“اکبر منتجبی” از محتوای سخنرانی محقق داماد در گردهمایی کارگزاران خبر داده است:
گردهمایی کارگزاران چند روز پیش برگزار شد. بخاطر رفاقتی که با برخی از اعضای این حزب سیاسی دارم دو روزی را که این گردهمایی برگزار شد رفتم. انصافا جوانان حزب تلاش خوبی برای اجرای برنامه داشتند. اما جالب ترین قسمت آن مهمانانی بودند که به این گردهمایی آمدند. متاسفانه نتوانستم از همه یا کسانی که آمدند عکس بگیرند اما در روز پایانی چندتا عکس گرفتم.
آقای محقق داماد. به دعوت شخصی آقای کرباسچی آمده بود و سخن خود را به جهلی که جامعه را فراگرفته اختصاص داد. تاکید داشت که در کنار سازندگی باید با جهل مبارزه کرد و میگفت بسیاری از این جهل مردم سوء استفاده کردند و میکنند. هر چه میکشیم از همین جهل است.
قدیس اعظم!
“پرسپکتیو ما” معتقد است پرستیژ قدیسگونه اوباما، به زیان ایران و برنامههستهای آن است:
متاسفانه جامعه آمریکا دارد در اوباما یک جیمزباند یا سوپرمن میبیند، یک قدیس که قدرت همهکاری را دارد و از خطا و اشتباه مصون است. جرج بوش شده است چوپان دروغگو و اگر بگوید “آمریکا همسایه مکزیک و کانادا است” همه دادشان در میآید که “نخیر اصلا اینگونه نیست و آمریکا از شمال با برزیل هممرز است و از جنوب با مغولستان”. در همین حال اوباما دارد تبدیل میشود به “گوگل” یا “ویکیپیدیا”. منبع یا مرجعی که تمام جوابها را دارد و هرآنچه میگوید حجت است.
این برای ما ایرانیها اصلا خبر خوبی نیست. جرج بوش میگفت غنیسازی را متوقف کنید تا با هم مذاکره کنیم. ایران هم نمیکرد و بوش هم امکان هیچ مانوری در مقابل ما را نداشت. حالا اوباما آمده میگوید با ایران مذاکره خواهد کرد. طبعا ایران دیگر نمیتواند عشوه بیاید که نه ما مذاکره نمیکنیم. وقتی ایران رفت سر میز مذاکره آنوقت است که اوباما میتواند نظرات خودش را به ایران دیکته کند. طبیعی است که ایران زیر بار نخواهد رفت.
اما اینبار قضیه فرق میکند. از دید جهانیان اینبار ایران آن ایرانی نیست که جلوی جرج بوش جنگطلب قلدر ایستاده. اینبار ایران دارد از حرف “قدیس اعظم!” باراک اوباما سر میپیچد و هر آنقدر که این «مصلح بزرگ!» و “مرد خیرخواه بشریت!” نشانههای مثبت به ایران میفرستد باز ایران سر حرف خود ایستاده است.
چرا احمدینژاد شرکت نکرد؟!
“ثمانه اکوان” مطلبی دارد در حاشیه برگزاری اجلاس سه دهه قانونگذاری در ایران و حواشی آن:
تلویزیون داشت اخبار همایش سی سال قانونگذاری رو پخش میکرد. برام جالب بود بدونم بقیه مردم چه تفکری راجع به این همایش دارند، با چند نفر از پدر و مادرهای دوست هام و بعضی از دوستانم که تو کار خبر نیستند و میدونم مثل باقی مردم عادی فقط اخبار رو از طریق تلویزیون و بعضی از روزنامه های عمومیدنبال میکنند، تلفنی حرف زدم. همه اگر اخبار رو دنبال میکردند، میگفتند خوب به خاطر سی امین سال پیروزی انقلاب همه سران دور هم جمع شدند و مهمانی گرفته اند و خوبه که احمدی نژاد که خودش رو از مردم میدونه شرکت نکرده!
اصلا چرا احمدی نژاد دراین همایش شرکت نکرد؟ جواب این سوال آسونه. شاید خیلی ها با این حرف موافق نباشند اما این حزب و گروه بازیها و انگ زدن ها و تخریب کردن ها به درد بازی سیاسیون میخوره که همیشهی خدا یه چیزی برای ادامه بازی داشته باشند و اگر کسی قرار باشه کاری انجام بده، باید خارج از این گود باشه. حتی اگه در شرایطی قرار بگیره که تموم نیروهای سیاسی که تا دیروز از پشت به هم خنجر میزدند، امروز با یکدیگر ائتلاف کنند که روبروی این آدم بایستند.
مگر استخاره کنیم!
