پیش از این چندان به موضوع آمدن رضا خادمیان به زندان رجایی شهر نپرداختم. او را بعد از ظهر چهارشنبه ناغافل به حسینیه فرستادند. در راهرو در شرایطی او را دیدم که همراه با مسعود، چهار کیسه نایلون بزرگ را دو نفری حمل میکردند. در آن زمان کاری از من ساخته نبود، از یک سو با گرامی کار داشتم و باید زود میرفتم زیر هشت و از سوی دیگر بیماریام اجازه چنین کاری را به من نمیداد. وقتی بازگشتم، رضا را در حال تعریف ماجراهای چند ماه اخیر اوین، به ویژه اعتصاب غذای زندانیان سیاسی بند۳۵۰ دیدم.
خادمیان از جمله زندانیانی است که در ایام انتخابات ریاست جمهوری به جرم وابستگی به سازمان مجاهدین، سفر به عراق و رفتن به پادگان اشرف دستگیر شد. در ابتدای ورودم به اوین به دلیل فاصله سنی و روابط تشکیلاتیاش چندان با او برخوردی نداشتم، تا اینکه زمان راه اندازی مسابقات ورزشی، یک باره سر وکلهاش پیدا شد؛ با کلی پیشنهاد و برنامه و راهحل برای مسابقات دو. با حضور وی یک مسابقه ساده دو ماراتن دور هواخوری تبدیل شد به مسابقات دو و میدانی از دو ۵۰ متر، ۱۰۰ متر، ۴۰۰ متر گرفته تا ماراتن و پنجگانه.
مسلما اگر او نبود و تلاشها، راهنماییها و کمکهایش برای اجرای این برنامه گسترده، چنین کاری به هیچ وجه عملی نبود. یکی از نتایج برگزاری این مسابقات شد گرفتن امتیار از رئیس بند برای تعدادی از زندانیان سیاسی و جایزه از بزرگنیا برای زدن تلفن اضافی، در حدی نسبتا مطلوب. اگر اشتباه نکنم برای نفرات اول تا سوم هر رشته به ترتیب نه، شش و سه دقیقه وقت اضافی دریافت کردیم، آن هم در شرایطی که وقت تلفن روزانه هر زندانی سیاسی چیزی در حدود سه چهار دقیقه بود. جالب اینکه برخی از ورزشکاران با توجه به تعدد رشتهها چند جایزه کسب میکردند و سقف زمانی تلفن بعضیها از ۲۰دقیقه در روز هم فراتر هم میرفت- چیزی در حدود وقت تلفن پنج تا هفت روز.
البته بعدها، پیش از تبعید ما شش نفر به کرج، جلوی انجام این مسابقات را که داشت متنوعتر میشد و گستردهتر با مشارکت افراد بیشتر، به گونهای گرفتند. معلوم بود که دستور از بالا رسیده است و از مقامهای اطلاعاتی و امنیتی، اما بهانه، انجام مسابقات در وقت اداری بود. متاسفانه مرحوم فرهاد وکیلی هم که تازه وکیل بند سیاسیهای ۳۵۰ شده بود، در پی استعفای بدون هماهنگی- البته، شاید از روی ناچاری- مهدی محمودیان از این سمت، در به هم ریختن این برنامهها نقش ایفا کرد. از آن پس تنها مسابقاتی محدود، در حد همان مسابقات همیشگی زندانیان مالی بند - والیبال و فوتبال- و شطرنجی که هنوز دورهاش به اتمام نرسیده بود برگزار شد. با انتقال و تبعید ما به زندانهای رجایی شهر و فردیس- در عصر روز اعدام فرهاد وکیلی، کمانگر و… - وضعیت ورزش زندانیان سیاسی بدتر هم شد.
خادمیان با خود این خبر را نیز آورده بود که صادق الحسینی را هم به رجایی شهر انتقال دادهاند، منتهی به جای بند۳ او را به بند۲- دارالقران- فرستاده بودند. جمشید هم جزو ورزشکاران اوین بود و فردی که میتوانست در صورت ادامه یافتن مسابقات شطرنج قهرمان هم شود. خبر انتقال اورا دقایقی قبل، زمانی که رفته بودم گرامی را ببینم، از شیروانی رئیس بند۲ که به بندما آمده بود، شنیده بودم. منتهی در آن زمان چون او نام زندانی تازه وارد را نمیدانست، نتوانستم بر اساس مشخصات، تطبیق دهم که منظورش چه کسی است. گفته بود آدم فهمیدهای است و درس خوانده و فوق لیسانس، اما از جرمش حرفی نزد و بحث جاسوسی را مطرح نکرد. حال نام او را از زبان رضا میشنیدم.
