فرسایش جامعه با پاپولیسم قلابی

نویسنده

‏‏jalaeepour605.jpg

در‎ ‎دوران جدید همه جوامعی که در معرض فرآیندهای نوسازی قرار گرفته‌اند، با‎ ‎پدیدة مردم‌انگیزی و یا ‏پاپولیسم در عرصة سیاسی روبرو بوده و هستند و‎ ‎جوامعی در روند توسعة متوازن و پایدار موفق بوده‌اند که ‏با تقویت‎ ‎سازوکارهای مردم‌سالاری (بجای مردم‌سواری) این پدیده را مهار و مدیریت‎ ‎کرده‌اند. آلکسیس ‏توکویل جزو اولین بنیانگذاران جامعه‌شناسی بود که در صد‎ ‎و پنجاه سال پیش آثار تخریبی پدیدة مذکور را با ‏مقایسة دو جامعة پسا‎ ‎انقلابی فرانسه (1789) و آمریکا کشف کرد و با نگاهی عمیق در دو کتاب‎ ‎کلاسیکش به ‏بحث دربارة آن پرداخت. (1) جامعه ایران هم در یکصد سال اخیر هر‎ ‎چه بیشتر در معرض فرآیندهای ‏نوسازی قرار گرفته، به موازات آن بیشتر در‎ ‎معرض آثار پدیدة پاپولیسم سیاسی قرار داشته است. در این ‏نوشته کوشش می‌کنم‎ ‎با معرفی دو تیپِ تحلیلی از پدیدة پاپولیسم در ایران – پاپولیسمِ انقلابی‏‎ (‎یا مردم‌گرایی ‏ایثارگرایانه در جریان انقلاب) و پاپولیسمِ قلابی (یا‎ ‎مردم‌انگیزی غیر ایثارگرایانه و مخرب آنهم پس از گذشت ‏سه دهه از تجربیات‎ ‎گرانبار انقلاب) – به آسیب‌شناسیِ جامعه کنونی ایران بپردازم. در این‎ ‎بررسی روشن ‏می‌شود که چرا پدیدة پاپولیسم قلابی روند توسعة کشور را (به‎ ‎رغم هزینة میلیاردها دلار نفتی) کُند می‌کند و ‏سرمایه‌های اجتماعی این مرز‎ ‎و بوم را بیش از گذشته می‌فرساید‎.


‎ ‎تمایز پاپولیسم انقلابی از قلابی‎ ‎


جوامعی که در معرض فرآیندهای نوسازی قرار می‌گیرند (مانند رشد فزایندة‎ ‎جمعیت، خانه بهداشت‌ها و ‏بیمارستان‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها، کارخانه‌ها، دادگاه‌ها، سازمان‌های اداری، رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی) ‏از یک طرف با‎ ‎رشد فزایندة شهرگرایی و فردگرایی توانایی‌های علمی، فن‌آوری و اداری آنها‎ ‎برای رویارویی ‏با معضلات جامعه بیشتر می‌شود؛ و از طرف دیگر با پیامدهای‎ ‎ناخواسته‌ای چون تکثر و تنوع در عرصه‌های ‏اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، انفجارِ انتظاراتِ تحقق نیافته، بروز نارضایتی‌های اقتصادی، اجتماعی و‎ ‎سیاسی در میان مردم، رشد آشفتگی‌ها و نابسامانی‌های اجتماعی- از افزایش‏‎ ‎تنهایی‌ها و بیگانگی‌های فزاینده تا ‏افزایش تعداد معتادان، از افزایش شکاف‎ ‎طبقاتی تا رشد فزایندة حاشیه‌نشینی در شهرهای بزرگ، از افزایش ‏ترافیک‎ ‎سرسام‌آور تا تصادفات جاده‌ای- روبرو می‌شوند‎.

