بهار با چکمه می آید

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

چشم هایتان را ببندید… نه نه … چشم هایتان را نبندید. اگر چشم هایتان را ببندید که دیگر نمی توانید ادامه این نوشته را بخوانید. پس فعلا چشم هایتان را باز کنید.اصلا حالا که بعد از 2500 سال چشم های تان را باز کردید، محض رضای اهورامزدا از همین فرصت استفاده کنید و یک نگاهی به دور برتان بکنید. خب! بلند شوید بروید یک نگاهی به دور و برتان بکنید. ما که همین طوری الکی نظرمان به یک نفر نزدیک نمی شود یک حرفی بزنیم. داریم خیلی جدی از شما تقاضا می کنیم، اولا چشم هایتان را باز کنید، دوما زحمت بکشید بلند شوید، سوما، چند قدم بردارید و به دور و برتان خوب نگاه کنید، حالا اگر خیلی حوصله ندارید به تلویزیونتان هم نگاه کنید کفایت می کند. خب اول روشنش بکنید. نه نه ، منظورمان ماهواره نبود. تا می گوییم تلویزیون تان را روشن کنید فورا می خواهید بفرمائید شام یا سریال کره ای و برزیلی وترکیه ای و بورکینافاسویی سق بزنید، بی بی سی را هم که نگاه نمی کنید، صدای آمریکا هم که فعلا از کامبیز شان به قول فروغ فرخ زاد تنها صداست که مانده است. منظورم همین تلویزیون خودمان، و به قول خودتان تلویزیون خودشان یعنی همان رسانه ملی است. آوورین. این شد یک چیزی.

خب، الان احتمالا یادتان آمده که ما در یک کشوری هستیم در همسایگی عراق و ترکیه و افغانستان و پاکستان و ترکمنستان و قرقیزستان و باقی بر و بکس، یعنی در آسیا و در خاورمیانه زندگی می کنیم. از آخرین باری هم که انقلاب کردیم سی و سه چهار سال، یا به عبارت دیگر دو روز است که سی و چهارسال کامل می گذرد و وارد سی و پنجمین سال شده ایم. . قاعدتا در مورد احساسی هم که نسبت به این اتفاق داریم، نیازی به توضیح نیست. احساس رهبرش که نیامده “ هیچ” بود. احساس شما بعد از 35 سال هیچ و هیچ و هیچ ، معلوم است که چیست. باز خدا را شکر تلویزیون هنوز روشن است، وضعیت مملکت را می بینید. از سر و صورت و قیافه تان هم که پیداست تا همین الان در ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با مردم بوده اید. حسابی چروک خورده اید.پس طبیعتا خیال نمی کنید که ما در سوئیس یا یک جای دیگری هستیم، تا الان هم که از آسمان چیزی به دستتان نرسیده. درست است؟

خب، با این حساب خیالمان راحت شد پایتان هنوز روی زمین است. اینک به ادامه اخبار توجه کنید:

“کمیته مشورتی اصلاح طلبان برای شرکت هرچه بهتر در انتخابات ریاست جمهوری آینده با حضور اعضای شورای عالی بنیاد باران تشکیل شد.این شورا از بین چندین پیشنهاد مطرح، بر گزینه حضور حداکثری اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده با یک نامزد رای آور تاکید کرده و مطلوب ترین راه برای مطرح کردن خود در صحنه سیاسی کشور را برگزیدن این راه عنوان کرده است .”

این یعنی یک خبر خوب. یعنی بهترین خبری که وقتی پایتان روی زمین باشد و چشمتان باز باشد و به دور و برتان خوب نگاه کرده باشید، می تواند به شما داده شود. یعنی کم هزینه ترین و کوتاه ترین راهی که می تواند وقتی آن تلویزیون لعنتی را روشن می کنید، بتوانید بیشتراز چهار دقیقه تحملش کنید.حالا اگر می خواهید چشم هایتان را ببندید و در موردش خوب فکر کنید. صبر کنید. لطفا قبل از اینکه چشم تان را ببندید صبر کنید. توضیح می دهم چرا خبری را که باید یک هفته قبل می گفتم حالا می گویم. خوب دلیل دارم. به خاطر اینکه تا دو سه روز قبل نه در قم لشوش طرفدار احمدی نژاد مثل گشتاپو حمله کرده بودند به لاریجانی، نه دختر های موسوی و پسر کروبی را گرفته بودند و چند ساعت بعد که دست راست شان به دست چپ شان گفته بود شکر کمتر مصرف کنند ول کرده بودند، نه در همه شهرستانها ریخته بودند سر اصلاح طلبان و از خشتک شان سرشماری می کردند. نه … یکی دو تا که نیست. حالا که چشم تان را باز کردید بروید لب پنجره بیرون را ببینید، به نظرم هم صدای چکمه می آید، هم بوی پوتین.

