چاه یا چاله؟ مساله این است

شهرام شهیدی
شهرام شهیدی

از من خواستند از مراسم افتتاح مسکن مهر گزارش تصویری آماده کنم. بعد از ترکیدن لوله‌های آشپزخانه و پاشیدن آب به سر و صورت معاون اول دولت، او سوار آسانسور ساختمان شد. آسانسور هم تا راه افتاد خراب شد و معاون اول داخلش گیر کرد. بنده خدا می‌ترسید او را فراموش کنند و بروند دنبال کارشان. گفتم: شما چرا نگرانی؟ الهام که گفته مردم این دولت را فراموش نمی‌کنند. گفت: منم از همین نگرانم. گاهی فراموش کردن خیلی خوبه. گفتم: بالاخره خیاط هم در کوزه افتاد. اینقدر از اصولی بودن پروژه‌های مسکن مهر دم زدید و تعریف کردید آخرش این طوری شد. گفت: هیچ چیز اصولی دیگه مثل قدیما نیست. گفتم: خودت هم عینهو احمدی‌نژاد شدی. یادته گفتی احمدی‌نژاد را خداوند از دل چاه بیرون کشید و به ملت هدیه داد؟ منتها شما از چاله آسانسور میای بیرون. گفت: منم یکی از همین مردمم دیگه. تازگی رسم شده مردم از چاه به چاله می‌افتند! گفتم: در پایان این دولت چرا تلنگ همه‌چیز داره در می‌ره؟ این از آسانسور شما آن از هلیکوپتر احمدی‌نژاد که دچار نقص فنی شد. دکتر گفت: از کجا معلوم این سوتی‌ها نشان‌دهنده شروع یک دوره نباشه؟ نقص فنی هواپیمای حامل یکی از کاندیداها و بروز سانحه برای خودروی آن یکی را نمی‌بینی؟ یکی از مهندسان پروژه آمد دم آسانسور. گفت: دکتر ما داشتیم لوله‌هایی که ترکیده بود را عوض می‌کردیم اما فکر کنم خوردیم به چاه نفت. الان نفت از لوله‌ها می‌زنه بیرون. دکتر رحیمی گفت: ددم وای. اصلا لازم نیست آسانسور را درست کنید. من بیرون بیا نیستم. آن هم چاه نفت نیست پسرجان. احتمالا خط لوله‌یی که می‌رود ترکیه را سوراخ کرده‌اید. مهندس گفت: مگه ما به ترکیه نفت هم می‌دیم؟ دکتر رحیمی گفت: شاید هم گاز باشه. دیگه گاز که می‌دیم. زود درستش کنید که اردوغان دنبال بهانه می‌گرده اغتشاشات ترکیه را بندازه گردن ما. گفتم: اتفاقا شنیدم اردوغان معترضان ترکیه را اوباش خوانده. چطور به مردم ترکیه که رسید اوباش شدند اما دولت ترکیه بقیه اعتراضات خاورمیانه را آزادیخواهانه می‌داند؟ دکتر رحیمی گفت: شما هم که با ما همسویی پسر جان. بروز نداده بودی جزو حلقه مایی. پس چرا هی ما را سین جیم می‌کنی؟ گفتم: دکتر جان بنده نه جزو حلقه‌ام نه ارباب حلقه‌ها را دوست دارم. و از مهندس پرسیدم: این آسانسور بیمه‌نامه داره؟ بیمه شده؟ گفت: آره بابا. گفتم: بیمه ایران باشه‌ها. دکتر این بیمه را از همه بیشتر دوست داره. وقتی می‌رفتم شنیدم دکتر گفت: شیر که پیر شد… هی… خدایا این سکه را برگردون. اون وقت ما می‌مونیم و اینایی که این چندماهه برای خودشون یکه‌تازی کردند.
همیشه دیوار طنزنویس جماعت کوتاه است. اگر دزد به خانه‌اش نمی‌زند معنی‌اش بلندی دیوارش نیست. چیزی در بساط ندارد. فقط همین.

منبع: اعتماد، بیستم خرداد