منتشر شدن فیلم حمله نیروهای لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران، تکرار مکرر این قصه پرغصه بود که دانشجویان ایرانی، به عنوان پیشتازان مبارزه با استبداد، همواره در معرض خشم و نفرت و کین توزی اقتدارگرایان قرار دارند. آنچه که در 25 خرداد اتفاق افتاد و تنها چند روز پیش، گوشه هایی کوچکی از آن نمایان شد، جدید نبود.
سال هاست که دانشجویان ایرانی تنها به جرم دل سپردگی به معشوق آزادی و دموکراسی، سختی ها می کشند و بلایا می بینند. عجیب نیست که اقتدارگرایان هرچه قدم در راه بی بازگشت سرکوب نهادند، سودی عایدشان نشد و رو به هر سو که بردند، جز بر وحشت شان افزوده نشد. زیرا آنان که نهال دموکراسی را با ناز و جان کشتند و آبیاری کردند، دست از حفاظت اش برنخواهند داشت. اما فیلم حمله به کوی دانشگاه پرده از نکاتی برداشت که تکرار آن ها شاید بیش از اینکه باعث ملال باشد، باعث هوشیارتر شدن مان باشد.
اولین نکته ای که در فیلم منتشر شده به چشم می خورد، خشونت بی حد و حصر و مفرط حمله کنندگان است. اگر در نظر بگیریم که آنکه بی پروا مشغول ضبط صحنه هایی چنین جان سوز و دل خراش بود، از نیروهای «خودی» بود ـ و طنز تلخ را بنگرید که چه تعداد از جوانان به دلیل عکس برداری و فیلمبرداری از چنین صحنه هایی، تنبیه شدند و به کهریزک و کهریزک ها فرستاده شدند و حکم محارب خوردند ـ و سعی داشت کمتر نشانی از صحنه های «فاجعه آمیزتر» ضبط کند، می توان تصور کرد در آن جاها که نیروهای «گارد ویژه» با آرامش خاطر و بی حضور دوربین مزاحم، مشغول به راه «راست»آوردن دانشجویان و «مهرورزی» با آنان بوده اند، چه کرده اند. آنکه این گونه لجام گسیخته، سر حمله به دانشجویان را دارد، مشخص نیست از کجا و با چه استدلالی این چنین دل از کینه دانشجویان پر کرده. معلوم نیست آنان که این گونه با سخنان و فتواهایشان دانشجویان را به دم تیغ می فرستند، با دیدن چنین صحنه هایی چگونه می توانند شب سر آسوده بر بالین بگذارند.
نکته دوم آن است که این حملات در زمانی اتفاق افتاده است که عملا هیچ حرکت چشم گیری برای اعتراض به کودتای 22 خرداد انجام نشده بود. تا پیش از 25 خرداد، اعتراضات محدود بود؛ اما همزمان با راه پیمایی 25 خرداد ـ که به گفته شهردار «اصول گرا»ی تهران بیش از 3 میلیون نفر در آن حضور داشتند ـ اعتراضات حالت تشکل یافته تری به خود گرفت.از سوی دیگر، در آن چند روز، هیچ گونه خشونتی نیز از سوی معترضان مشاهده نشده بود. شعارها و سخنانی که جسته و گریخته این جا و آن جا نیز شنیده می شد، نیزنشانی از «ساختارشکنی» نداشت. پس دلیل چنین اقدام خشونت باری چه می توانست باشد؟
نباید از نظر دور داشت که کودتاچیان به تصور اینکه، دانشگاه این بار نیز چون سالیان گذشته تنها مکان اعتراض به اتفاقات رخ داده خواهد بود، سعی کردند با حمله به کوی دانشگاه، با یک تیر، دو نشان بزنند. هم جلوی اعتراضات در دانشگاه بگیرند و هم با زهر چشم گرفتن از دیگر معترضان، به خیال خود «فتنه» را جمع کنند. آنچه نیز مدنظر داشتند، اتفاق مشابه 18 تیر 78 بود:اعتراضات دانشجویان را به شدیدترین شکل سرکوب کنند و سپس با سخنرانی آیت الله خامنه ای در نماز جمعه و راهپیمایی متعاقب آن، اوضاع را به حالت عادی برگردانند. سناریویی خام اندیشانه که بیهودگی آن، اکنون آشکار شده است.