 

اهورامزدا و دشمن و دروغ و حسادت

اهورامزدا خیلی ملت ایران را از آن سه چیزی که قرار بود محفوظ شان بدارد- منظورمان همان دشمن و خشکسالی و دروغ است - بدجوری محفوظ داشته و الان ملت ایران نه یک کلمه دروغ بلد است بگوید، نه همه دولت های جهان دشمن اش هستند و بالا و پائین دارند به این ملت سرویس می دهند ونه خشکسالی قربانش بروم از دمشق تا تهران چنان افتاده که عشق و این حرفها بکلی مورد آلزایمر قرار بگیرد. به همین دلیل این ملت در این سه مورد کلا در موقعیت حفاظت شده به سر می برند و خیلی خوش به حالشان شده، من همین جا درخواست می کنم جناب اهورامزدا لطف کند ملت ایران را از حسادت هم محفوظ بدارد که اساسا خیالمان راحت باشد، دو هزار و پانصد سال دیگر هم با همین فرمان برویم جلو. حالا اگر امکاناتش را ندارد و برایش میسر نیست که همه هفتاد و پنج میلیون ایرانی را عملیاتی کند و محفوظ بدارد، دست کم این آقای قاسم روانبخش را به هر شکلی که خودش صلاح می داند، دو فوریتی مورد عنایت قرار بدهد، که خیلی وضعیتش اورژانسی است.

دست کم این طوری اگر نتوانستیم دوهزار و پانصد سال برویم جلو، دوهزار و پانصد سال عقب تر هم نمی رویم.

قاسم روانبخش، یکی از شاگردان مصباح یزدی(خدا را شکر همین که یکی از شاگردهای مصباح یزدی است، یعنی نیازی به هیچ توضیح تکمیلی دیگری ندارد) گفته:” هاشمی می‌خواهد جام زهر دوم را به رهبری بدهد”

اولا که، بدهد، نوش جان آقا، مگر از شما چیزی کم می شود؟

دوما، آدم به این حسودی؟ خجالت نمی کشی؟

اصلا این آقای روانبخش و دوستانش معلوم نیست چرا چشم ندارند یک جام زهر خوش از گلوی آقا برود پایین. همین آقای روانبخش اگر خودش یک دانه برنج برود توی گلویش گیر کند، آن قدر خودش را به در و دیوار می زند و سرفه می کند و کولی بازی در می آورد تا بالاخره همان یک دانه برنج برود پایین و بتواند باقی دیس برنج را تا ته ببلعد، آن وقت چشم ندارد ببیند آقا – که حواسش نبوده و یک دفعه نظرش به نظر یکی نزدیک تر شده و یک موجود صد و شصت سانتی متری پشم آلود را که معلوم نیست آخرین بار کی حمام رفته، نرفته، می تواند خودش را نگه دارد، نمی تواند… - خلاصه چهار سال است چنین موجودی را که توی حلقش گیر کرده ، فقط با یک جام زهر خلاص کنند برود پایین… تازه این که آخرش نیست. حالا کو تا برود پایین و بعد از طی مراحل مربوطه از بخش فوقانی نظام آمده از بخش تحتانی آن دفع شود. اصلا شما می دانید همین مرحله چه دردی دارد؟ نمی دانید که. اما این آقای روانبخش از روی حسادت پایش را کرده توی یک کفش رضایت نمی دهد. تازه می گوید هاشمی” تلاش می‌کند با «بزرگ نمایی» مشکلات اقتصادی و «بحرانی» جلوه دادن وضعیت نظام به هدف خود برسد.”

خب برادر من! عزیزمن! روانی جان! یک چیزی بگو که اگر در فاصله دومتری مردم هم بدون محافظ و تانک و هلی کوپتر ایستاده بودی ، بتوانی تکرارش کنی. مشکلات اقتصادی مملکت نیاز به بزرگ نمایی دارد؟ خب دوست خوب من، شما به جای این حرف ها مصرف آب هویج ولایی ات را ببر بالا بصیرت پیدا کنی تورم 38 درصد نرود توی چشم ات. چرا ضعف بینایی خودت را می گذاری پای هاشمی؟

الان هاشمی که هیچ، خود تلسکوپ هابل هم نمی تواند مشکلات اقتصادی را به این اندازه ای که خودشان بزرگ هستند، بزرگ نمایی کند.حالا اصلا ما کاری به وضعیت نظام و عقبه و شکاف و مجلس و سی میلیارد و اوه اوه و مرتضوی و بزن بزن قم و رابطه با آمریکای بیست و دو بهمن و غیره هم نداریم.

همین آقای روانبخش در ادامه ابراز داشته:“هاشمی رفسنجانی با این شگرد می‌خواهد بگوید راهی جز دولت وحدت ملی وجود ندارد که در سایه آن هم با آمریکا رابطه داشته باشیم و هم مسائل هسته‌ای رفع شود.