در اوین، در زمان برگزاری مسابقات شطرنج کلی با جمشید مشکل داشتم. او چون هم زمان درمسابقات والیبال، فوتبال و شطرنج شرکت کرده بود نمیتوانست در زمان مقرر در همه رشتهها حضور یابد. این نکته را هم نمیپذیرفت که نمیشود با یک دست چند هندوانه برداشت و آنها را سالم به مقصد رساند! او چون تحمل اعلام باخت در زمان غیبت را هم نداشت، دائم بحث میکرد، عصبانی میشد وگاه هم تندی میکرد و… البته بعد میآمد و عذرخواهی میکرد.
حال اخبار موثقی وجود دارد که جمشید را به رجایی شهر آورده و در دارالقران جای دادهاند که مکانی مطلوب و ایده آل برای زندانیان عادی به شمار میرود، اما نه زندانیان سیاسی، در شرایط عدم رعایت مقررات تفکیک زندانیان. هنوز برای ما روشن نیست که مکان استقرار صادق الحسینی را پس از مصاحبه با علیمحمدی معاون زندان تعیین کردهاند یا از اول هدف این بوده است که در کناردیگر زندانیان سیاسی، مطبوعاتی و صنفی نباشد. البته جای خوش بینی هم وجود دارد، چون شیروانی، که رابطه خوبی با من دارد و در مدت سه هفتهای که در بند ۲ بودم نوعی روابط متقابل احترامآمیز بین ما ایجاد شد، وقتی خبر آوردن وی را داد به این نکته هم اشاره کرد که “اگر تمایل داشته باشید، میتوان او را نزد شما منتقل کرد!”.
نظر اکثر دوستانی که مدتی با جمشید هم بند، به ویژه هم اتاق، بودهاند این است که او در دارالقران دوام نمیآورد چون کارش قرائت و حفظ و پژوهش در زمینههای قرانی نیست. البته، در مورد ضرورت انتقال سریع او و اقدامی در این خصوص اتفاق نظری بین دوستان مستقر در حسینیه شکل نگرفت تا بتوان با رایزنی و توصیه به نوعی اعمال نفوذ کرد. بر این اساس، مقرر شد تا دورهای محدود بگذرد تا ببینم اوضاع چگونه پیش میرود.
بازگردم به بحث خادمیان. رضا آن زمان که در بند ۳۵۰ اقامت داشتیم جزو آن گروه از بچههای سازمان بود که به کار خدماتی و نظافت اندرزگاه میپرداختند، وظیفه اصلیاش هم تمیز کردن آتشخانه بود که کاری سخت و طاقت فرساست، به دلیل کثافت کاری زندانیان و ریخت و پاش شدید. اما اوکارش را با جدیت فراوان و نظافت تمام انجام میداد و در کنار آن به درست کردن و فروش عروسکهای معروف بند۳۵۰- هدیه زندانیان به خانوادهها- میپرداخت. این یادگاریای است که بسیاری از بستگان و دوستان زندانیان، یک دو مدل آن را هدیه گرفتهاند. یاسی از هر چندگاه که فرصت مکالمه تلفنی پیش میآید در مورد عروسک دریافتی خود میگوید و درددل و گفتوگو با او به جای من.
رضا علاوه بر اینکه فردی ورزشکار است، شخص خودساخته و متعهدی نیز هست چون در زمان آزادی متکفل خرج زندگی پدر و مادر خود نیز بوده است. برایش دوازده سال حبس بریدهاند، به اضافه تبعید به زندان رجایی شهر با قید آن در حکم صادره. ظاهرا در مورد دیگر متهمان سازمان مجاهدین هم چنین احکام سنگینی صادر شده است.
فرزاد و شبنم مددزاده آخرین موارد اعزامی از این گروه به حساب میآیند- خواهر را اول فرستادهاند و برادر کوچکتر را بعد. اکنون این شایعه در زندان پیچیده است که دیشب هفت هشت نفر جدید، از جمله زندانیان سالخورده سازمانی بند ۳۵۰ را نیز به رجایی شهر اعزام کردهاند. در صورت صحت این خبر، چون موارد پیشین احتمالا آنها را در بند ۴ مستقر میکنند تا از زندانیان سیاسی دیگر- چون ما- جدا نگاه دارند! این بند همجوار بند ۳ است و هواخوریاش با حیاط زندانیان عادی ما مشترک- البته در ساعات جداگانه و به صورتی تفکیک شده.
