دسته گلی که رئیس جمهور در کلمبیا به آب داد

نویسنده
سها سیفی

اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم

در وبلاگ “نیمکت روبرو” این پست کوتاه خواندنی بود:

می گویند بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است “کودک که بودم، می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم، متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است، من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم که آن نیز مقدر نشد. اینک که در آستانه مرگ هستم، می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!”.


فقدان حس جمعی

محمد جواد کاشی در وبلاگ “زاویه دید” باز هم قطعه ای خواندنی و این بار درباره ناتوانی جامعه ایرانی در ساخت یک هویت جمعی دارد:

درد جامعه امروز ایران، فقدان حس جمعی است. در فقدان حس جمعی هیچ قدرتی وجود ندارد. هیچکس قدرت ندارد. نظام سیاسی هر روز یک مانور تبلیغاتی در میان می‌آورد. اما جامعه ایران واکنشی از خود بروز نمی‌دهد. مخالفین نظام سیاسی هم، شجاعت‌ها از خود بروز می‌دهد. هر از چندی سر و کله کسی پیدا می‌شود که حرف‌های مگو می‌زند، اما جامعه ایرانی واکنشی از خود بروز نمی‌دهد.

به دنبال آن نیستیم که دوباره با یک واکنش در سطح ملی مواجه شویم. در سطح گروه‌ها و طبقات اجتماعی نیز با چنین واقعیتی مواجهیم. مردم تک به تک زنده‌اند. اما کمتر با گروه اجتماعی زنده مواجهیم.

گروه اجتماعی زنده نخواهیم دید، مگر آنکه ساختار حس جمعی گروه برانگیخته شود و این نیازمند زندگی نمادها، اسطوره‌ها، خاطرات، تخیلات و آرزوهایی است که یک گروه اجتماعی را برانگیزد و هویتی متمایز به آنها عطا کند.

معضل جامعه امروز ایران آن است که اسطوره‌ها و خاطرات زنده جمعی‌اش در فرایند یک انقلاب به کار بسته شد. این مواریث جمعی، چندان در عرصه سیاسی به کارگرفته شدند که دیگر برانگیزاننده ساختار حس جمعی نیستند. اگرچه همچنان مولد مناسک جمعی‌اند. اما این مناسک مولد هیچ هویتی در سطح اجتماعی نیستند.


چند همسری، کارکرد خودش را دارد

آمنه شیرافکن در وبلاگ “پنجره ای از آن خود” از جلسه داخلی مجله زنان در موضوع لایحه جنجالی حمایت از خانواده و نظر حسین قاضیان در این باره می نویسد:

یکی از همین جلسه های دوشنبه گزارش بود در مجله زنان. سهراب رزاقی هم در کنار حسین قاضیان دور میز گزارش نشسته بود. یکی از بچه های مجله، گزارش اعتراض به لایحه حمایت از خانواده را خواند. در قالب یک مصاحبه بود با چند تا حاجی که اتفاقا از ازدواج مجدد استقبال می کردند.

کاری به این این بحث ها ندارم که فکر می کنم خیلی درباره اش دست کم این روزها می نویسند و سخن می گویند. گفتار حسن قاضیان بردلم نشست و گفتم همین لحظه که فرصت دارم دست به کیبورد شوم و ثبت اش کنم….به بخش نظرخواهی از دوستان دور میز که رسید و نوبت قاضیان که شد…. به روایت او این مدل چند همسری هم کارکرد خودش را دارد. چرا که هنوز هم خواست و تقاضای اجتماعی دارد.


رابطه نرخ ایدز و چند همسری در سراوان

محبوبه حسین زاده در وبلاگ “پرنده خارزار” خبر می دهد که تصمیم داشته است تا برای تهیه یک گزارش تحقیقاتی در زمینه ایدز در سراوان، به این شهر برود. اما به دلیل هراس از ناامنی های فعلی در سیستان بلوچستان منصرف شده. با این حال می گوید که بزودی عازم این شهرستان خواهد شد که آمار زنان مبتلا به ایدز آن، چندین برابر نرخ میانگین کشوری ست:

مسلمآ وقتی از وضعیت اسفناک خانواده های محروم مبتلا به ایدز در سراوان گزارش بنویسم، معلوم میشه که آیا باز هم باید بر طبل چندهمسری کوبید؟ اون هم در شرایطی که به دلایل تابو بودن صحبت از رابطه جنسی، مسئولان حاضر نیستند اطلاعات کافی در مورد ایدز به مردم بدهند. البته ما در روزنامه اعتماد هم از رابطه جنسی پرخطر و کاندوم نوشتیم و هم از رابطه ایدز و چندهمسری.


