سالهاست که آدمهای مختلفی به فکر انتقال پایتخت از تهران افتاده اند، معمولا کسی جرات این کار را نداشت. از نظر من انتقال پایتخت از تهران هزینه های دولت و خانوارها را به یک سوم کاهش می دهد، و در نتیجه کلی صرفه جویی در هزینه های کشور می شود، بخصوص اینکه پایتخت بخواهد به شهری مثل قم برود. من ارزیابی های فراوانی کردم که با همه محاسبات می توانم نتیجه را منتشر کنم و حاصل این که نظر اینجانب این است که پایتخت کشور از تهران به قم منتقل شود. این عمل فواید زیادی دارد که برخی از آن فواید را برایتان می نویسم:
یک، کاهش بودجه مبارزه با بدحجابی: حداقل یک سوم بودجه کشور در حال حاضر صرف مبارزه با بدحجابی می شود، معمولا هم دلیل بالا بودن این بودجه این است که نمایندگان مجلس از وقتی از شهرستان خودشان به تهران می آیند، تا وقتی عادت کنند که بالاخره تهران همین است که هست، دائم نطق پیش از دستور برای مبارزه با بدحجابی می کنند، در نتیجه هم وقت مجلس گرفته می شود، هم نیروی انتظامی تمام وقتش را برای مبارزه با بدحجابی صرف می کند، در حالی که اگر پایتخت به قم برود، کمی از وقت نیروی انتظامی می تواند صرف مبارزه با سارقین و قاتلین و قاچاقچیانی که در نیروی انتظامی نیستند، بشود. نمایندگان مجلس و اعضای دولت هم وقتی در قم باشند، بدحجاب های کمتری می بینند و لذا وقت کمتری برای سخنرانی علیه بدحجابی صرف می کنند و بودجه مبارزه با بدحجابی را می توان صرف اقدامات عمرانی و اجتماعی و اقتصادی کرد. چون در هر حال بعد از ۳۵ سال همه به این نتیجه شیرین رسیدیم که دولت هر کاری بکند و هر بودجه ای صرف کند، بدحجابی کم نمی شود، پس بگذاریم بودجه کشور موجب عمران و آبادی بشود.
دو، کاهش بودجه دفاع از دین و مبارزه با مظاهر کفر و نفاق: در راستای اینکه مظاهر بی دینی و کفر و نفاق همواره در تهران متمرکز بوده و چاره ای هم برای انتقال آنها به جای دیگر نیست، بهتر است دولت و مجلس و قوه قضائیه همه به قم منتقل شوند تا دیگر مسئولان کشور در پایتخت بعدی یعنی قم کمتر با مظاهر کفر و نفاق مانند اتومبیل، زن، برج های بلند مرتبه، کتاب، دانشجو و مواردی از این دست مواجه شوند. براساس آمارهایی که دقت آن معلوم نیست و در حد همین آمارهای رسمی کشور است، حداقل بیست درصد بودجه کشور برای این مصرف می شود که امت مسلمان ایران چند بار دیگر مسلمان شوند. در حالی که اگر پایتخت به قم منتقل شود، مسئولان محترم کشور دیگر نه کافی شاپ می بینند، نه مجلات و روزنامه های فاسد را ملاحظه می کنند و نه اصولا چشم شان به مظاهر کفر مثل کراوات و لباس تمیز و خانه شیک و سروصدای شبانه موسیقی که ممکن است از خانه ها بیرون بزند، نمی افتد. برای همین خودبخود حداقل بیست درصد بودجه کشور که صرف مسلمان کردن مردم می شود، صرف مسائل بهداشتی و درمانی و اقتصادی و اجتماعی می شود.
سه، کاهش هزینه ناوگان ترابری: بخش مهمی از بودجه دولتی در حال حاضر برای هماهنگی میان تهران و قم صرف می شود. تعداد زیادی از اعضای شورای نگهبان، نمایندگان مجلس شهرهای مختلف که قمی هستند، روحانیون و فرماندهان کشور یا در قم زندگی می کنند، یا قبلا زندگی می کردند یا بهتر است بعدا زندگی کنند. از همین رو، انتقال پایتخت به قم در هزینه رفت و آمد این افراد که هر سال چند نفری از آنان هم در حین رفت و آمد کشته می شوند، تاثیر داشته و باعث می شود تا هزینه ترابری دولتی که گران هست نیز کاسته شود.
چهار، کاهش هزینه ام القرا بودن قم نسبت به تهران: یکی از موارد مهم بودجه کشور که هم باعث افزایش هزینه کشور و هم باعث دردسر مردم تهران می شود، این است که دولت چه در هنگام رفت و آمد مسئولان در شهر تهران و چه در هنگام سفرهای خارجی بخصوص رهبران کشورهای اسلامی برای اینکه ثابت کنند ایران یک کشور اسلامی است، باید بطور دائمی چهره تهران را تغییر دهند و آن را شبیه قم کنند، در حالی که اگر پایتخت به قم برود، دیگر نیازی به این تغییرات نیست. مثلا هزینه یک جشن نیمه شعبان با شکوه یا عاشورا و تاسوعای عظیم یا اصولا راه انداختن یک راهپیمایی بزرگ برای زدن توی دهان دشمن، در شهر قم خیلی ارزانتر تمام می شود تا در شهری مثل تهران. در نتیجه به صرفه است که پایتخت به قم منتقل شود.
