را در این زمینه جویا شده. این مصاحبه را در زیر می خوانید.

 

به نظر می رسد که رسانه ها برای توضیح مشکلات برآمده از پرونده هسته ای ایران توجه چندانی به اختلافات و چنددستگی های به وجود آمده در داخل حاکمیت جمهوری اسلامی ندارند، درحالی که این منازعات تأثیر مستقیم بر سیاست خارجی این کشور دارد. نظر شما دراین رابطه چیست؟

من فکر می کنم که اغلب اوقات رسانه ها، به ویژه رسانه های غربی، ایران را به شکلی نشان می دهند که مورد نظرشان است. محمود احمدی نژاد از تقریباً دو سال پیش تاکنون در داخل حاکمیت جمهوری اسلامی در موضع ضعف قرار گرفته. با این حال، ایران همواره به گونه ای نشان داده شده که گویی او به تنهایی این کشور را اداره می کند. اگر ایران ازسوی احمدی نژاد اداره می شد، بسیار ساده تر و سلیس تر می شد در مورد یک ایران “هسته ای” توضیح و تفسیر کرد.

درحقیقت، از زمان انقلاب اسلامی منازعات داخلی شدیدی میان جریانات داخلی مختلف در جریان بوده، تا جایی که آیت الله خمینی معتقد بود این تنش ها موجودیت نظام را تهدید می کند. با این حال، جمهوری اسلامی علی رغم این رویارویی ها ازبین نرفته. من فکر می کنم توضیح این مسأله را می توان در حس ملی گرایی جستجو کرد که همواره یکی از دستاویزهای حکومت بوده است. ابعاد فرهنگی نیز دخیل اند. ازطرف دیگر، شیوه تصمیم گیری در ایران جمعی است، ولی همیشه به دنبال مباحثات بسیار شدیدی اتخاذ می شود که در آن هر کس شدیداً بر نقطه نظرات خود اصرار می ورزد. درنهایت باید گفت که رهبر انقلاب حرف آخر را درخصوص مسایل مهم می زند، ولی او نیز باید تعادلی را که میان نیروهای مختلف حاضر در صحنه برقرار است، به حساب آورد.

موضوع تنش های داخلی مهم است، زیرا هر جریانی یک “دیدگاه” متفاوت در سیاست خارجی دارد. بدین ترتیب به قدرت رسیدن هاشمی رفسنجانی در سال های ۱۹۸۰ این امکان را برای ایران فراهم کرد که قدری در سیاست خارجی خود مدارا کند و روابط با کشورهای اروپایی را ازسرگیرد. با این وجود، موضوعات بزرگ و مهم در سیاست خارجی معمولاً باید به تأیید رهبر علی خامنه ای برسند. به همین دلیل برای یک جریان مشکل است که بخواهد یک سیاست خاص را بدون توافق رهبر پیش ببرد. می دانیم که خامنه ای با ازسرگیری روابط با آمریکا در اواخر سال های ۱۹۹۰ زمانی که خاتمی رییس جمهور بود مخالفت کرد. ازطرف دیگر مشخص است که اگر یک جریان بر نهادهای مختلف تسلط یابد، خامنه ای نیز باید این مسأله را در معادلات و تصمیم گیری هایش در زمینه سیاست خارجی لحاظ کند.

 

آیا تنش های به وجود آمده میان خامنه ای و احمدی نژاد جدید هستند؟ منشأ آنها از کجاست؟