کمی دلم قرص شد. اما…

سید ایمان ضیابری نویسنده وبلاگ “ایمان امروز” است که او هم به حاشیه های سفر اخیر محمود احمدی نژاد پرداخته است:

دیشب که دومین گفت‌وگوی برنامه‌ی 60 دقیقه از شبکه‌ی CBS آمریکا طی دو سال گذشته با محمود احمدی‌نژاد، رییس‌جمهور ایران را تماشا کردم و پاسخهای تقریباً قاطع و کامل او به سوالات اسکات پلی را شنیدم؛ کمی دلم در مورد این مرد قرص شد و با خودم گفتم او سرانجام توانسته الفبای سیاست و دیپلماسی را یاد بگیرد و علیرغم برخی از تعهدات اخلاقی که دین و انسانیت ایجاب می‌کنند، واقعیات در مورد کشورمان را طور دیگری جلوه دهد و از دولت ایران، تصویری صلح‌طلب و مردم‌دوست نشان دهد که هرچند فی‌نفسه یک دروغ محسوب می‌شود اما در صحنه‌ی بین‌المللی باعث آبروداری برای کشورمان خواهد بود.

چند ساعتی بیشتر از این دلخوشی نگذشته بود که شنیدیم رییس‌جمهور ساده‌دل و ساده‌اندیش کشورمان که به بی‌آلایشی وجود او ایمان دارم و معتقدم به دلیل سادگی بیش از حد، به طور کلی نمی‌تواند هرگز حتی در حد یک شهردار کیاس و سیاس هم انجام وظیفه کند، دسته گل جدیدی در دانشگاه کلمبیا آب داده و یک بار دیگر هم آبروی هرچه ایران و ایرانی را به باد داده است…


ده نکته درباره احمدی نژاد

اگر می خواهید از ده نکته ای که مفسر سایت یو اس نیوز معتقد است همه باید درباره رئیس جمهور ایران از آن باخبر شوند مطلع شوید؛ لازم است سری به وبلاگ پویا ارجمند یعنی “فهم” بزنید:

مورد اول آن اینست که محمود احمدی‌نژاد در 28 اکتبر 1956، سه سال پس از کودتای 28 مرداد بدنیا آمده است. شیعه بودنش هم که دیگه کاملا روشن است. فکر کنم این ده موردی که این سایت جمع‌آوری کرده است، بیشتر برای خوانندگان آمریکایی و دیگر افراد انگلیسی‌زبان است، و الا ایرانی‌ها در مورد مذهب احمدی‌نژاد بسیار می‌دانند. کم هستند کسانی‌که از ادعای‌اش برای مهیا کردن مقدمات ظهور امام زمان چیزی نشنیده‌اند.

احمدی‌نژاد سه فرزند دارد: دو تا پسر و یک دختر. همسر احمدی‌نژاد نیز مانند او، گویا استادی دانشگاه را یدک می‌کشد. زمانی که طفلی بیش نبوده، از دهات پا می‌شوند و به تهران می‌آیند و همینجا می‌مانند. مورد دیگر، تغییر نام خانوادگی احمدی‌نژاد است. گویا خانواده‌ای مذهبی داشته‌اند که فامیلی تغییر یافته‌شان “احمدی‌نژاد” می‌شود. وی چهارمین پسر از هفت فرزند خانواده بوده است. پدرش هم در همان روستا، اول بقالی داشته و بعد تغییر کسب و کار می‌دهد و سلمانی باز می‌کند. بعد هم که به تهران می‌آیند، آهنگری می‌کند.

در سال 1975 در میان دانش‌آموزانی که کنکور ورود به دانشگاه را دادند، نفر 130‌ام در رشته‌ی مهندسی راه و ساختمان دانشگاه علم و صنعت شد.


صاحبان اصلی طرح عدالت

محمد طاهری در وبلاگ “نوشته های من” از یک سرقت سیاسی خبر داده است:

نزدیک افطاردیروز، اکبرمنتجبی که داشت لابه لای کتاب های آقای کرباسچی جست وجو می کرد، جزوه ای دستم داد که برایم جالب بود. “طرح مالکیت فراگیربه عنوان ابزاری برای فقرزدایی، گسترش فعالیت اجتماعی وتوسعه اقتصادی” این طرح مطالعاتی، کار مرکز تحقیقات وبررسی های اقتصادی اتاق ایران است که بعدها مبنای اصلی طرح سهام عدالت قرار گرفت.

ازمدت ها پیش دنبال این طرح می گشتم ونمی دانستم که پرویز صداقت ودکتر زال پورهم درتهیه این طرح، به خانم فیروزه خلعتبری، کمک زیادی کرده اند.این طرح درسال 1376 تهیه شده است ومن هنوز وقت نکرده ام آن را بخوانم اما یک چیز برایم مشخص شده است. سیاست مداران ما طرح دزدهای قابلی هستند.

سوای اینکه سهام عدالت چیز خوبی است یابد، خیلی متاسفم که نسخه پیچیده شده توسط گروه خانم خلعتبری، شعارانتخاباتی سه گروه مختلف درانتخابات ریاست جمهوری شد اما هیچ کس از تهیه کنندگان اصلی طرح، یادی نکرد.