پنج، کاهش هزینه های درمانی و بهداشتی: یکی از هزینه های مهمی که به صورت واردات و تولید دارو، تاسیس و هزینه بیمارستانهای روانی، هزینه طلاق و عواقب آن، پرخاشگری، بحران های روحی و اعتیاد، مصرف انواع داروهای روانگردان و تخدیر کننده، بر بودجه خانوار و بر کل هزینه های کشور اضافه می شود، ناشی از پایتخت بودن تهران است. تصور کنید که میلیونها شهروند هر روز از مقابل وزارتخانه ها، مجلس و سایر سازمانهای حکومتی رد می شوند و با دیدن آنها به انواع بحران های روحی دچار می شوند. انتقال پایتخت به قم، می تواند حداقل شصت درصد از بیماری های روحی و روانی کشور را که بیشترین آنها در تهران است، بکاهد. البته بدیهی است که این ظلمی در حق بخشی از مردم قم خواهد بود، ولی مردم قم به دلیل عادت طولانی به مواردی شبیه این، فجایع را بهتر تحمل می کنند و تاثیر کمتری روی روح و روان آنان می گذارد.
شش، کاهش فرار مغزها: براساس مطالعات انجام شده، فرار مغزها معمولا در مقطع پس از کارشناسی و از دانشگاههای تهران صورت می گیرد. فرض کنید دانشجویی که تازه لیسانس خودش را دارد می گیرد، هر روز باید از جلوی وزارت کشور یا مجلس یا دادستانی رد بشود، طبیعی است که در اولین فرصت سعی می کند از ایران برود، در حالی که اگر این دانشجو با سازمانهای دولتی مواجه نشود، انگیزه کمتری برای فرار مغزها خواهد داشت و کشور از نظر نیروی انسانی کمتر دچار آسیب و تلفات می شود.
هفت، انتقال صدا و سیما به قم: با توجه به اینکه سیاست پانزده سال گذشته صدا و سیما بر این فرض استوار است که مردم ایران همان ده درصدی هستند که در ولایت ذوب شده یا جزو مجانین الهی هستند و اکثریت بزرگی از مردم ایران هم یا از ماهواره های فرنگی استفاده می کنند و یا از اینترنت، بنابراین انتقال کل صدا و سیما اولا این فایده را دارد که از حضور اکثر چهره های مبلغ که در قم زندگی می کنند، یا اگر در قم زندگی کنند خیلی زندگی بهتری خواهند داشت، استفاده بهتری شود. لذا انتقال صدا و سیما به قم نتیجه بسیار نیکوئی خواهد داشت، هم موجب افزایش سطح کیفیت برنامه های دینی شده و هم فاصله میان مخاطبان و فرستنده برنامه کم می شود.
هشت، نزدیکی دین و دولت: یکی از نگرانی های اصلی مسئولین امر این است که خدای ناکرده زبانم لال با شهریگری و مظاهر مدرن زندگی وضعیتی که در مشروطه اتفاق افتاد که ما هنوز نمی دانیم چی بود، تکرار شود. از طرفی بسیاری از مسئولان نگرانند که نکند بلایی که سر گورباچف آمد در ایران تکرار شود، در هر دو حالت حکومت از افزایش سطح سکولاریزاسیون که ما نمی دانیم چیست، منتهی می دانیم خیلی چیز بدی است، نگرانند. در همین راستا انتقال پایتخت به قم باعث می شود که سیاست ما نه تنها مثل دیانت ما باشد، بلکه اصلا سیاست ما توی دیانت ما باشد و چی بهتر از این.
نه، مسئله انتقال پایتخت و بحران تصمیم گیری: البته ممکن است برخی از مسئولان کشور یا تکنوکراتهای حاضر در حکومت دچار این نگرانی شوند که انتقال پایتخت به قم موجب می شود که تصمیمات حکومتی در اندازه ملی و جهانی گرفته نشود. من در این مورد هیچ نگرانی ندارم. به نظرم اصلا مهم نیست که در حکومت چه کسی و چطور تصمیم می گیرد. مهم این است که 35 سال است که دولت هر تصمیمی می گیرد ما به یک نتیجه دیگر می رسیم. به عبارت دیگر معمولا سیاستی که دولت اتخاذ می کند، با عملی که رخ می دهد هیچ ربطی ندارد، مثلا دولت احمدی نژاد به عنوان دولت پاکدست و عدالت گستر آمد و فاسدترین دولت شد و بیشترین شکاف طبقاتی حاصل گشت. خاتمی آمد تا توسعه فرهنگی ایجاد کند، ثبات اقتصادی به وجود آمد و هاشمی آمد رفاه بیاورد، روابط خارجی درست شد. دولت ما هر وقت روی فوتبال سرمایه گذاری کرده، ما جام قهرمانی والیبال را بردیم، این همه سرمایه گذاری برای تولید گندم کردیم، شدیم وارد کننده بزرگ جو. وقتی سیاست های دولت هیچ وقت به نتیجه نمی رسد چه فرقی می کند دولت در تهران به نتیجه نرسد یا در قم. فرقی می کند؟
ده، براساس همه این استدلال های کوبنده که مو هم اگر لای درزش برود، با انجام هر کار واجبی که بتوانیم آن را اپیلاسیون می کنیم، انتقال پایتخت به قم یک پیروزی بزرگ دیگر در راه توسعه انقلاب و کاهش هزینه های کشور و چسبیدن همیشگی دین به دولت و برعکس است. لذا بقول قمی ها حتی اگر ابریشم تان هم روی آتش است، رهایش کنید و هر چه زودتر به انتقال پایتخت به قم بچسبید که این یک بازی برد برد است.