برای رویارویی با عواقب فوق دلسوزان، نخبگان و مدیران جامعه از لحاظ‎ ‎راهبردی دو راه در پیش‌ رو ‏دارند. یکی راهِ سخت مردم‌سالاری و دیگری راه‎ ‎آسان و جذاب پاپولیسم. راه مردم‌سالاری ایجاب می‌کند برای ‏مهار نارضایتی و‎ ‎آشفتگی‌های فزاینده و دائمی جوامعِ در حال نوسازی، نخبگان و مدیران جامعه‎ ‎با مشارکت ‏مردم و نمایندگان و تشکل‌های آنان به دنبال راه حل بگردند. به‎ ‎بیان دیگر با تقویت و به رسمیت شناختن ‏سازوکارهای مردم‌سالاری (یعنی دولت‎ ‎مسئول و پاسخگو، احزاب علنی و رقابتی، رسانه‌های مستقل و آزاد و ‏نهادهای‎ ‎مدنی ریشه‌دار در میان اقشار مردم و…) عرصة عمومی را چنان فراخ و امن‎ ‎کنند که در درون آن ‏راه‌های مواجهه با مشکلات دائماً تولیدشوندة جامعه کشف‎ ‎شود و در دستور کار دولت‌ها، بخش خصوصی، ‏احزاب، جنبش‌های اجتماعی و‎ ‎نهادهای مدنی قرار گیرد. نمونة این تجربه را هم‌اکنون می‌توانید در جامعة‎ ‎فرانسه (در آذر و دی ماه 86) مشاهده کنید. دولت سارکوزی برای بالا بردن‎ ‎کارآیی اقتصاد این کشور (در ‏مقایسه با آلمان و انگلستان) و طبق شعارهای‎ ‎انتخاباتی‌اش می‌خواهد دست به اصلاحات اداری و اقصادی ‏بزند. صدها هزار نفر‎ ‎از شهروندان این کشور که از این اصلاحات زیان می‌بینند دست به اعتصاب و‎ ‎تظاهرات زنده‌اند. تا جایی که به مدت 9 روز ایاب و ذهاب شهر (خصوصاً در‎ ‎پاریس یعنی شلوغ‌ترین شهر ‏توریستی جهان) به خاطر اعتصاب کارکنان حمل و نقل‎ ‎مختل می‌گردد. با این حال، این تکاپوهای سیاسی- ‏اجتماعی موقعیت جامعه و‎ ‎دولت فرانسه را در سطح جهانی و در سطح اتحادیه اروپا و در سطح افکار ‏عمومی‎ ‎مردم این کشور تضعیف نکرد، چراکه سیاست‌های چالش‌زای جدید از طریق‎ ‎سازوکارهای ‏مردم‌سالاری اتخاذ شده‌بود و هیچ تحلیل‌گری در پی وقوع‎ ‎اعتصابات مذکور پیش‌بینی فروپاشی دولت فرانسه ‏را نمی‌کرد و نمی‌کند‎.