[](http://niaak.blogspot.com/)
”احمد سیف” فهرستی از بدهیهای دولتی را برشمرده و دستاخر نوشته است که نمیداند این بدهیها از جه محلی باید پرداخت شوند:
نمیدانم چه حکمتی است که دولت جمهوری اسلامیبه غیر از من و خواجه حافظ شیرازی به بقیه بدهکاری دارد و حالا که این چنین است به جای این خاصی خرجی هائی که این جا و آنجا میکند چرا این بدهی هایش را کارسازی نمیکند تا گشایشی دراقتصاد ایران بشود. در اینجا خواندم که بدهی دولت به آستان قدس رضوی بیش از پانصد میلیارد تومان است. دراینجا میخوانیم که “شرکت های خصوصی ایرانی که پنج هزار میلیارد تومان ز دولت طلب دارند، از مقامات دولتی خواسته اند برای جلوگیری از ورشکستگی و بروز مشکلات کارگری، بدهی آنها را بپردازند”.
دراینجا خواندم که دولت اقلام زیر را به طلبکاران خود پرداخت نکرده است. دراینجا خواندم که دولت به «شرکت فرودگاههای کشور» هم چهل میلیاردتومان بدهکار است. در اینجا خواندم… همین طور سردستی این را جمع که کردم، میشود نزدیک به شانزده میلیارددلار. با وضعیت بازار نفت، که دلارهای نفتی هم دارند کش میروند و نمیشود آنها را در بازار نقد کرد. درکشوری که اکثریت مردمش هر روزه فقیرتر میشوند نمیتوان بر این اکثریتی که هرروز مستمند تر میشود، مالیات های زیاد بست. اقلیتی هم که اندکی زیادی دارند قدرتمند تر و بانفوذتر از آن هستند که کسی بتواند از آنها مالیات بگیرد. تازه این جماعت درایران کی مالیات دادند که حالا بدهند. فقط میماند که یک کسی استخاره ای بکند ببینیم که برای رفع این مشکل چه باید کرد؟
راه دشوار قانونمداری و مدارا حتماً خوش فرجام است
[](http://tourjan.blogfa.com/post-325.aspx)
”علی اشرف فتحی” معتقد است کوششهای فعالان سیاسی و مطبوعاتی، کم وبیش به ثمر نشسته و این روزها توقیف مطبوعات به یک قبح اجتماعی و سیاسی بدل شده است:
در لابه لای خبرهای جنجالی انتخاباتی این هفته، خبری منتشر شد که بازتابش هم بی سر وصدا بود. روزنامه ”وطن امروز” متعلق به مهرداد بذرپاش در خبر کوتاهی از قول آیت الله محمد یزدی رییس سابق قوه قضائیه نوشت که در یک جلسه خصوصی با حمله شدید به هاشمی گفته بود: “دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی 2 روزنامه علیه ایشان انتقاد می کردند و آقای هاشمی تاب انتقادات را نداشت به گونه ای که مکرر از مقام معظم رهبری می خواست اجازه تعطیلی این دو روزنامه داده شود که رهبر انقلاب چنین اجازه ای را ندادند. آقای هاشمی در شرایطی این توقع را داشتند که تریبون های مهمی چون نماز جمعه و روزنامه های دیگر در اختیار ایشان بود و حالا که اکثر روزنامه ها علیه دولت نهم می نویسند، کسی حرفی در این باره نمیزند”.
پیام اصلی این موضع گیری های بی سر و صدا این است که امروز قبح برخورد حذفی با مطبوعات و نقض آزادی قانونی آنها آنقدر بیشتر شده که حامیان دیروز برخورد حذفی با این رکن مهم نظارتی جامعه، امروز به فرافکنی و تبری از چنین اتهامیمیپردازند. پس نباید چندان ناامید بود. راه دشوار قانونمداری و مدارا حتماً خوش فرجام است.
امسال همه مدعی شانزده آذر شده بودند!
“امیرحسین ایرجی” از این مسئله نوشته است که شانزدهم آذر امسال، مدعیان بیشتری نسبت به سابق داشته است:
امسال همه مدعی شانزده آذر شده بودند. کار به جایی رسیده که بسیجی ها هم شانزده آذری شده اند. آخر سروران گرامی! شما را چه به شانزده آذر؟ فرموده اند (یکی از مسؤولین) که: “شانزده آذر نماد عدالت طلبی و مبارزه با استکبار است، پس مال خودمان است و نمیگذاریم مخالفان نظام بهره برداری کنند”!
ایها الناس! صدای من را کسی در این شلوغی میشنود؟ شانزده آذر در حمایت از نهضت مصدق و در اعتراض به کودتای بیست و هشت مرداد و محاکمه ی مصدق بود. بین این همه مدعی شانزده آذر، شما اسمیاز مصدق و آرمانهای مصدق (استقلال و آزادی و موازنه ی منفی و…) میشنوید؟
چه میگویم؟ اینها که جای خود دارد. کار به جایی رسیده که تلویزیون دولتی آمریکا و پهلوی طلبهای لسآنجلس نشین هم مدعی شانزده آذر شده اند. لابد سال سی و دو، دانشجویان در اعتراض به ورود عمهی من تجمع کردند و شریعت رضوی و قندچی و بزرگ نیا را هم خود بنده با همین دستهای خودم کشتم. بابا گند دروغ و وقاحت را بالا آوردید. بس کنید.
