نگاه ♦ سینمای ایران

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

مهرداد فرید تا به امروز آخرین منتقد سینماست که به وسوسه فیلم سازی تن داده و در پی اولین تجربه ای ناموفق ‏اش دست به کاری متفاوت زده و به مخاطب عام روی خوش نشان داده است. او که سال ها به عنوان پژوهشگر ‏سینما بر روی شیوه های جذب مخاطب و اصول نوین تهیه کنند گی و فرمول های ایجاد جذابیت در هالیوود ‏تحقیق و مطالعه کرده، در دومین فیلم خود بر آن شده تا همه این تئوری ها را در قالب یک فیلم بلند به نام همخانه ‏تجربه کند.‏

hamkhane1.jpg

نگاهی به فیلم همخانه ساخته مهرداد فرید

‎ ‎بدون دغدغه و تحلیل‎ ‎

مهرداد فرید تا به امروز آخرین منتقد سینماست که به وسوسه فیلم سازی تن داده و در پی اولین تجربه ای ناموفق ‏اش -آرامش در میان مردگان- دست به کاری متفاوت زده و به مخاطب عام روی خوش نشان داده است. او که ‏سال ها به عنوان پژوهشگر سینما بر روی شیوه های جذب مخاطب و اصول نوین تهیه کنند گی و فرمول های ‏ایجاد جذابیت در هالیوود تحقیق و مطالعه کرده، در دومین فیلم خود بر آن شده تا همه این تئوری ها را در قالب ‏یک فیلم بلند تجربه کند.‏

نخستین گام برای رسیدن به این منظور، آزمودن یک راه کار کم هزینه است که بر مبنای آن بیش از هر چیز بر ‏قوت فیلم نامه تاکید می شود تا داستان به هسته اصلی جذابیت بدل شود؛ به گونه ای که بتوان بی اتکا به حضور ‏سوپر استار ها از بازیگران توانمند ولی تازه کار و ناآشنا سود جست وبا پرهیز از پرداخت دستمزد های کلان ‏فیلمی پر فروش و کم هزینه ساخت. البته مطابق با این فرمول باید برای خالی نبودن عریضه از حظور چند چهر ه ‏ای نام آشنا برای ایفای نقش های فرعی و طبیعتاً کم هزینه! بهره برد. ‏

با آن که حضور کوتاه اکبر عبدی و مریم بوبانی در فیلم منطقی و طبیعی جلوه می کند، بازی کمرنگ و کوتاه ‏ارژنگ امیرفضلی و عسل بدیعی در نقش معتاد و فاحشه در سکانس پارک، آنقدر تصنعی و اضافی به نظر می ‏رسد، که می توان آن را نادیده گرفت و کل سکانس را حذف کرد. روشن است که این سکانس کوتاه صرفا محملی ‏بوده است برای ایجاد دو نقش کوتاه و برای حضور دو بازیگر مطرح.‏

hamkhane2.jpg

همخانه اما قصه ای بکر و موضوعی جذاب دارد. دختر دانشجویی که از شهرستان به تهران آمده، سه ماه قبل از ‏فارغ التحصیلی باید به اجبار خوابگاه را ترک کند و هیچ جایی را برای سکونت سراغ ندارد. دوست صمیمی او ‏پیرزن تنهایی را می شناسد که قصد مسافرت به خارج از کشور را دارد و به دنبال زنی معتمد است که در نبود ‏وی از خانه اش مراقبت کند. اما شرط پیرزن آن است که زن معتمد، متاهل نیز باشد. بنابر این دخترک در پی ‏یافتن هم خانه ای مرد بر می آید که یک روز نقش شوهر را برای او بازی کند! روایط علی و معلولی در فیلمنامه ‏که پر از گزاره های شرطی است خوب و حساب شده از کار در آمده. تماشاگر منطق را در همه جای قصه می ‏بیند و همه چیز باور پذیر و قابل قبول به نظر می رسد. درام به خوبی گسترش می یابد و اوج می گیرد و میان ‏مشکلات بیرونی دخترک و دنیای درونی عاطفی اش تعادلی پایدار و همگرا به وجود می آید. همه این ها در کنار ‏بازی های خوب و روان و صمیمی دو بازیگر اصلی، از همخانه اثری حرفه ای و جذاب ساخته است. اما مشکل ‏فیلم این است که در همین سطح متوقف می ماند و در پس خود هیچ نشانی از تحلیل اجتماعی ندارد. نه دغدغه ‏آسیب شناسی فرهنگی- اجتماعی را می توان در نگاه فیلم جستجو کرد و نه می توان اساسا برای فیلم قایل به لایه ‏ای زیرین بود. تمایل کارگردان و فیلمنامه نویس برای رقم زدن سر انجامی خوش برای داستان و “ هپی اند” دیدن ‏ماجرا، باعث شده تا درام راه اصلی خود را گم کند و همه آنچه که می توانست به عنوان ریشه های اصلی یک ‏مشکل اساسی برای دختران دانشجو برجسته شود را بیهوده و نیمه کاره رها سازد. پایان بندی فیلم آنقدر رویایی و ‏غیر واقعی است که تمام شیرینی و لذت تماشایش را از بین می برد. ‏

hamkhane3.jpg

اگر همخانه با یک تراژدی به پایان می رسید یا اگر فیلمنامه با رویکردی تراژیکمیک نوشته می شد، هم به عمق ‏می رسید و هم در گیشه موفقیتی بهتر از این می یافت. تجربه و آمار بیست سال گذشته نشان داده که آثار ‏تراژیکمیک از اقبال قابل توجهی در گیشه برخوردارند. کار مهرداد فرید تا جایی که به خوش ساختی و حرفه ای ‏گری در اجرا مربوط است حرف ندارد. اما غفلت او از این نکته که، تماشاگر سینمای امروز که هنوز بلیط می ‏خرد و برای به سینما رفتن وقت و انرژی و هزینه می گذارد، صاحب دغدغه است و به دنبال تحلیل. و همچون ‏تماشاگر امریکایی با سرگرمی محض ارضا نمی شود. با این همه همخانه نسبت به “آرامش در میان مردگان” ‏یک جهش بلند و امیدوار کننده است. مهرداد فرید را باید از این پس کارگردانی کار بلد به حساب آورد که می تواند ‏به زودی جا پای فیلمسازانی چون ابوالحسن داووی، یدالله صمدی و سیروس الوند بگذارد. ‏

‏ ‏

‏ ‏