اما راه دوم راه آسان‌تر و البته پرهزینه‌تر و زیانبارتری است. در‎ ‎این راه بعضی از نخبگان و مدیران جامعه ‏به جای اینکه به حل مشکلات مردم از‎ ‎طریق التزام به سازوکارهای مردم‌سالارانه بپردازند، مفتون نیرو و ‏قدرت‎ ‎اجتماعی ناشی از بسیج ناراضیان دائماً تولیدشونده در جوامع در حال نوسازی‎ ‎می‌‌گردند. در این راه ‏نخبگانِ مردم‌دوست مشکلات مردم (مثلاً مشکلات‎ ‎اقتصادی مثل فقر و بیکاری) و احساسات آنها را مستقیماً ‏مورد خطاب قرار‎ ‎می‌دهند و با آنها اعلام همدردی می‌کنند و با ساده جلوه دادن علل و‎ ‎ریشه‌های بحرانِ ‏اقتصادی وعده‌های جذاب به مردم ناراضی و دردمند می‌دهند‎. ‎به‌عنوان نمونه به مردم ناراضی و دردمند ‏می‌گویند علت محرومیت و فقر شما‎ ‎این است که مفسدان پول‌های شما و منابع کشور را بالا کشیده‌اند و اگر ما‎ ‎فقیردوستان قدرت سیاسی را بدست بگیریم در مبارزه‌ای بی‌امان با فاسدان، زندگی شما را به سرعت دگرگون ‏خواهیم کرد. به عبارت دیگر پاپولیسم سیاسی‎ ‎وقتی رخ می‌دهد که عده‌ای از نخبگان کشور به جای ریشه‌یابی ‏و علت‌یابی‎ ‎معضلات جامعه (با توجه به بحث‌های کارشناسانة اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در‎ ‎حوزه ‏عمومی) با مردم ناراضی همراه می‌شوند و احساسات و حب و بغض‌های آنها‎ ‎را علیه اقشار و افراد توانا، ‏مؤثر و سازندة کشور تحریک می‌کنند. این‎ ‎نخبگان مردم‌انگیز امید دارند با بسیج مردم ناراضی مخالفان خود ‏‏(خصوصاً‎ ‎مخالفان مردم‌سالار) را به نام مردم، از صحنة عمومی و سیاسی جامعه بیرون‎ ‎کنند. این ‏مردم‌‌انگیزی سیاسی، قلابی است، چراکه: اولاً، علل واقعی‎ ‎نارضایتی‌های جامعه را مورد توجه قرار ‏نمی‌دهد؛ ثانیاً شهروندان از طریق‎ ‎سازوکارهای مردم‌سالارانه (مثل احزاب سیاسی، رسانه‌های مستقل و آزاد ‏و‎ ‎نهادهای مدنی) در جریان شناسایی علل بنیادی معضلات جامعه و همکاری در حل‎ ‎آنها قرار نمی‌گیرند؛ و ‏ثالثاً مردم انگیزان پس از مدتی در عمل ناکام‎ ‎می‌مانند و مجبور می‌شوند مخالفان خود را خائن، وابسته و ‏حیوان بنامند‎. ‎لذا این پاپولیسم قلابی فقط برای مدتی به مردم‌انگیزان قدرت می‌دهد تا‎ ‎نخبگان رقیب را از ‏صحنه کنار بگذارند و در واقع دردی از درد مردم‎ ‎نمی‌کاهند، بلکه بر آن می‌افزایند. به همین دلیل در چند دهه ‏گذشته هیچکدام‎ ‎از کشورهای تازه توسعه‌یافته با پاپولیسم قلابی به فرآیند پایدار نوسازی و‎ ‎توسعه دست ‏نیافته‌اند، بلکه با مهار آن به جایی رسیده‌اند‎.

اینک باید توضیح داد که پاپولیسم انقلابی چه پدیده‌‌ای است. از‎ ‎کودتای 28 مرداد (1332) به بعد شاه و نخبگانِ ‏شاه‌دوست به جای تقویت‎ ‎سازوکارهای مردم‌سالاری با اتکا به سیاست‌ها و شعارهای مردم انگیزانة‎ ‎انقلاب ‏سفید (یعنی تحقق جامعه‌ای برابر خصوصاً ایجاد برابری میان‎ ‎روستائیان بی‌زمین، کارگرانِ بدونِ سهام و ‏زنانِ اسیر مردان- البته بدون‏‎ ‎نیاز به خونی که در انقلاب‌های رهایی بخش ریخته می‌شود) و پس از آن با‎ ‎وعدة تحقق تمدنی حتی با شکوه‌تر از ژاپن صنعتی‌شده، قصد داشتند مردم‎ ‎ناراضی ایران را بسیج کنند و در ‏سایة حمایت آنها مخالفان خود را از صحنة‎ ‎سیاسی محو سازند. این شاه‌دوستان آشکارا به نخبگان و دلسوزان ‏مخالف خود‎ ‎می‌گفتند اگر ناراضی هستید می‌توانید پاسپورت بگیرید و از کشور خارج شوید، و همچنین با ‏اتهام به مخالفان مذهبی و غیر مذهبی خود به ارتجاع سیاه و‎ ‎ارتجاع سرخ به مردم ایران وعده می‌دادند که با ‏مدیریت داهیانة شاهنشاه‎ ‎جامعه ایران هر روز بیشتر از دیروز به دروازه‌های تمدنی بزرگ نزدیک‌تر‎ ‎می‌شود‎.

