مهناز مثل خیلی از ایرانیهای دیگر، پس از آنکه مجبور شد به خاطر فشار جامعه محافظهکار که او احساس میکند مهمترین بخش یک رابطه، یعنی عشق را نادیده میگیرد، زود ازدواج بکند، طلاق گرفته است.
حالا مجرد است و با ناراحتی به فروپاشی ازدواجش نگاه میکند اما از والدینش که هفت سال پیش تدارک ازدواجش را دیدند عصبانی نیست.
آن زما ن فقط ۲۱ سال داشت و احساساتش نقش زیادی ایفا نمیکرد، ازدواج چیزی بود که پدر و مادرش انتظار آن را داشتند. او میگوید: “خیلی جوان بودم. نمیدانستم چکار میکنم. از همان اولین باری که خانواده شوهرم را دیدم احساس بدی داشتم.”
اولش هیچ احساسی به شوهرش نداشت و بعد هم احساسی ایجاد نشد.
تجربه مهناز مختص به او نیست. سال گذشته نرخ متوسط طلاق در ایران به ۲۱ درصد رسید که در شهرهای بزرگ بسیار بالاتر از این است.
در تهران یک سوم ازدواجها به جدایی میانجامد؛ در بخش شمالی شهر که شیوه زندگی بیشتر به شیوه غربی نزدیک است، این رقم به ۴۰ درصد میرسد.
دلایل رسمی برای جدایی، نبود مهر بین زوجین، دخالت خانوادهها، خشونت خانگی و اعتیاد است.
اما بسیاری از جوانان آداب و رسوم اجتماعی را با سنگینی حس میکنند. از طرف دیگر، خانوادههای متعصب تهاجم فرهنگ غرب را مقصر آنچه تباهی ارزشهای سنتی اسلام مینامند، میشمارند.
نشانههای عصیان جوانان کاملا واضح است: طبق گزارش مجلس که در ماه ژوئن منتشر شد، ۸۰ درصد دخترهای دبیرستانی دوستپسر و حتی رابطه جنسی دارند.
فرشته، ۲۸ ساله که دو سال است با دوستپسرش رابطه دارد میگوید: “بعضی وقتها احساس میکنم به پدر مادرم بیشتر از خودم فکر میکنم. همان اول از من پرسیدند آیا پس از یکسال با او ازدواج میکنم یا نه.”
در نگاه اول برای جوانان ایرانی یافتن عشق به نظر سختتر از بقیه جاها میرسد: در کافی شاپها، سینما یا رستوران قرار میگذارند و در مهمانی یکدیگر را میبینند. مثل همهجای دیگر بسیاری از پسران و دختران سخت تلاش میکنند با یک نفر ارتباط برقرار کنند.
اما شناخت یکدیگر به ندرت بخشی از این مراسم پیچیده است. چیزی که در زیر نهفته است دخالت عمیق خانوادهها در کشوری است که حتی برای جوانان بزرگسال نیز خانواده نقشی مرکزی ایفا می کند؛ بیشتر مجردها هنوز در خانه پدر و مادر خود زندگی میکنند.
این باعث میشود بسیاری از زوجهایی که با هم قرار میگذارند دنبال جایی باشند که بتوانند از چشمهای کنجکاو بگریزند. پارکها جای خوبی برای مکالمه دو نفره است. با اینکه سایتهای زوجیابی ممنوع است اما اینترنت نقشآفرینی میکند.
فرشته با امیر پس از فرستادن درخواست دوستی برای او در فیسبوک دیدار کرد. امیر در پاسخ به اینکه آیا او همانطور که پس از دو روز چت کردن تصور کرده بوده است یا خیر، با خنده میگوید: “نه، بهتر بود.”
فرشته با اینکه شش سال بزرگتر از میانگین سن عروس ایرانی است هنوز آماده تعهد نیست.
او میگوید: “به زمان بیشتری نیاز دارم. هنوز کارهای بسیار زیادی هست که میخواهم انجام بدهم.” هزینههای سنگین مراسم ازدواج هم یکی از عوامل مهم دیگر است.
تحریمهای بینالمللی زندگی خانوادههای ایرانی را سختتر کرده است و مهریه که معمولا بصورت سکه طلا پرداخت میشود هم گزاف است. امیر میگوید: “مهریه به طرز مسخرهای گران است.”
میانگین سن ازدواج، به رغم درخواست دولت برای ازدواج و فرزند بیشتر بالا رفته است. مینا ۳۲ ساله که ۹ سال است با دوستپسرش رابطه دارد، درخواست او برای ازدواج را در همان سالهای اول رد کرد. او بچه هم نمیخواهد.
مقامات دولتی برای حل مشکل رابطه جنسی خارج از ازدواج صیغه را پیشنهاد میکنند.
مهناز میگوید: “درست نیست که دخترها و پسرها را به مدت طولانی از هم دور نگه دارند. اگر این فرصت وجود داشت که اول با کسی زندگی میکردم، حتما انجامش میدادم.”
منبع: بیزنس اینسایدر - 26 اوت 2014