در نهایت بپردازم به بحث جا مانده از روز چهارشنبه، در خصوص نامه ارسالی برای رئیس جمهور برزیل در نقد رفتار و کردار وی در حمایت از دولت احمدینژاد و ضرورت تلاشهای او برای آزادی زندانیان سیاسی ایران، به ویژه زندانیان صنفی و سندیکایی … و در کنار آن تلاش برای آزاد شدن سکینه آشتیانی و اعطای پناهندگی به او.
گفته میشود که اگرچه این نامه که امضای پنج نفر از ما- اعضای حسینیه- زیر آن بوده ، بازتاب سیاسی روی سایتهای خبری داشته، اما در رسانههای گفتاری و شنیداری گستردگی لازم را نداشته است. از جمله به دلیل نیاز به فردی مطلع و مرتبط که بتواند مصاحبه تلفنی کند. در سایتهای اقتدارگرایان هم بازتاب خاص داشته و این بحث مطرح شده است که نویسندگان نامه در پی دخالت رئیس جمهور برزیل برای آزادی خود بودهاند!
آخرین خبرها حاکی از بردن جوایزی توسط محبوبه عباسقلیزاده و کوهیار گودرزی است که شرح و بسط آن، به ویژه در خصوص چرایی و ملاحظات اعطای این جوایز بماند برای بعد. خوشبختانه در زمان ملاقات، بستگان طبرزدی- از جمله افراد امضا کننده نامه ارسالی- با خانوادههای زندانیان سیاسی اصلاحطلب آشنا شدند. قرار شده که آنها هم علیرغم غیبتی که تاکنون داشتهاند، در جلسات هفتگی و دیگر برنامهها فعالانه شرکت کنند.
پیشنویس نامه ارسالی به زبان انگلیسی و فارسی به خانم داسیلوا که اکنون در حال رقابت انتخاباتی شدید با نامزدهایی است که بحث حقوق بشر و روابط با دولت ایران را علیهاش به کار گرفتهاند.
حضور عالیجناب لولا داسیلوا
ریاست محترم جمهوری و دبیرکل فدراسیون کارگری برزیل
با سلام،
اینجانبان از اعضای نهادهای صنفی، سندیکایی و کارگری کشور ایران که به دلیل انجام وظایف سندیکایی، اتحادیهای و دفاع از حقوق زحمتکشان و پیگیری در جهت بهبود شرایط کار و زندگی همکاران و هم میهنانمان، دستگیر و به شیوه غیرعادلانه و برخلاف کلیه قوانین موجود داخلی و بینالمللی دستگیر (ربایش) ضرب و شتم و شکنجه خود و خانوادههایمان، به زندان افتادهایم، ملاحظه کردیم که شما به عنوان یک دوست، یک هم رزم و یک رئیسجمهور دموکرات، یک کارگر و یک انسان فرایند سرسختانه زندگی را از گذرگاههای پرپیچ و خم رنج تلاش طی کرده و از مبارزات سندیکایی طی کردهاید و اکنون شاهد تاثیرگذاری کشور شما در سطوح جهانی و پیگیری اجرای مفاد اصول جهانی حقوق بشر و کارگردان در روابط بینالمللی هستیم.
کوشش شما برای مسائل مخاطرهآمیز جهانی ما را به وجد و شادمانی وامیدارد. پیام شما برای حفظ جان و دفاع از حق زندگی یک مادر ایرانی و حقوق انسانی او، تا حد دادن پناهندگی به این زن قربانی شرایط حاضر، ما را برانگیخت تا با تکیه بر دانش و آگاهی و عواطف انسانی، از حضرتعالی که خود را دوست مردم ایران میدانید و در شرایط حساس کنونی جهانی سعی در نزدیک شدن به کشور ما نمودهاید، تا نسبت به رعایت حقوق فردی، انسانی، اجتماعی، سندیکایی، کارگردان و زحمتکشان در بند زندانهای جمهوری اسلامی تذکر در خور به مقامات ایران داده و برای آزادی ما بیگناهان از دوستان خود و مقامات جمهوری اسلامی کمک بخواهید، از شما خواهش میکنیم تا واقعیات میهن رنج کشیده و آرا و نظریات واقعی هم میهنان ما را دریابید. هم اکنون زندانهای کشور ما پر شده از افراد بیگناه و قربانی!