مردم‌گرایی انقلابی در چنین شرایطی است که شکل می‌گیرد. شرایطی که از‎ ‎یک طرف نخبگان و دلسوزان ‏مخالف سلطنت می‌دیدند که طرح‌ها و وعده‌های شاه‎ ‎علل بنیادی محرومیت‌ها و تبعیض‌ها را در جامعه نشانه ‏نمی‌گیرد و‎ ‎مردم‌انگیزانه آنها را فریب می‌دهد و از طرف دیگر به خاطر انسداد سیاسی‎ ‎راه‌های مردم‌سالارانة ‏تغییر وضعیتِ موجود جامعه بسته است. بنایراین، نخبگان و دلسوزان مخالف پاپولیسم سلطنتی راهی نداشتند ‏جز این که مردم (یا‎ ‎ناراضیان جامعه) را مورد خطاب قرار دهند، آنان را به علل واقعی مشکلات‎ ‎آشنا کنند و ‏خصوصاً بر استبداد به عنوان یکی از موانع جدی حل و فصل معضلات‎ ‎جامعه تأکید نمایند. از‎ ‎آنجا که حرفِ ‏مردم‌گرایان انقلابی در مردم اثر‎ ‎می‌کرد از قدرت بسیج و قدرت اجتماعی ناشی از آن برخوردار می‌شدند و ‏در‎ ‎فرصت مناسب که در سال 56 به وجود آمد با اتکا به همین قدرت اجتماعی انقلاب‏‎ ‎اسلامی را به پیروزی ‏رساندند و حکومت پهلوی را ساقط و جمهوری اسلامی را‎ ‎تأسیس کردند. پاپولیسم انقلابی یا مردم‌گرایی ‏انقلابی، قلابی نیست، چراکه‎ ‎اولاً، دلسوزان و نخبگان جامعه برای تغییر اوضاع جامعه راهی جز بسیج‎ ‎ناراضیان و انقلاب نداشتند؛ ثانیاً آنان از صمیم قلب به وعده‌های انقلابی‎ ‎خود (که بعضی از آنها بعداً معلوم شد ‏کارشناسانه نبودند) ایمان داشتند و‎ ‎حتی حاضر بودند جان خود را در راه عقیده خود نثار کنند، که کردند؛ و‎ ‎ثالثاً انقلابیون پس از تجربه انقلاب فهمیدند که با هر شعار دهن‌پرکنی‎ ‎نمی‌توان با ابعاد نامطلوب جامعه به ‏طوری ریشه‌ای مواجه شد، لذا صادقانه‎ ‎به اصلاحات (و توجه به مشکلات جامعه از طریق التزام به ‏سازوکارهای مردم‎ ‎سالارانه) پیوستند. از این رو در مردم‌گرایی انقلابی نیروهای انقلاب کاهش‎ ‎درد و رنج ‏مردم یک انگیزة جدی و صادقانه بود، در صورتی که در مردم‌انگیزی‎ ‎قلابی انگیزة اصلی، مردم‌سواری، ‏تثبیت قدرت سیاسی و خارج کردم رقیب‎ ‎مردم‌سالار از صحنة سیاسی است‎.

