یکی از پیامدهای مذاکرات هستهای آمریکا با ایران، تنش با متحدان آمریکا در منطقه است. عربستان سعودی ناخشنودی خود از دیپلماسی آمریکا با ایران را با تهدید به خرید سلاح هستهای از پاکستان ابراز کرده است.
طی این سالیان، استراتژی آمریکا اطمینان بخشی به عربستان سعودی بوده است؛ به عنوان مثال، در سال 2009، هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا وعده داد، اگر ایران به سلاح هستهای دست یابد، آمریکا با «چتر دفاعی» از عربستان محافظت میکند.
متاسفانه این برخورد موجب کاهش تنشها نشده است. اخیرا، ملک سلمان پادشاه عربستان از شرکت در نشست کمپ دیوید که به منظور اطمینانبخشی به کشورهای حاشیه خلیج فارس برگزار شد خودداری کرد.
برخی از تحلیلگران میگویند، دیپلماسی آمریکا با ایران موجب هراس متحدان این کشور در خاورمیانه خواهد شد و آمریکا میبایست برای آرام کردن متحدانش، در توافق هستهای جاری تجدیدنظر کند یا مذاکرات را با هدف حمله نظامی کلا کنار بگذارد.
اما سابقه تاریخی نشان میدهد که آمریکا میتواند بدون ترک دیپلماسی با دشمنان، واکنشهای متحدان را نیز مدیریت کند. سیاستمداران آمریکایی، با استفاده از وابستگی نظامی عربستان میتوانند حین پیشبرد همزمان برنامه منطقهای واشنگتن، متحد خود را از دستیابی به سلاح هستهای دور نگه دارند.
آمریکا در گذشته نیز با آلمان غربی که یکی از نزدیکترین متحدان این کشور در دوران جنگ سرد بود دچار بحران شد. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ رهبران آلمان غربی مانند عربستان امروز، نگران حمایتهای امنیتی آمریکا بودند و بیم آن داشتند که فشار داخلی این کشور برای کاهش هزینههای نظامی برونمرزی، منجر به خروج آمریکا از اروپا شود.
همچنین آلمان غربی از تلاشهای آمریکا برای توافق کنترل سلاح با شوروی خشمگین بود. رهبران آلمانی درست مثل سعودیها، سعی کردند برای کاهش وابستگی نظامی به آمریکا، به متحدان دیگر این کشور نزدیک شوند.
اواخر دهه ۱۹۵۰، آلمان غربی شروع به مذاکره با فرانسه و ایتالیا برای تولید مشترک سلاح هستهای کرد. همچنین اوایل دهه ۱۹۶۰ به امید دریافت سلاح هستهای، مذاکراتی پنهانی را برای حمایت مالی از برنامه غنیسازی اورانیوم فرانسه پیش برد.
آمریکا به جای ترک مذاکرات با شوروی استراتژی فشار قهرآمیز را پیش گرفت. پرزیدنت کندی تهدید کرد، اگر آلمان غربی به دنبال سلاح هستهای برود، آمریکا به سرعت نیروهای نظامی خود را از قلمرو آلمان خارج میکند. این موجب شد که آلمان در سال ۱۹۶۳ با قطع همکاری هستهای با فرانسه و امضای معاهده ممنوعیت آزمایش محدود، اعلام وضعیت غیرهستهای کند.
در همان حال، آمریکا برای مدیریت نگرانیهای آلمان، وعده داد بهخاطر کنار گذاشتن برنامه هستهای از این کشور حفاظت نظامی میکند و متعهد میشود حضور خود را در قلمرو آلمان حفظ و از پیوستن آلمان به گروه برنامهریزی هستهای ناتو حمایت کند.
تجربه آمریکا و آلمان غربی در دوران جنگ سرد، درسهای مهمی در مورد رفتار کنونی این کشور در قبال عربستان سعودی در بر دارد. عربستان درست مانند آلمان غربی برای سلاح، آموزش و حمایت نظامی، به آمریکا و متحدانش وابسته است.
در نتیجه واشنگتن میتواند برای جلوگیری از دستیابی ریاض به سلاح هستهای، تهدید به قطع حمایت نظامی کند. علاوه بر این، تهدید به ایجاد محدودیت در حمایت نظامی، با قوانین آمریکا نیز همخوانی دارد. طبق قانون آمریکا، این کشور از کمک نظامی یا اقتصادی به هر کشوری که ادوات انفجاری هستهای دارد منع شده است.
در اصول، ریاض میتواند با تهدید به قطع یا کاهش فروش نفت به آمریکا، این تهدید را خنثی کند اما رشد فزاینده تولید هیدروکربن در آمریکای شمالی وابستگی نفتی آمریکا به واردات نفت را کاهش داده و همین موجب تضعیف اهرم اقتصادی عربستان شده است.
مسلما این دو وضعیت دقیقا یکسان نیست. عربستان برخلاف آلمان غربی برای حفاظت از قلمرو خود به سربازان یا سلاحهای هستهای آمریکا وابسته نیست و میتواند نیازهای نظامی خود را از کشورهای دیگری تامین کند.
اما یافتن جایگزین برای آمریکا چندان آسان نیست، چون ادوات نظامی موجود در عربستان را نمیتوان با ادواتی از کشورهای دیگر جایگزین کرد و این کشور برای قطعات، تعمیرات و عملکرد دائم آنها به واشنگتن وابسته است. اگر آمریکا تصمیم بگیرد حمایت و همکاری نظامی خود را با عربستان قطع کند، میتواند موجب فلج شدن نیروی نظامی این کشور شود.
اما از طرف دیگر، عربستان در صورت همکاری با توافق هستهای ایران، مشوقهای نظامی متعددی دریافت خواهد کرد.
در مجموع، اگر سیاستمداران آمریکا مطمئن باشند توافق هستهای با ایران منافع امنیتی این کشور را در منطقه افزایش میدهد، میتوانند مخالفت عربستان را با اهرمهای توامان اطمینانبخشی و فشار خنثی کنند. آمریکا با این کار، روابط خود را با متحدانش قویتر میکند، با دشمنانش وارد دیپلماسی عمل گرایانه میشود و از تکثیر سلاح هستهای جلوگیری میکند.
منبع: واشنگتن پست - 22 مه 2015