برهان چلبی
خبرجدید اعلام شده از سوی آمریکا مبنی بر آغاز گفتگو با ایران، زنگ خطر همدستی این دو کشور در ادامه اشغال عراق و سهیم شدن در غنائم جنگی را به صدا درآورده است. واقعیت مشهود است. شاخ و شانه کشیدن «محور شرارت» و «شیطان بزرگ» هیچکس را خام نکرده است. همه این ها نمایشی بودند تا توجهات را از وقایع موجود، شکست جنگ در عراق، فریب جامعه بین المللی و پیامدهای جانی و مالی جنگ ، منحرف کنند.
ایران و آمریکا در یک مسأله با هم اشتراک داشتند: وارد آورن فشار برای تغییر رژیم در عراق به هر قیمت ممکن! بااینحال، هر یک از آنها نیتی جداگانه و خاص را برای تهاجم و اشغال عراق در سر داشتند. آمریکا بدنبال کنترل محدوده ارضی و منابع طبیعی این کشور بدون وارد آمدن خسارت های مربوطه است. درحالیکه ایران درغیاب قدرت (مرکزی) در عراق، می تواند در راستای جاه طلبی ها خود در قبال عراق و منطقه، خود را به عنوان قدرت بلامنازع منطقه ای معرفی کند.
خط مشی آمریکا در استفاده از ایران برای تخریب عراق و سپس بازداشتن آن کشور، به نظر ساده می رسید. معذالک، آمریکا خیلی زود فهمید بدون همکاری و پشتیبانی دولت تهران نمی تواند به اشغال عراق ادامه دهد. پاسخ ایران هم تأیید ضمنی دینی و معنوی لازم برای اشغال عراق بود. این کشور دست به کار تشکیل شبه نظامیانی زد که به خوبی مسلح شده بودند. این شبه نظامیان از طریق پاکسازی نژادی، ترور، آدم ربائی و آدم کشی، حداکثر دانش و توان خود را در تضعیف دولت سکولار عراق به کار بستند.
طرح آمریکا برای اشغال عراق از طریق دسته بندی قومی و برقراری ارعاب و بحران اجرا می شود. احتیاج زیادی به کمک ایران بود، هرچند اجرای این طرح درنهایت به نفع ایرانی ها تمام شد و فرصت نفوذ و کنترل همه جانبه بر مراکز نظامی و غیرنظامی عراق را برای آن کشور فراهم آورد. این روند بر اثر بی توجهی آمریکا به چیدمان قومی عراق، سابقه نفوذ ایران در جنوب عراق و نیز همسوئی با شبه نظامیان ایرانی در سرکوب مخالفان، گسترش پیدا کرد.
حاکمیت یک دولت مستقل و پایدار ملی بر عراق به نفع ایران و کشورهای منطقه است. امروز عراق تحت اشغال توسط دولت خدمتگزاری اداره می شود که بقای آن کاملاً در گروی ادامه اشغال است. بی ثباتی دائمی فعلی نتیجه مقاومت دربرابر اشغال و ناآرامی منطقه ای است. این حالت، ایران را نیز در معرض خطر نظامی آمریکا قرار می دهد که در پایگاه های عراق و افغانستان مستقر است. ضمناً طبقه تحت نفوذ اسرائیل در آمریکا که دست به کار طراحی جنگ هستند نیز ایرانیان را در برابر رهبرانشان به ناآرامی وا می دارد.
به نظر می رسد ایران از آنچه در روابط میان همسایگانش با آمریکا رخ داده، درس لازم را نگرفته است. بیش از یک میلیون عراقی در جنگ بقای انقلاب آیت الله خمینی کشته شدند که برای منافع آمریکا و غرب تهدید محسوب می شد. بعدها هم عراق را به خاطر اینکه تهدیدی برای همسایگانش بود قربانی کردند.
می توان عربستان را به عنوان نمونه ای مثال زد که اینک در سرگشتگی فرو رفته است. از یک سو از نعمت دراختیار داشتن اماکن مقدس اسلامی در خود بهره مند است، از سوی دیگر به دلیل همدستی با آمریکا در جنگ علیه ترور به خود می بالد. این درحالی است که عربستان می داند استنباط آمریکا از تروریسم، همان تروریسم اسلامی است. این موضوع، عربستان سعودی را با همه عواقب درازمدتش، به طوز محرزی در موضع جنگ با اسلام قرار می دهد. ایران هم با ادامه روابط فعلی اش با آمریکا، حال و روز بهتری نخواهد داشت. هر دو کشور از مسؤلیت خود در پرداختن به علل تروریسم غافل مانده اند.
اینکه دنیا چه زمانی شاهد به جریان افتادن پرونده متزلزل دیگری برای محافظت از منافع غرب در قالب اتهام تهدید هسته ای ایران شود، فقط مسأله زمان است. اخطار قانونی مورد نیاز هم، ایجاد یک بمب هسته ای اسلامی خواهد بود.
همه اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل اعلام آمادگی کرده اند که از تمامی توان خود برعلیه تهدید دریافتی از کشورهائی که حتی درمسیر تولید تسلیحات هسته ای نیستند، استفاده خواهد کرد. احمدی نژاد در سناریوی ایراد تهدیدات پوشالی و بی اساس خود، باید درک کند که بازی با آمریکا تمام شده و ایران بازنده ماجرا خواهد بود.
منبع: میدل ایست آنلاین- 20 اوت