‎ ‎نشانه‌های ظهور پاپولیسم قلابی‎ ‎


مردم‌‌انگیزانی که در انتخابات نهم به قدرت اجرایی دست یافتند، با‎ ‎اتکا به این که در همه ارکان حکومت ‏یکپارچگی ایجاد شده است، سرمستانه‎ ‎سیاست‌های مردم‌انگیزانة خود را در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، ‏اجتماعی و‎ ‎فرهنگی در دستور کار قرار دادند. آنان خوش‌شناس هم بودند زیرا از یک طرف‎ ‎قیمت نفت از سی‌ ‏دلار به تدریج به نود دلار رسید و از طرف دیگر دولت‎ ‎عصبانی امریکا که پس از 11 سپتامبر سال 2001 ‏‏(1379) ماشین جنگی‌اش را به‎ ‎سوی خاورمیانه به حرکت درآورده بود از سال 84 به بعد در باتلاق عراق و‏‎ ‎افعانستان گیر کرده بود (ظریف اینکه مردم‌انگیزان در ایران طوری سخن‎ ‎می‌گویند که گویی آنان بودند که ‏صدام و طالبان را شکست دادند). در چنین‎ ‎شرایطی نخبگان فقیردوست بجای استفاده از سی سال تجربة ‏کشورداری پس از‎ ‎انقلاب، به جای بهره‌برداری از فرصت‌های منطقه‌ای به دست آمده، بجای سود‎ ‎جستن از ‏تجربیات مدیرانی که در کوران آزمون و خطاهای سخت پخته شده بودند، به جای حل مشکلات جامعه از ‏طریق سازوکارهای مردم سالارانه با صدای بلند‎ ‎وعده دادند که به زودی جامعه ایران را بر بام جهان خواهند ‏نشاند. آنان‎ ‎برای مبارزه با گفتمان فراگیر مردم‌سالاری نیز خود را مجاز دیدند تا از‎ ‎ذخیرة دینی و میراث ‏مذهبی جامعه سوء استفاده کنند، یعنی اقدامات خود را‎ ‎آنچنان معرفی کنند که گویی امام زمان (عج) با آن ‏همراه است، حتی طوری سخن‎ ‎می‌گویند که گویی نظر کردة امام زمان‌(عج) هستند. آنها به طرز سطحی از‎ ‎امام زمان‌گرایی دفاع کردند و اسم آن را مهدویت انقلابی گذاشتند. این امام‎ ‎زمان‌گرایی در حالی رخ داد که ‏روحانیان حوزه‌های علمیه، حتی مبلغان‎ ‎انجمن‌های حجتیه، احیاگران و نواندیشان دینی با چنین مهدویت‌گرایی ‏که با‎ ‎عظمت‌طلبی اتمی همراه شده بود، همراهی نشان ندادند. (2‏‎(

مردم انگیزی‌های فوق در حالی از سال 84 به بعد در ایران اوج گرفت که‏‎ ‎ایران تجربة انقلاب بزرگ اسلامی ‏و سه دهه کشورداری را پشت سر گذاشته بود و‎ ‎تقریباً اغلب دلسوزان، نخبگان و کارشناسان کشور می‌دانستند ‏که یکی از‎ ‎راه‌های بنیادی حل معضلات جامعه خصوصاً حل معضل بیکاری و فقر، “توسعه” است‎ ) ‎آنهم ‏توسعه‌ای چندجانبه و پایدار). همه می‌دانستند که توسعه‌دادن کشور در‏‎ ‎جهان جهانی‌شده امروزی بدون ورود به ‏فعالیت‌های اقتصادی، تجاری و علمی در‎ ‎بازارهای جهانی، سازمان‌ها و دانشگاه‌های جهانی ممکن نیست. همه ‏می‌دانستند‎ ‎که حضور فعال جامعه ایران در جامعه جهانی میسر نیست مگر اینکه روند‎ ‎اعتمادسازی جهانی که ‏از دوران سازندگی و اصلاحات شروع شده بود، تداوم‎ ‎یابد. آن گونه که توضیح داده شد، پاپولیسم قلابی فعلی ‏با مردم‌گرایی‎ ‎انقلابی در شرایط انسدادی که در دوران پهلوی ایجاد شده بود و با صداقت‎ ‎نیروهای انقلاب ‏همراه بود، متفاوت است. در پاپولیسم فعلی آثار صداقت و‎ ‎توجه به تجربة انقلاب و کشورداری در جمهوری ‏اسلامی کم است. متأسفانه به‎ ‎نظر می‌رسد آنچه برای آنها مهم است خارج کردن افراد و علاقمندان به‎ ‎سازوکار مردم‌سالاری از صحنه سیاسی است حتی اگر این اقدام آنها به امنیت‎ ‎ملی ایران لطمه بزند‎. ‎


