پنجاه روز از اعلام نتایج انتخابات میگذرد و بحران ناشی از آن تداوم یافته. پنجاه روز است که جامعه ما در هیجان و اضطراب بسر میبرد. با سیاستی که نیروهای حاکم در پیش گرفتهاند این بحران ادامه خواهد یافت. در این نوشته به برخی نکات که به نظر نگارنده صحیح است سکولارهای ایران در برخورد با بحران حاکم بر جامعه و جنبش تودهای مورد توجه قرار دهند، اشاره میگردد:
1- آنچه امروز در جامعه ایران می گذرد، فقط شکاف بالا و پایین نیست. این شکاف همه جامعه را در برگرفته است. جنبش، حاکمین را نیز به چند پاره تقسیم نموده. جنبش سبز، جنبشی است متنوع، از نیروهایی که خواستار تحولات بینادین اند و خواست آنها از تجدید انتخابات در سیستم موجود فراتر می رود تا کسانی که نگران آنند که سیاستها و روشهای حکمرانی خامنهای، احمدی نژاد موجودیت و اقتدار رژیم را بخطر بیاندازد در این جنبش شرکت داشته و یا از آن حمایت میکنند. از زنان و جوانان و روشنفکران ایران تا بخشی ازمدرسین حوزه علمیه قم و نمایندگان مجلس خبرگان و اعضای مجمع تشخیص مصلحت.
2- سپاه و بسیج در سالهای اخیر از پیشرفته ترین امکانات جهت سرکوب شورشهای شهری برخوردار گردیده و کوشیدهاند پیچیدهترین وکارآترین اشکال سازماندهی را بکار گیرد. آنچه رژیم را در سرکوب این جنبش ناتوان و همه تمهیدات و آمادگیها را بیاثر ساخته، گستردگی و تنوع آنست. از نظر امکانات مادی رژیم قادر است مردم را در خیابان ها به گلوله بسته و هزاران تن را روانه شکنجهگاهها سازد. رژیم هنوز کسانی را که حاضر به اعمال چنین خشونتهایی باشند و یا از آن دفاع کنند، در اختیار دارد. آنچه آنان را در اعمال این حد از سرکوب ناتوان میسازد، نتایج ناشی از چنین سیاستی است. چنین سرکوبی الزاما تا بالاترین ردههای رژیم را در بر میگیرد. بسیاری از منتقدان به صف مخالفان خواهند پیوست و رژیم برآمده از آن در برابر میلیونها مردم خشمگین، بحران اقتصادی و در شرایط انزوای بینالمللی دشوار خواهد توانست به حاکمیت ادامه دهد.
امروز در ضمن تعادل نیرو در جامعه بگونهای نیست که حل بنیادین مسائل بتواند در دستور قرار گیرد. تا زمانی که مسئولان رژیم آمادگی آنرا نیافتهاند که در روشهای خود در برابر خواست مردم تجدید نظر بنیادین بعمل آورند، بحران ادامه خواهد یافت. تداوم جنبش در یک دوران میان مدت با افت و خیز و پیشروی و پسروی شقی است واقعی و محتمل
3 - یافتن راههای تداوم این جنبش و مشارکت در آن مهمترین وظیفهای است که امروز در برابر همه نیروهایی که به آینده کشور و دمکراسی میاندیشند، قرار دارد. مقابله با نیروهای سرکوب دشمن نیازمند شرکت همه گرایشهایی است که تا امروز در این جنبش شرکت داشته و یا از آن حمایت کردهاند. نقطه مشترک همه این نیروها بیاعتبار دانستن انتخابات اخیر و عدم مشروعیت دولت احمدی نژاد است. رادیکال شدن مبارزه تا حد زیادی به عملکرد حاکمان بستگی دارد. روشهایی که مسئولان رژیم تا به امروز در پیش گرفتهاند، چنین گرایشهایی را تقویت کرده است. ولی امروز رادیکال شدن شعارها و خواستهها به حذف برخی از نیروهای محافظه کارتر مدافع این جنبش خواهد انجامید. حذف هر یک ازنیروهای این جنبش می تواند آنرا در برابر سرکوب تضعیف و حتی به شکست بکشاند.
طرح شعارهای رادیکال و تلاش برای تبدیل آن به شعار عمومی جنبش توسط کسانی که حل مسائل کشور را در گروی تغییرات بنیادین میدانند، میتواند به تقابل نیروهای درون جنبش انجامیده و راه شکست را هموار سازد و باید از آن احتراز کرد. بدتر از آن تلاش برای بی اعتبارکردن شخصیتهای صاحب نفوذ در این جنبش به این دلیل که موافق طرح خواستههای رادیکال نیستند، به زیان تداوم جنبش است. مبارزه تنها با پذیرش حرکت مشترک بر مبنای حداقل مورد پذیرش همه نیروها یعنی عدم پذیرش انتخابات موجود و مشروعیت دولت احمدی نژاد شانس تداوم و گسترش و عمقیابی دارد.