ما به عنوان نمونههایی از فعالان صنفی کارگری، سیاسی میهن خود از شما میخواهیم که از توانایی و روابط دوستانه خودتان با مقامهای ایران استفاده کرده و در جهت آزادی مردمی که به جهت دفاع از حقوق انسانی، صنفی، کارگری، سندیکایی یا فعالیتهای اجتماعی به زندان افتادهاند و احکامی غیرقانونی و مخالف وجدان بشری و برخلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر درباره آنها صادر کردهاند، تلاش کنید.
عالیجناب، برای آشنایی شما مشخصات برخی از فعالان کارگری، سندیکایی که هم اکنون در زندان هستند را اعلام مینماییم.
جمعی از این گروه زحمتکشان علاوه بر عضویت در انجمنهای صنفی خود، از طریق سندیکایی به عضویت نهادهای بینالمللی کارگران نیز درآمدهاند که هویت، ماهیت و سوابق اشتغال و تلاشهای آنان در نزد نهادهای بینالمللی کار و کارگری همچون ILO، ITVC، WFTU و IJF و همچنین نهادهای جهانی حقوق بشری همچون کمیسیون حقوق بشر، شورای جهانی حقوق بشر سازمان عفو بینالمللی و… موجود است.
در آخر، با توجه به آنکه شعار، حقوق کارگران، حقوق بشر است که از سوی نهادهای جهانی کارگری اصلی پذیرفته شده است و با تکیه بر وجدان بشری و پیشنیه مبارزات کارگری جنابعالی و از طریق همبستگی کارگری و هم پیوندی اتحادیهای که با قلب شما برقرار و در روح خود احساس کردهایم، این بار گران را بر مسؤولیتهای سنگینی که بر دوش دارید، میافزاییم و با تمام وجودمان در انتظار بازتاب تلاشهای شما به آینده ضمیمیه امید داریم.
با صمیمانهترین آرزوهای خوشبختی و موفقیت برای شما و همه مردم زحمتکشان برزیل
امضا کنندگان، منصور اصانلو، رسول بداقی، حشمتالله طبرزدی، رضا رفیعی فروشان، عیسی سحرخیز.
اسامی نمونههایی از زندانیان کارگری، صنفی، سیاسی، دانشجویی و…
۱-رضا شهابی عضو هیات مدیره کارگران و دانشجویان و فعالان در نهادهای صنفی و سیاسی
۲- ابراهیم مددی نایب رئیس سندیکای کارگردان شرکت واحد
۳- محمد داوری عضو کانون معلمان ایران
۴- پنج عضو هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه اهواز
۵- مسعود باستانی عضو انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران
۶- مهدی محمودیان عضو انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران
۷- احمد زیدآبادی عضو هیات رئیسه انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران
۸- مهدی شاندیز عضو هیات موسس سندیکای معلمان حقالتدریس
۹- محمد باقری عضو هیات موسس سندیکای معلمان حقالتدریس
۱۰- مختار اسدی عضو هیات موسس سندیکای معلمان حقالتدریس
۱۱- هاشم خواستار عضو هیات موسس سندیکای معلمان حقالتدریس
۱۲- بهروز جاوید تهرانی عضو شورای مرکزی جبهه متحد دانشجویی
۱۳- مجید دری عضو شورای دانشجویان ستارهدار
۱۴- ضیا نبوی عضو شورای دانشجویان ستارهدار
۱۵- شیوا نظر آهاری دبیر کمیته گزارشگران حقوق بشر- روزنامهنگار
۱۶- کیوان صمیمی عضو شورای اجرای همبستگی دموکراسی و حقوق بشر- روزنامهنگار
۱۷- محمد اولیایی فرد وکیل زندانیان صنفی، کارگری، دانشجویی
۱۸- بهاره هدایت عضو شورای مرکزی اداری تحکیم وحدت (دانشجویی)
۱۹- میلاد اسدی عضو شورای مرکزی اداری تحکیم وحدت (دانشجویی)
۲۰- کوهیار گودرزی عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر
۲۱- هنگامه شهیدی روزنامهنگار
۲۲- شبنم مددزاده عضو انجمنهای دانشجویی
۲۳- حامد یازرلو عضو انجمنهای دانشجویی
۲۴- هود یازرلو عضو انجمنهای دانشجویی
۲۵- رضا خندان عضو کانون نویسندگان ایران
۲۶- هدی صابر روزنامهنگار
۲۷- عبدالله مومنی عضو هیات مدیره دفتر ادوار تحکیم وحدت
۲۸- مجید توکلی عضو انجمنهای دانشجویی
جمعه صبح ۵/۶/۸۹ ساعت۴۵: ۱۱ حسینیه بند۳ کارگری، رجایی شهر