یکی از چالش‌های جامعه ایران چالش با همین مردم‌ سواری قلابی است‎. ‎در جامعة در حال نوسازی ایران ‏همواره ناراضی تولید می‌شود، اما عقل جمعی‎ ‎اقتضا می‌کند که به جای ناراضی‌سواری با تقویت مردم‌سالاری ‏مشکلات‎ ‎ناراضیان شناسایی و با همکاری و مشارکت خودشان در مسیر حل و فصل قرار‎ ‎گیرد. یکی از دلایل ‏مهم اینکه کشورهایی چون ترکیه، مالزی و اندونزی (به‎ ‎عنوان کشورهای اسلامی) در روند نوسازی و توسعه ‏از کشور ایران پیشی‎ ‎گرفته‌اند این است که نخبگان و مدیران آنها توانسته‌اند پاپولیسم قلابی‎ ) ‎که زمینه‌های آن ‏در همة جوامع امروزی وجود دارد) را مهار سازند و از‎ ‎افتادن این بختک بر سرنوشت کشور جلوگیری کنند. ‏پاپولیسم قلابی روند توسعة‎ ‎کشور را (به رغم هزینه میلیاردها دلار نفتی) کُند می‌کند و سرمایه‌های‎ ‎اجتماعی ‏این رمز و بوم را بیش از گذشته می‌فرساید. (3)این نوع پاپولیسم‎ ‎مخرب، به جای کاهش تعداد بیکاران، فرار ‏مغزها، معتادان، افسردگان و‎ ‎مصرف‌کنندگان داروهای تسکین‌بخش، بر آن‌ها می‌افزاید‎.


منابع‎

‎- ‎دو توکویل، الکسی (1369)، انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر نقره‎.

‎- ‎دو توکویل، آلکسی (1360)، تحلیل دموکراسی در آمریکا، ترجمه رحمت الله مقدم مراغه‌ای، تهران، زوار، ‏فرانکلین.‏‎


‎ ‎مقاله ارائه شده به همایش ایران 1400 که در دانشکده حقوق در 5/9/86 برگزار شد‏‎.


پی نوشت ها‎:

‎(1)‎این دو کتاب به فارسی ترجمه شده است (توکویل، 1360 و 1369‏‎(.

