مهرداد فرید تا به امروز آخرین منتقد سینماست که به وسوسه فیلم سازی تن داده و در پی اولین تجربه ای ناموفق اش دست به کاری متفاوت زده و به مخاطب عام روی خوش نشان داده است. او که سال ها به عنوان پژوهشگر سینما بر روی شیوه های جذب مخاطب و اصول نوین تهیه کنند گی و فرمول های ایجاد جذابیت در هالیوود تحقیق و مطالعه کرده، در دومین فیلم خود بر آن شده تا همه این تئوری ها را در قالب یک فیلم بلند به نام همخانه تجربه کند.
نگاهی به فیلم همخانه ساخته مهرداد فرید
بدون دغدغه و تحلیل
مهرداد فرید تا به امروز آخرین منتقد سینماست که به وسوسه فیلم سازی تن داده و در پی اولین تجربه ای ناموفق اش -آرامش در میان مردگان- دست به کاری متفاوت زده و به مخاطب عام روی خوش نشان داده است. او که سال ها به عنوان پژوهشگر سینما بر روی شیوه های جذب مخاطب و اصول نوین تهیه کنند گی و فرمول های ایجاد جذابیت در هالیوود تحقیق و مطالعه کرده، در دومین فیلم خود بر آن شده تا همه این تئوری ها را در قالب یک فیلم بلند تجربه کند.
نخستین گام برای رسیدن به این منظور، آزمودن یک راه کار کم هزینه است که بر مبنای آن بیش از هر چیز بر قوت فیلم نامه تاکید می شود تا داستان به هسته اصلی جذابیت بدل شود؛ به گونه ای که بتوان بی اتکا به حضور سوپر استار ها از بازیگران توانمند ولی تازه کار و ناآشنا سود جست وبا پرهیز از پرداخت دستمزد های کلان فیلمی پر فروش و کم هزینه ساخت. البته مطابق با این فرمول باید برای خالی نبودن عریضه از حظور چند چهر ه ای نام آشنا برای ایفای نقش های فرعی و طبیعتاً کم هزینه! بهره برد.
با آن که حضور کوتاه اکبر عبدی و مریم بوبانی در فیلم منطقی و طبیعی جلوه می کند، بازی کمرنگ و کوتاه ارژنگ امیرفضلی و عسل بدیعی در نقش معتاد و فاحشه در سکانس پارک، آنقدر تصنعی و اضافی به نظر می رسد، که می توان آن را نادیده گرفت و کل سکانس را حذف کرد. روشن است که این سکانس کوتاه صرفا محملی بوده است برای ایجاد دو نقش کوتاه و برای حضور دو بازیگر مطرح.
همخانه اما قصه ای بکر و موضوعی جذاب دارد. دختر دانشجویی که از شهرستان به تهران آمده، سه ماه قبل از فارغ التحصیلی باید به اجبار خوابگاه را ترک کند و هیچ جایی را برای سکونت سراغ ندارد. دوست صمیمی او پیرزن تنهایی را می شناسد که قصد مسافرت به خارج از کشور را دارد و به دنبال زنی معتمد است که در نبود وی از خانه اش مراقبت کند. اما شرط پیرزن آن است که زن معتمد، متاهل نیز باشد. بنابر این دخترک در پی یافتن هم خانه ای مرد بر می آید که یک روز نقش شوهر را برای او بازی کند! روایط علی و معلولی در فیلمنامه که پر از گزاره های شرطی است خوب و حساب شده از کار در آمده. تماشاگر منطق را در همه جای قصه می بیند و همه چیز باور پذیر و قابل قبول به نظر می رسد. درام به خوبی گسترش می یابد و اوج می گیرد و میان مشکلات بیرونی دخترک و دنیای درونی عاطفی اش تعادلی پایدار و همگرا به وجود می آید. همه این ها در کنار بازی های خوب و روان و صمیمی دو بازیگر اصلی، از همخانه اثری حرفه ای و جذاب ساخته است. اما مشکل فیلم این است که در همین سطح متوقف می ماند و در پس خود هیچ نشانی از تحلیل اجتماعی ندارد. نه دغدغه آسیب شناسی فرهنگی- اجتماعی را می توان در نگاه فیلم جستجو کرد و نه می توان اساسا برای فیلم قایل به لایه ای زیرین بود. تمایل کارگردان و فیلمنامه نویس برای رقم زدن سر انجامی خوش برای داستان و “ هپی اند” دیدن ماجرا، باعث شده تا درام راه اصلی خود را گم کند و همه آنچه که می توانست به عنوان ریشه های اصلی یک مشکل اساسی برای دختران دانشجو برجسته شود را بیهوده و نیمه کاره رها سازد. پایان بندی فیلم آنقدر رویایی و غیر واقعی است که تمام شیرینی و لذت تماشایش را از بین می برد.
اگر همخانه با یک تراژدی به پایان می رسید یا اگر فیلمنامه با رویکردی تراژیکمیک نوشته می شد، هم به عمق می رسید و هم در گیشه موفقیتی بهتر از این می یافت. تجربه و آمار بیست سال گذشته نشان داده که آثار تراژیکمیک از اقبال قابل توجهی در گیشه برخوردارند. کار مهرداد فرید تا جایی که به خوش ساختی و حرفه ای گری در اجرا مربوط است حرف ندارد. اما غفلت او از این نکته که، تماشاگر سینمای امروز که هنوز بلیط می خرد و برای به سینما رفتن وقت و انرژی و هزینه می گذارد، صاحب دغدغه است و به دنبال تحلیل. و همچون تماشاگر امریکایی با سرگرمی محض ارضا نمی شود. با این همه همخانه نسبت به “آرامش در میان مردگان” یک جهش بلند و امیدوار کننده است. مهرداد فرید را باید از این پس کارگردانی کار بلد به حساب آورد که می تواند به زودی جا پای فیلمسازانی چون ابوالحسن داووی، یدالله صمدی و سیروس الوند بگذارد.