حمله پیشدستانه!

نویسنده وبلاگ “نقطه ته خط” احتمالا به کنایه پیشنهاد می دهد که قبل از حمله غرب به ایران، دولت ایران پیشدستی کرده و به امریکا حمله کند. در انتهای این مطلب هم چند راهکار در این زمینه را بر می شمرد:

این نمی‌شود که ما مرتب بشنویم آمریکا می‌خواهد به ایران حمله کند. یک بار هم که شده ما آنها را تهدید به جنگ و خشونت کنیم ببینیم مزه‌ی خودابرقدرت‌بینی چطور است!؟ حالا اینها در قالب لفاظی و تهدید و تنها برای ترساندن است ما هم فرض کنیم با این جملات و کلمات که هر روز می‌شنویم در دل مردم و شهروندان آمریکایی وحشت ایجاد کنیم. مسلماً از این سیاست‌های خط و نشان کشیدن برای جنگ تنها ملت‌های دو کشور و بسیاری کشورهای دیگر ضرر خواهند کرد. جنگ‌هایی این گونه، زیان آن دوطرفه است و هیچ وقت پیروز قاطعی ندارد.


از بولینجر انتظار نمی رفت!

اصلاح طلبان در حاشیه سفر اخیر آقای احمدی نژاد راهبرد حمایت از او را برگزیده اند. از جمله آنها کریم ارغنده پور در وبلاگ “نمای آینده” است که می نویسد:

آنچه رییس دانشگاه کلمبیا در معرفی احمدی نژاد خواند بی بهرگی او را از اخلاق میزبانی در یک جمع دانشگاهی و کم دانشی او را از مناسبات سیاسی نشان داد که برای جامعه دانشگاهی آمریکا تاسف آور بود.

او در زمان بیان جملات تحقیرآمیز علیه آقای احمدی نژاد احتمالا فقط به ترمیم جایگاه به چالش کشیده خود در کوتاه مدت می اندیشید. فارغ از آنکه با کاری که کرد نه تنها آن هدف را کسب نکرد بلکه به جایگاه مدیریتی خود نیز آسیب جدی وارد کرد. از او در چنین جایگاهی انتظار می رفت که این حداقل را بداند که از توهین به رییس جمهور هر کشوری به طور غیر مستقیم توهین به مردم آن کشور هم برداشت می شود.


این چه پاسخ دادنی ست؟!

مصطفی قوانلو قاجار در وبلاگ “روزنامه نگار نو” از یک دیالوگ خانوادگی، به مصاحبه های اخیر آقای احمدی نژاد رسیده است:

زن: امروز رفته بودی خونه مامانت اینا؟

شوهر: چه اهمیتی داره رفته باشم یا نرفته باشم؟ من هر وقت دلم بخواد می‌رم و بهشون سر می‌زنم.

زن: حالا یه کلام بگو رفته بودی یا نه؟

شوهر: داری از من بازجویی می‌کنی؟

زن: بازجویی برای چی؟ من فقط سوال کردم که امروز خونه مامانت اینا رفتی. یه آره یا نه گفتن که اینقدر جنجال نداره.

اگر کمی به مکالمه این زن و شوهر توجه کنید متوجه می‌شوید تا حدودی به مصاحبه‌های آقای محمود احمدی‌نژاد با خبرنگاران رسانه‌ها شبیه است. اگر جای زن را با خبرنگاران و جای شوهر را با آقای احمدی‌نژاد عوض کنید، متوجه نحوه جواب دادن احمدی نژاد می‌شوید.


یک روحانی شیعه، با دیدگاهی بسیار متفاوت

یکی از آخرین پست های فرید مدرسی در وبلاگ “آذر” که به دلیل قمی بودن اش اغلب به روحانیون شیعه اختصاص دارد، مربوط به امام موسی صدر است که نسخه کامل این پست؛ محتوی اطلاعات جالبی از اوست:

هر کجا می‌رفت، او را می‌شناختند؛ لباده‌ای بر تن و عمامه‌ای سیاه بر سر به نشانه نواده علی- امام اول شیعیان- با قدی یک‌متر و 98 سانتیمتر. اما فقط قد بلند، صورت بشاش و رفتار آرام او نام «سیدموسی صدر» را از دیگران متمایز نمی‌کرد. بلکه سلوک و نظرات نادرف آن هم در میدان فقه و فقاهت گواهی دیگر بر این نام بود.

در جولانگاه تبادل آرا، دیدگاه او بسیار متفاوت به نظر می‌رسید؛ به گونه‌ای که روزی دانشجویی در بیروت- پایتخت لبنان- به او گفته بود: “حرف‌های شما بسیار عالی است ولی از کجا که از اسلام باشد؟ ما چنین چیزی تا حال نشنیده‌ایم.”