نکته سومی که باید مدنظر داشت، دلیل پخش شدن چنین فیلمی است. طبیعتا این فیلم که توسط نیروهای بسیج تهیه شده، جزو آرشیو محرمانه سپاه است. چگونه شد که این فیلم از این آرشیو خارج و در دسترس رسانه ای چون بی بی سی قرار گرفت؟
برای تحلیل این مساله شاید ناگزیریم که چند واقعه را در کنار یکدیگر قرار دهیم و بعد از آن ها به نتیجه ای برسیم. نخست خبری است که چند ماه پی منتشر شد و حکایت از درگیری محمود احمدی نژاد و عزیز جعفری ـ فرمانده سپاه ـ در جلسه شورای عالی امنیت ملی داشت. روایت ها از این درگیری بسیار بود، اما نکته مشترک تمام آن ها، اعتراض جعفری به احمدی نژاد بود برای آنچه که بدنام کردن سپاه و تخریب چهره آن نامیده می شد.
از سوی دیگر سخنان عزیزالله رجب زاده، فرمانده نیروی انتظامی تهران که صراحتا اعلام داشت در روزهای انتخابات کنترل تهران در دست نیروهای سپاه بوده و نیروی انتظامی «نه کشته داده و نه کشته»، سند دیگری بود بر جفاهایی که سپاهیان در این روزها بر مردم روا داشته اند.
پس بی دلیل نیست که در فیلم منتشر شده، تاکید می شود که حمله به دستور «رجب زاده» بوده و آنان که به ضرب و شتم می پردازند نه نیروهای بسج و سپاه، که گارد ویژه نیروی انتظامی هستند. بی شک ترس از بدنام شدن بیش از پیش سپاه و زمزمه هایی که در بدنه این نیرو، مبنی بر مقاومت در مقابل دستورات فرماندهان برای آتش گشودن بر مردم شنیده می شود و همچنین تردیدهای نیروهای قدیمی درباره عملکرد سپاه نقش بسزایی در این مساله داشته است.
اما خارج شدن این فیلم از آرشیو، بی شک چه برای تبرئه سپاه و نیروهای لباس شخصی باشد و چه نتیجه رقابت های درون گروهی برای فشار آوردن به جناحی خاص در میان طیف امنیتی ـ نظامی کودتاچیان، برای جنبش سبز بی شک خوش یمن است و نشان دهنده آن است که اختلافات در طیف مقابل تا بدان حد رسیده که برای فشار آوردن بر یکدیگر، از هر حربه ای استفاده می کنند و این نتیجه استقامت و پایداری جنبش سبز است که این چنین باعث استیصال کودتاچیان شده است.
نکته آخر اما، نکته ای است که در این هشت ماه و اندی به کرات با زبان های مختلف گفته شده است. پس از پخش این فیلم، کم نبودند کسانی که در شبکه های اجتماعی سخن از «انتقام» بر زبان می راندند. تردیدی نیست که خشونت حمله کنندگان به کوی بسیار بوده و دل هر انسانی از آنچه که بر دانشجویان گذشته است، به درد می آید، اما شکی نیست که قرار گرفتن در چرخه باطل خشونت به قصد انتقام کشی از آنانی که بهترین فرزندان این ملک اهورایی را به خاک و خون کشیده اند، چاره درد ما نیست. اکنون زمان آن است که با صدایی بلندتر و رساتر مخالفت با خشونت را فریاد بزنیم که همین نکته اصلی تفاوت ماست با اقتدارگرایان.