‎(2)‎به نظر نگارنده می‌توان مردم‌انگیزی سطحی فعلی در ایران را بخوبی‎ ‎در سخنانِ حجت الاسلام حسن ‏روحانی، دبیر شورای امنیت در دوران جنگ، سازندگی و اصلاحات و نمایندة فعلی مقام رهبری در شورای ‏امنیت، در پاسخ به‎ ‎مسؤلانی که رقبای خود را تهدید می‌کنند، تشخیص داد. او در ارزیابی‌اش از‎ ‎موقعیت فعلی ‏کشور خطاب به فقیر دوستان می‌گوید: […] همه آمارها بنا بر‎ ‎چشم‌انداز بیست سالة ایران باید کشوری ‏توسعه‌یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی، فناوری و تعامل سازنده در روابط بین‌الملل و الهامبخش در جهان ‏اسلام‎ ‎باشد، پس چرا از ین مسیر فاصله گرفته‌ایم […] همه آمارها نشان می‌دهد که‎ ‎در سه سال گذشته [84-‏‏86] از اهداف سند چشم‌انداز فاصله گرفته‌ایم‎ […] ‎اولین معیار سند چشم‌انداز رشد هشت درصدی اقتصاد ‏است و ما باید خود را با‎ ‎کشورهای همسایه مقایسه کنیم. نمی‌توان با گفتمان اتهام، شعار، خرافه‌گویی‎ ‎به سند ‏چشم‌انداز رسید، دستیابی به چشم‌انداز نیازمند برنامه‌ریزی و‎ ‎استفاده از کارشناسان نخبه است. [وی با اشاره ‏به افزایش قیمت نفت می‌گوید‎] ‎متأسفانه بالا رفتن قیمت نفت یا پایین آمدن آن برای ما مشکل‌ساز است. نفت‎ ‎صد ‏دلاری یک فرصت استثنایی است که شاید دیگر تکرار نشود. بنابر این از‎ ‎فرصت باید استفاده کرد و این نفت ‏باید به کالای سرمایه‌ای تبدیل شود. با‎ ‎پول نفت صد دلار چه کرده‌ایم […] دلار نفت را فروختیم به بانک ‏مرکزی و‎ ‎اسکناس گرفتیم. بنابراین در عرض دو سالِ گذشته حجم نقدینگی کشور دو برابر‎ ‎تاریخ پول ایران ‏شد که این یعنی تورم، بدبختی، فشار بر جامعه. متأسفانه به‎ ‎جای اینکه نفت فراوان موجب شود تا آیندة نسل ‏امروز و فردا تضمین گردد این‎ ‎نفت موجب نگرانی ما شده است. […] در دو سال گذشته معادل هفت سال ‏دولت‎ ‎قبل درآمد نفتی داشتیم […] کشور ما در رتبه‌بندی از نظر سهولت کسب و کار‎ ‎در سال 2005 دارای ‏رتبه 108 در دنیا بود. در سال 2006 این رتبه به 113‏‎ ‎رسید و امسال رتبه ما 119 شده است. یعنی در دو ‏سال گذشته یازده رتبه پایین‎ ‎آمدیم […]. آمار نشان می‌دهد که از بین 82 کشور، ایران دارای رتبة80 است‏‎ ‎و ‏حتی کشورهای پاکستان، بنگلادش، کنیا و نیجریه در رتبه‌های بالاتر از ما‎ ‎قرار دارند[…] ما امروز زمان ‏زیادی برای تصمیم‌گیری نداریم و وقت تنگ‎ ‎است […] نباید بهانه به دست دشمنان داد و با سخنان نسنجیده ‏آنها را‎ ‎تحریک کرد [وی خطاب به کسانی که میگویند ما کسانی که سنگ‌اندازی و جاسوسی‎ ‎کرده‌اند را اعلام ‏می‌کنیم، می‌گوید] لیست را اعلام کنید؛ چرا اعلام‎ ‎نمی‌کنید؛ چرا اعلام نمی‌کنید؟ اشکال این است که ما ‏حرف‌های کلی می‌زنیم‎. ‎هر کس هر نظر و مشکلی دارد باید بگوید. اگر کسی در کشور سنگ‌اندازی می‌کند‎ ‎مرجع رسیدگی آن کیست؟ باید پرونده را به دستگاه قضایی بدهند تا پس از‎ ‎بررسی اعلام کنند. دستگاه مجریه ‏حق ندارد کسی را متهم کند. اگر مدرکی‎ ‎دارند باید به قوه قضائیه بدهند، ولی ما سَر را می‌بریم، بعد محاکمه‎ ‎می‌کنیم. روزنامه اعتماد 1/9/86‏‎.

‎(3)‎به نظر نگارنده پاپولیسم نمایشی و قلابی مذکور تاکنون سه ضربة‎ ‎مهلک به سه بخش اصلی جامعه ایران ‏وارد کرده است. در دوران سازندگی با‎ ‎کارشکنی در فرآیند اصلاحات اقتصادی به اعتماد اقشار بالا خصوصاً ‏نیروهای‎ ‎تولید کننده ضربه زد و از آن زمان راه خروج سرمایه از ایران به دبی افزایش‎ ‎یافت. در دوران ‏اصلاحات و خاتمی با ایجاد موانع از طریق دولت پنهان بر سر‎ ‎اجرای سازوکارهای توسعه سیاسی به اعتماد ‏طبقه متوسط ایران ضربه زد و با‎ ‎محدود کردن رسانه‌هایی که در ایران تولید می‌شد اینک مخاطبان میلیونی را‎ ‎برای صدای آمریکا تمهید کرده‌است. ضربه‌ سوم به اقشار طبقه پایین (که به‎ ‎نتیجه انتخابات نهم امید بسته ‏بودند) بود زیرا با افزایش قیمت مسکن و تورم‎ ‎مهارگسیخته فقرا را فقیرتر کرد. به نظر من در هیچ کجای ‏جهان در این سطح با‎ ‎سرمایه‌های اجتماعی یک کشور بازی نمی‌شود‎.‎

منبع: امروز ‏