از زمان انتخاب محمود احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵، برخی از مذهبی ها بیم آن را داشته اند که او قصد دارد آنها را از قدرت کنار بزند. به علاوه، محمود احمدی نژاد بارها نشان داده که بیشتر مایل است به صورت پوپولیستی و برخلاف روحانیون عمل کند، به عنوان مثال بارها در زمینه ورود بانوان به استادیوم ها اظهارنظر کرده که آنها باید بتوانند برای تماشای مسابقات فوتبال وارد استادیوم شوند؛ و این موضوعی است که از دید مدافعان اصول اسلامی غیرقابل قبول است. حملات احمدی نژاد علیه فساد مالی همچنین تمامی صاحبان منصب، ازجمله مذهبی ها را نشانه رفته است. و به تدریج که تنش ها میان احمدی نژاد و مجلس، که با مواضع رهبر همسو است، افزایش یافت، مجلس شروع کرد به مخالفت کردن با احمدی نژاد. بی شک علی خامنه ای فهمیده که اردوگاه احمدی نژاد قصد کرده از دست مذهبی ها خلاص شود. خامنه ای به ویژه براین باور است که اسفندیار رحیم مشایی، به عنوان دست راست احمدی نژاد، جاه طلبی های ریاست جمهوری دارد و برنامه سنجیده ای را برای تضعیف نقش سیاسی روحانیون شیعه در سر می پروراند. به همین دلیل، رهبر و طرفدارانش قصد دارند مشایی را از گردونه انتخابات ژوئیه ۲۰۱۳ خارج کنند. خامنه ای همچنین معتقد است که احمدی نژاد بیش از حد در عرصه داخلی ایجاد تنش کرده و حمله به او این امکان را به وجود می آورد که بتوان وی را بخاطر مشکلات اقتصادی فعلی در کشور قربانی کرد.

 

درحال حاضر کدام جناح از شرایط و مزایای بهتری برخوردار است؟

چند عامل ازجمله کنار گذاشته شدن احمدی نژاد از اداره پرونده هسته ای [که اکنون به طور مستقیم توسط رهبر اداره می شود]، حملات مکرر مجلس به او، و سیاست اقتصادی “فاجعه آمیز” وی نشان می دهد که موقعیت و شرایط محافظه کاران طرفدار خامنه ای نسبتاً بهتر است. در رابطه با مسایل مربوط به محبوبیت و پوپولیستی عمل کردن، داستان متفاوت است. آخرین انتخابات مجلس نشان داد که قدرت محافظه کاران “مستقل” که مستقیماً به جریان خاصی مربوط نیستند افزایش یافته. ازطرف دیگر، همه پرسی ها اخیراً نشان داد که یک نامزد “اصلاح طلب” بهترین نتیجه را خواهد آورد. درحقیقت، مردم با توجه به بحران اقتصادی فعلی دیگر بی تفاوت عمل می کنند و حتی می توان گفت که از منازعات داخل حکومتی عاصی و خسته شده اند. این بی تفاوتی در میان مردم و بی اعتنایی شان به رویارویی های جریانات مختلف مایه نگرانی حکومت شده، چرا که برای انتخابات بعدی به دنبال نامزدی می گردد که بتواند تنش های سیاسی داخلی را “آرام کند”.

 

آیا کشورهای غربی به طور ملموس می توانند از این تنش ها به نفع خود استفاده کنند؟

خیر، زیرا برای خود ایرانیان فهم و درک اینکه به واقع در داخل حاکمیت چه می گذرد مشکل است. پس اینکه بگوییم غرب این جناح را علیه جناح دیگر خواهد شوراند، به نظرم غیرمنطقی می رسد.

ازطرف دیگر، هیچ شخصیت “مهربان”ی وجود ندارد که بر تمامی خواسته های غربی ها جامه عمل بپوشاند. بعلاوه، بهترین رویکرد برای کشورهای غربی برای به نتیجه رسیدن در پرونده های مهم [هسته ای، افغانستان، سوریه و غیره] این است که به سیاست انزوای خود علیه ایران و اعمال تحریم علیه این کشور خاتمه دهند. این سیاست ها به هیچ کجا ختم نمی شود، همان طور که برنامه هسته ای ایران نیز کماکان به راه خود ادامه می دهد.

ایران کشوری است که باید با آن مذاکره کرد، زیرا در این منطقه نمی توان از آن چشم پوشی کرد و همچنین اینکه بنابه دلایل فرهنگی و تاریخی، ایران کشوری است که وقتی تهدید می شود، به شدت رو به شیوه های “اصولگرایانه” می آورد. باید به یک رویکرد سیاسی و استراتژیکی مورد نظر ایران بازگردیم و درصدد آن نباشیم که هر موضوعی را ازطریق برنامه هسته ای حل و فصل کنیم.

منبع: آتلانتیکو، ۲۵ فوریه