بیپروا سخن بگوئیم اما مسالمتجویانه
“دانش سرخ” سخنرانی انجام نشده مجید توکلی در مراسم شانزده آذر را منتشر کرده است که در فرازی از آن میخوانیم:
بی تردید از بزرگترین آفت های بزرگ جامعه ایران وجود خشونت و ترویج آن و دیگری رشد بی رویه چاپلوسی و تزویر و ریا است. توجه به شجاعت در بیان و نفی خشونت به عنوان دو نکته ی مهم و اساسی مورد غفلت واقع شده ی جنبش دانشجویی در این برهه از فعالیت جنبش دانشجویی اهمیت ویژه ای دارد.
بی پروا سخن گفتن و نهراسیدن، صریح و بی پرده بیان کردن، بر سانسور خروشیدن، خود سانسوری را تقبیح کردن، رفتار عقلانی و به دور از خشونت داشتن، پیرو مبارزه طلبی سیاسی و مسالمت آمیز بودن، قرار دادن اعتراضات در مسیر اخلاقی و انسانی، رسوا کردن خشونت و مجال نمایش ندادن به آن در دهن کجی به همه ددمنشی ها و وحشی گری های سربازان و سرسپردگان خشونت و قدرت و انصار و اعوان حاکمیت، اگر بر گفت و نوشت و انجام جنبش دانشجویی غالب و حاکم گردد بی تردید نوید تحقق آرمان های اصیل یک ملت را جامه سرانجامیو پیروزی میپوشد.
زنگخطر برای دانشجویان دگراندیش
“قلندرنامه” به نقد مطلبی در یک نشریه دانشجویی متعلق به انجمن اسلامیدانشگاه تهران نشسته و آورده است:
هرچه فاصله اصلاح طلبان با قدرت بیشتر میشود و از طرفی زمان شانس رسیدن دوباره شان به قدرت نزدیکتر، ولع و تشنگی شان برای رسیدن به آن فزونی مییابد. طبیعی است که این شرایط برای انصار و اعوان-بخوانید پیاده نظام- اصلاح طلبان در دانشگاه هم وجود دارد. اما اینکه چقدر این طیف دانشجویی که تحکیم وحدت به صورت رسمیآن را نمایندگی میکند، برای رسیدن به این قدرت حاضرند خدمات بدهند، جای سوال دارد. به عبارتی دانشجویان دگر اندیش، آنها که مثل تحکیم نمیاندیشند، تا چه اندازه باید امیدوار باشند بعد از رسیدن این دسته به قدرت، به دست آنها از دانشگاه تصفیه شوند.
همانطور که گفته شد، هر چه به انتخابات نزدیک میشویم، برخی خوش خدمتی ها عیان تر میشود. نمونه آن، نشریه ای است که در مراسم روز شانزده آذر دفتر تحکیم، از سوی انجمن اسلامیدانشگاه تهران منتشر شده است. به نظر من این نشریه زنگ خطر بزرگی برای همه دگر اندیشان دانشگاهی است. در بخشی از مطلب این نشریه آمده است: “… شرایط فعلی کار را به جایی رسانده که گروه های فاقد مشروعیت در میان دانشجویان که شاید نماینده کمتر از چند درصد از آنان نیز نباشند به عنوان نمایندگان جنبش دانشجویی در سرتاسر جهان توسط بیگانگان معرفی میشوند…”
سوءاستفاده از کودکان زیبارو توسط نشریات خانوادگی
“هادی صباغ” با انتشار تصویر روی جلد یکی از مجلات خانوادگی، خوانندگانش را متوجه رفتار نادرست برخی نشریات خانوادگی در ایران کرده است که با انتشار تصاویر کودکان زیبارو و اغلب آرایش شده، سعی در فروش بیشتر نشریه خود دارند:
نگاه کنید. گرچه اگر ساکن ایران هستید در سالهای اخیر بارها چنین چیزی دیدهاید. این کارمصداق بارزی سوءاستفاده از تصویر کودک است؛ زیرا آرایش زننده، فیگور ناخوشایند و لباس نامناسب برای جذابیت بخشیدن به کالا و فروش مطالبی سخفیف به کار رفته است. گمان میکنم که سوءاستفاده از کودک در بسیاری از کشورهای جهان عملی مجرمانه باشد. پس کجا هستند کسانی که دستور میدهند نشریات خارجی به دقت بررسی و چسبزنی شوند که مبادا اخلاق بینندگان متزلزل شود؟ چطور است اگر سن این مدل مثلا بیست و پنج میبود، فردایش یک عده کفنپوش سراسیمه از مراجع رسیدگی میخواستند ولی چنین فاجعهای کوچکترین واکنشی برنمیانگیزد؟