4 - تاکید بر حرکت مشترک، بر خواستههای عمومی و مورد پذیرش همه نیروها نافی وجود گرایشهای گوناگون در درون این جنبش نیست. همه گرایشهای درون این جنبش را نمی توان با خواست مشترک مجموعه آن تعریف کرده و تقلیل داد. نیروهای این جنبش متنوع اند و همکاری آنها با یکدیگر با پذیرش و احترام به این گوناگونی ممکن است. خواست همه نیروها با خواست عمومی و مورد پذیرش همه گرایشهای حاضر در این جنبش یکسان نیست. تلاش معتقدین به انتخابات آزاد که تحقق آنرا با فراتر رفتن از قوانین موجود ممکن می دانند، در توضیح این ضرورت، در تلاش برای حرکت موثرتر در این جنبش با پذیرش خواست عمومی و کوشش در تحقق آن می تواند در جهت تقویت این جبنش عمل نماید.
5 - تا به امروز آقایان موسوی، خاتمی و کروبی نقش مرکزی را در هدایت و تداوم این جنبش بر عهده داشتهاند. آنان تا به امروز در پیگیری خواستههای عمومی حرکت پیگیری داشته و از نظرهدایت عملی و ارائه تاکتیک های متنوع و ابتکاری توانایی نشان دادهاند. درست است این نقش توسط نیروهای سکولار تا زمانی که آنان برموضع خود استواری نشان می دهند، مورد تایید قرار گیرد.
6 - امروز در داخل کشور بسیاری از نیروها، ضرورت تشکیل یک جبهه و تدوین پلاتفرم واحد را طرح میکنند. آقای موسوی نیز طرح کرده است که در این جهت اقدام خواهد کرد. ضرورت تدوین یک پلاتفرم سیاسی و تشکیل یک جبهه براساس این پلاتفرم که بتواند در میانمدت هدایت جنبش را برعهده گیرد بر اساس این تحلیل طرح میشود که این جنبش تداوم خواهد یافت و ضروریست که برای هدایت آن تمهیدات عملی اتخاذ شود.
تدوین چنین پلاتفرمی و تشکیل جبهه بر اساس آن با دشواری مواجه است. اگر این پلاتفرم از قوانین موجود فراتر رود، حمایت بخشی از نیروهای مدافع جنبش در درون حکومت را از دست خواهد داد و اگر خود را در دفاع (دفاع و نه التزام و رعایت) از قوانین موجود محدود کند، مورد موافقت و تایید گرایشهای رادیکال جنبش قرار نخواهد گرفت. تلاش برای شکلدهی جبهه در چارچوبهای مطرح شده به تقویت و همگرایی این جنبش منجر نخواهد شد و میتواند دوریهایی در درون نیروهای این جنبش شکل دهد.
درست آنست که این جنبش حول خواست های عمومی که تا به حال شکل گرفته تداوم یابد و مناسبات درون آن نیز بر همین اساس سازمان یابد. کوشش برای سازماندهی های کلاسیک و اشکال هرمی سازماندهی ممکن است کارآیی حرکت را افزایش دهد ولی از سوی دیگر جریان را ضربه پذیرتر میکند. اشکال غیرمتمرکز سازماندهی و بهرهگیری از ابتکارات مختلف و خودجوش مناسب ترین راه تداوم حرکت و مقاومت در مقابل سرکوب است.
7 - اعتراضات ایرانیان خارج از کشور در حمایت از مبارزات مردم در داخل کشور و گستردگی آن در این دوره تاثیرگذار و روحیه دهنده بود. این اعتراضات توسط سازمانهای مختلف در اکثر کشورهای اروپا و آمریکا سازمان یافت. تجربه نشان داد که این اعتراضات زمانی که بطور هماهنگ و با شرکت شمار کثیری از ایرانیان در کشورهای مختلف صورت میگیرد انعکاس وسیعتری یافته و موثرتر است.از آنجا که بسیاری از ارگانهای سازمانده این اعتراضات در بسیاری از کشورها در همین دوره شکل گرفت و یا ارگان های پیشین با پیوستن شمار جدیدی از نیروها بخصوص جوانان تجدید سازمان یافتند، فعلا امکان یک نهاد مرکزی هماهنگ کننده همه اقدامات وجود ندارد ولی هماهنگی حرکات از طریق ارتباط مابین این نهادها تعیین روزهای واحدی برای حرکت در همه کشورها ممکن وضرور است.