نیم نگاه♦ سینمای ایران

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

mabdollahzadeh.jpg

بالاخره پس از سه سال، صفِ سینماگران مستقلِ شکل گرفت. هرچند دیدن شمشیری که نظامیان فرهنگی از ‏رو بسته بودند نباید این همه طول می کشید، اما به هر حال اتفاق فرخنده ایست.‏

‎ ‎بالا گرفتن جنگ در جبهه سینما‎ ‎

بالاخره پس از سه سال، صفِ سینماگران مستقلِ شکل گرفت. هرچند دیدن شمشیری که نظامیان فرهنگی از ‏رو بسته بودند نباید این همه طول می کشید، اما به هر حال اتفاق فرخنده ایست. حالا که در عمل کارد به ‏استخوان رسیده و فیلمسازان مستقل دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، راحتتر از گذشته می شود آدم ها ‏را شناخت. دیگر نمی شود موضع نداشت. سکوت و انفعال و تن دادن به شرایط فاجعه آمیز سینمایی که از ‏مرز نابودی گذشته، کم کم دارد معنای شرافت حرفه ای برخی را زیر سئوال می برد. مگر می شود این همه ‏توهین و کار شکنی و انهدام را دید و باز هم در جشنواره ای که صحنه تمسخر و حقارت سینماگر است حاضر ‏شد؟ ‏

انگار برخی هنوز بر این باورند که می شود بازهم با این اوضاع به کار ادامه داد. دست نظامیان گلوی سینما ‏را هر لحظه بیشتر می فشارد به قصد مرگ، اما این ها هنوز فکر می کنند می شود با دست و پا نزدن از ‏خفگی جان به در برد. وقتی هم برخی شان سکوت را می شکنند و نامه اعتراض آمیز می نویسند، جان ‏کلامشان این است که لطفا کمتر فشار دهید، داریم خفه می شویم و این اصلا برای شما و نظام و مملکت خوب ‏نیست! جالب آن که از بین امضا کنندگان نامه، تعدادی در مراسم همین جشنواره اخیر حضور داشتند.‏

نفس نوشتن این نامه، به رغم خنثی بودن و عقیم ماندنش، به عنوان یک سر آغاز، اتفاق مهمی بود. در پی ‏برآشفتگی جمال شورجه و پاسخ بی ادبانه او به معترضین، اظهار نظرهای فردی بالا گرفت و بیرون کشیدن ‏فیلم ها از جشنواره دامنه اعتراض ها را به سمت مخالفت های عملی سوق داد. واکنش تند و صریح محمد ‏رسول اف با بیان حرف هایی همراه بود که پیش از این هیچ کس حاضر به طرح آ نها نشده بود؛ در عین حال ‏هنوز رگه هایی از احتیاط و احترام در گفتارش دیده می شد.‏

اما به فاصله کوتاهی، اصغر فرهادی با نامه سرگشاده اش کار را از حد گذراند و نشان داد اگر بنا به حرف ‏زدن و اعتراض باشد، می توان تند تر و بی پرواتر هم صحبت کرد. گفته های او حاکی از خشم فروخورده ای ‏بود که پس از سه سال صبر به فریاد بدل شد. این نخستین بار بود که یک سینماگر ایرانی ساکن ایران با چنین ‏صراحت لهجه ای به انتقاد تند و تیز از سیاست های نابخردانه ی وزارت ارشاد می پرداخت.‏

‏ ‏

به نظر می رسد، سربازان جبهه ی رو بروهم بی کار ننشسته اند و قصد دارند پا را از دایره تهدید های ‏شفاهی و برخورد های ظاهرا قانونی فراتر بگذارند. نخستین گام جدی آنها برای نشان دادن ضرب شصت، ‏انتشار غیر قانونی کپی فیلم سنتوری است. گرچه هیچ گاه نمی شود منبع انتشار های غیر قانونی را شناسایی ‏کرد اما بروز این اتفاق تنها چند روز پس از درج نامه اعتراض آمیز سینماگران در مطبوعات- که داریوش ‏مهرجویی هم یکی از امضا کنندگان آن بود- تا حدود زیادی معنا دار جلوه می کند. علاوه بر این در حالی که ‏از چندی پیش نیروی انتظامی در برخوردی فراگیر قاچاق فیلمهای ایرانی را ریشه کن کرده و اوضاع را در ‏کنترل گرفته، چنین اتفاقی نمی تواند بدون اطلاع و هماهنگی این نیرو رخ داده باشد.‏

نسخه ای از “سنتوری” نخستین بار به طور رایگان روی یک سایت اینترنتی منتسب به برخی مقامات ‏جمهوری اسلامی قرار گرفت که معمولا سریال های تلویزیون ایران و محصولات فرهنگی داخل کشور را ‏عرضه می کند، اما به فاصله کمی از آن زمان، نسخه های تکثیر شده فیلم به بازار قاچاق برخی خیابان های ‏تهران راه یافت. ‏

آقای مهرجویی نمونه ای از طیف فیلمسازان آشتی جو و مدارا گری و حالا، او نخستین کسی است که دارد ‏بهای ایستادگی را می پردازد. می شود انتظار داشت نوبت به رسول اف و فرهادی و دیگران هم برسد. اما ‏گریزی نیست و باکی هم نه، که این روند تنها راه زنده ماندن سینماست. ‏