خب؟ این یعنی الان از نقشه شوم هاشمی پرده برداری شده؟ یعنی الان تمام افکار شیطانی اش را خواندی؟ خب مرد ناحسابی بد است یک نفر بخواهد به جای عقبه نظامی که از شش طرف جر خورده، دولت وحدت ملی بیاورد؟ از کره مریخ که نمی خواهد بیاورد، می خواهد چهار تا آدم سالم و عاقلی که این گوشه و آن گوشه مانده اند و یادتان رفته نابودشان کنید و فراریشان بدهید را بیاورد. حالا شما جزو این آدم ها نیستی باید حسودی کنی؟

اصلا این یکی هم هیچی، بد است بعد از سی سال که بعضی ها توی روز روشن و بر آفتاب با آمریکا رابطه داشتند و این قدر روی صورت مردم ایستاده اند که آفتاب زده شدند، بیایند خبر مرگشان زیر سایه با آمریکا رابطه داشته باشند، پایشان را هم از روی صورت مردم بردارند؟ حالا شما کلا در این قسمت نه ته پیاز بودی نه سر پیاز، باید حسودی کنی؟

باز این یکی هم هیچی، بد است بعد از اینکه بیست سال آقا دو دستی مواضع هسته ای اش را گرفته و شما هم از هر طرفی که توانستید آویزانش شدید و مردم زیر دست و پایتان له شدند، مسائل هسته ای آقا هم حل شود و مردم این آخر عمری یک نفسی بکشند؟ خب مرد نا حسابی بالاخره حسادت و تنگ نظری هم حدی دارد. خب بگذارید کارش را بکند، رهبری هم خبر مرگش یک جام زهر کوفت کند، نمی میرد که. مردم جانشان به لبشان رسید. اهورامزدااااااا لحااااااااظ کن .

 

تولید انبوه امامزاده

واقعا این چه مملکتی است؟ ببینید چه مصیبتی برای مردم درست کرده اند. خب بالاخره این مردم چه کار باید بکنند؟ تکلیفشان را مشخص کنید. از یک طرف آقا می آید می گوید دژژژمن … نه نمی گوید دژژمن، این بار را استثنا با دژژمن کاری ندارد، می آید می گوید نهضت فرزندآوری راه بندازید، تعداد شب های جمعه را به دو برابر در هفته افزایش بدهید، عملیاتی اش بکنید برود پی کارش، مملکت به نیروی انسانی تازه نفس نیاز دارد. ظرفیت دویست میلیون نفر را هم داریم. از یک طرف محمدعلی پورمختار٬ رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس اعلام کرده از سازمان امور اوقاف و خیریه به خاطر افزایش «هفت هزار تایی» امامزاده‌ها طی مدتی کوتاه به این کمیسیون شکایت شده است.

خب برای چی شکایت شده است؟ مگر امامزاده ها آدم نیستند؟ مگر دل ندارند؟ بیل هم که خدا را شکر به کمرشان نخورده، خواستند ولایت مداریشان را ثابت کنند، عملیاتی اش کرده اند. خب عملیاتی اش هم که بکنند، زیاد می شوند، کم که نمی شوند. این که شکایت ندارد. حالا یکی هم پیدا شده به حرف آقا گوش داده روی آقا را زمین نینداخته ،عملیاتی اش کرده، باید جوابش را این طوری بدهند؟ باید شکایت کنند که چرا زیاد شدند؟ مگر خودتان نمی خواستید زیاد بشوند؟

ببخشید! همکارم همین الآن به من اطلاع دادند منظور از این امامزاده ها، اون امامزاده ها هست. یعنی همگی دویست سیصد سال پیش حداقل، از این دنیا رفته اند، ولی الان”در مدت کوتاهی تعداد شان از چهار هزار به ۱۱ هزار افزایش یافته است.”

خب! البته باز هم ایرادی ندارد. این نشان می دهد که کارکنان سازمان امور اوقاف و خیریه خیلی به روح اعتقاد دارند، ولی احتمالا آقای پورمختار ندارد. آقای پورمختار خیلی به دور زدن قانون اعتقاد دارد. به نظر ما که اینها فقط یک اختلاف عقیده ساده است که با گفت و گو حل می شود. نیازی به شکایت ندارد.بیایید باهم گفت و گو کنید، مسئله را حل کنید. بالاخره آدم وقتی ولایت مدار باشد، روحش هم ولایت مدار است. وقتی با این تن خاکی امکانات نداشته باشد ولایت مداریش را عملیاتی کند، خب با تن روحانی اش عملیاتی می کند. تازه خیلی بهتر هم عملیاتی می کند. اگر یکی مثل شما عملیاتی کند، تا بیست سال باید خرج عملیاتش را بدهد، ولی این امامزاده ها تا عملیاتی می کنند، خرج ده نفر را هم خودشان تنها می توانند بدهند.

مسئولان سازمان اوقاف اعلام کردند هر کدام از این امامزاده ها روزانه ۱۸۰ میلیون تومان متوسط، درآمد دارند. بد است؟ درآمد زایی می کنند؟

البته آقای پورمختار اعلام کرده یکی دیگر از شکایت‌های رسیده به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس علیه سازمان اوقاف”٬ نامشخص بودن همین درآمد‌ها و هزینه‌های این سازمان است.” که به نظر ما دارند برایشان پرونده سازی می کنند و می خواهند به رهبری ضربه بزنند که نهضت فرزند آوری روی زمین بماند، به این مسئولان سازمان اوقاف هم توصیه می کنیم زودتر بروند چند تا روش دور زدن قانون یاد بگیرند. همین!