نوری بر عجزدستگاه قضایی

امید معماریان
امید معماریان

آزادی هاله اسفندیاری محقق ایرانی-آمریکایی، پس ازصد روز تحمل زندان بدون دسترسی به وکیل وبدیهی ترین حقوق انسانی، ازجهات مختلف خبری خوشحال کننده است. هم از آن رو که وی هم اینک می تواند درکنار مادر 93 ساله خود باشد و آرام سربربالین بگذارد و هم از جهت پیام های متعددی که این آزادی برای جامعه ایرانی دارد.

سئوال اصلی که هم اکنون هرکسی ممکن است ازخود بپرسد این است که این بازی چه محصولی داشت؟ اگراز صدمات روحی- روانی ای که طی این مدت به هاله اسفندیاری، همسر، دختر و خانواده اش وارد شده بگذریم، به جرات می توان گفت دراین ماجرا هیچ بخش دیگری بیش از قوه قضاییه صدمه نخورد. در واقع، دراین پرونده وپرونده های مشابه چند ساله گذشته، قوه قضاییه نشان داده است تا چه حد در برابر دستگاه های امنیتی آسیب پذیر است ونمی تواند استقلال خود را حفظ کند و حافظ حقوق شهروندی باشد.

چگونه می شود که طی همه این سالها، به جای اینکه دستگاه اطلاعاتی اول مدارک وشواهد خود را تهیه کند وسپس برای دستگیری متهم اقدام کند، اول افراد دستگیر می شوند وبعد آنها را ازدسترسی به وکیل وخانواده های خود محروم می گذارند، تحت شدید ترین فشارهای روانی وبندی قرارمی دهند، از آنها اعتراف اجباری می گیرند و قوه قضاییه ای که خود را مدافع حقوق شهروندی می داند، نمی تواند مداخله کرده و بهره مندی شهروندان را از حقوق اولیه شان تضمین کند؟

ازسوی دیگر، اسفندیاری درحالی اززندان آزاد می شود که طی مدتی که درزندان بود ودستش ازهمه جا کوتاه، زشت ترین وناجوانمردانه ترین توهین ها وتهمت ها به او توسط روزنامه های نزدیک به محافل امنیتی زده شد. بر همه آشکار بود که چنین تهمت هایی واهی است، اما چگونه است که مدعی العموم ودیگر بخش های قضایی درحالی که متهم از دسترسی به خانواده خود هم محروم بود، به راحتی ازکنار چنین روند ناعادلانه ای گذر کنند و درحالی که دائما به تصویب آیین نامه حقوق شهروندی مباهات می کنند؟ این مصونیت آهنین رابگذاری کنار وضعیت دیگر روزنامه ها که با کوچکترین بهانه ایی توقیف و تعطیل می شوند تا مشاهده کنید، کفه ترازوی عدالت، به طرف چه کسی سنگین تراست.

خلاصه کلام آنکه، به نظر می رسد قوه قضاییه کاملا دستهای خود را دربرابردستگاه های امنیتی بالا برده است. اگر چه این موضوع به دستگاه های امنیتی آنچنان فضای فراخی می دهد که درسایه آن هرچه می خواهند بکنند، اما عملا بر آسیب پذیری آنها نیز می افزاید. درواقع، تن دادن به نخ نما شده ترین، پرهزینه ترین، بی حاصل ترین روش های کسب اطلاعات وایجاد رعب و وحشت درمیان شهروندان برای جلوگیری از ایجاد و یا تقویت شکاف های موجود درجامعه ویا تهدیدهایی که ممکن است کشوررا تهدید کنند، تصویر ناامید کننده ای ازتوانایی های دستگاه های اطلاعاتی کشور می دهد که درنوع خود غم انگیز است.

چون کسانی که قراربوده ازباهوش ترین نخبگان کشورباشند تا بتوانند با ترسیم جغرافیای تهدید علیه منافع ملی، به دفع ورفع منابع خطرها بپردازند وشهروندان را دربرابر آسیب های داخل وخارج کشور محافظت کنند، خود تبدیل به منبعی شده اند که نه تنها باعث آسیب های جبران ناپذیر برای شهروندان است، بلکه به واسطه اقدامات ناسنجیده، عملا تصویر یک حکومت اقتدارگرار با مشت های آهنین را از حکومت ترسیم می کند. تصویری که به هیچ عنوان -به قول رییس جمهور- مهرورزانه نیست.

بی اختیاری قوه قضاییه دربرابربرخی مطبوعات نیز عملا، بخشی دیگر ازتصویری است که پرونده های سیاسی-امنیتی سالهای گذشته ازخود به جای گذاشته است. تصویری که به روشنی نشان دهنده عجز بخش های مختلف این قوه در دفاع از حقوق شهروندان است. وضعیتی که منحصر به سالهای گذشته نیست، اما با جاده بازی که قوه قضاییه باز گذاشته، این روزنامه ها تهمت زنی و افترا و - چنانکه خود باب کرده اند- “تشویش اذهان عمومی” را به صورتی روزانه انجام می دهند و نگرانی خاصی هم از تحت تعقیب قرارگرفتن توسط کسانی که متهم می کنند، ندارند.

درآخر باید به کسانی که با دستگاه های اطلاعاتی وامنیتی وروزنامه ها و خبرگزاری های وابسته سمپاتی دارند اشاره کرد که بدون توجه به تکرار الگویی مشابه، گمان می کردند حقیقتی ممکن است پشت چنین دستگیری ها وآزاد کردن هایی نهفته باشد وبه همین خاطر به اشکال مختلف آب به آسیاب چنین جریانی می ریختند. الگویی که طی سالهای گذشته باعث صدمه بسیاری زیادی به خانواده روزنامه نگاران، روشنفکران، فعالان سیاسی و جامعه مدنی شده، اما آنها را از ادامه کار برحقی که می کنند بازنداشته است. آنان نیز امروز مجبور هستند این پرونده را کنار دهها پرونده دیگری بگذارند که همگی طبق یک نسخه واحد وتوسط افرادی کمابیش متعلق به یک جناح فکری به دام افتاده اند و زندگی شان ازاین رو به آن روشده است.

سه شنبه اما هاله اسفندیاری، سربلند به میان خانواده خود بازگشت، همان گونه که کیان تاجبخش نیزبازخواهد گشت ودیگران. آنچه می ماند یک روسیاهی است که می ماند برگردن حکومتی که با شهروندان خود کاری می کند که عاقلان با دشمنان خود هم نمی کنند.