رای من کو و انتخابات آزاد

ناصر سیداحمدی
ناصر سیداحمدی

حق مسلم مردم هر کشورگزینش آزادانهُ نمایندگان واقعی خود در روند “انتخابات آزاد ومنصفانه” است.

ظاهرا این امر مورد توافق همگانی وحتی جمهوری اسلامی ایران است. شورای بین المجالس در ۱۵۴ مین اجلاس خود (پاریس، ۲۶ مارس۱۹۹۴) اصول اولیهً انتخاباتی را تعریف کرده و در منشوری به نام “اصول انتخابات آزاد و منصفانه” به تصویب رسانده است. بیانیه مربوطه به اتفاق آرا در قطعنامهُ ۱۹۰-/ ۴۹ سازمان ملل متحد در ۲۳ دسامبر۱۹۹۴ گنجانده شده وهمه ملل عضو سازمان را ( از جمله جمهوری اسلامی ایران) به رعایت آن ملزم کرده است.

به همین دلیل بسیاری از کشورها به نهادهای حقوقی بین المللی اجازه نظارت به روند انتخاباتی خود را می دهند تا بر اعتبارو احترام خود در افکار عمومی جهان  بیفزایند.

اما درجمهوری اسلامی، وقتی سخن از انتخابات آزاد به میان می آید، مقامات جمهوری اسلامی ـ مثلا آقای احمد جنتی ـ آن را به سخره می گیرند و کلید رمز فتنه می خوانندش و در بالاترین سطح سیاسی،رهبر جمهوری اسلامی- رسما اعلام می کند که درایران همواره انتخابات آزاد برگزار شده است.

 مشکل درکجاست و چگونه می شوداین گره پیچیده را باز کرد؟ باید به فرق بین انتخابات، انتخابات آزاد، انتخابات عادلانه و آزاد توجه داشت و در نهایت به سازوکار دمکراسی توجه کرد که بستر انواع انتخابات و مفهوم عامی است که همه آنهارا پوشش می دهد.

شک نیست که در ایران، هم در زمان رژیم گذشته و هم در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی “انتخابات” وجودداشته است. آیا این به معنای “انتخابات آزاد و منصفانه” است که دو منشور جهانی دارد و اکنون در دستور کار جامعه ما قرار گرفته است؟

پاسخ منفی به این پرسش، بیشتر به فقدان ساز و کار دمکراتیک در ایران بر می گردد که راه را بر تنزل “انتخابات آزاد ومنصفانه” به انتخابات نمایشی هموار می سازد. عدم وجود بستر اصلی تا آنجا اهمیت دارد که گروهی معتقدند چون مکانیزم و ساختاردمکراسی در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی نمی گنجد، اساسا ورود به این مبحث بی نتیجه است. دامنه این امر در نزد حاکمان که همواره مترصد قربانی کردن قانون در پای قدرت هستند، محدودنمی ماند. جامعه باید به چنان وضعیتی از آگاهی برسد که چشم د رچشم مسئولان بدوزد و بپرسد: “ای آقایان ما حقوق خود را می دانیم، اما آیا شما به مسئولیت های خویش آگاهید؟”

نقل است که در زمان صدام حسین، روزنامه نگاری کرد به دایرهُ اخذ مجوز روزنامه در وزارتخانهُ مربوطه در بغداد مراجعه و تقاضای انتشار یک روزنامهُ کردی را به فرد مسئول ارائه می کند. اما با جواب نه سریع مواجه می شود. او سال بعد، درهمان روزبا همان خواست به همان اداره و همان فرد مراجعه کرد و همان جواب را دریافت داشت. و سال بعد و سال بعد و سال بعد این کاررا تکرار کرد. مسئول مربوطه سرانجام ازاو پرسید: “آخر این چه کاری است؟ تو که می دانی جوابت نه است دیگر چرا ما را اذیت می کنی؟” و جواب شنید: “من این کار را حتی اگر صد سال هم طول بکشد ادامه می دهم تا شما ناچارشوید با مسئولیت خود آشنا شوید و به من جواب مثبت بدهید.”

 این داستان مثالی است که می توان نمونه وار “مبارزهُ مدنی” نامید واین مبارزهُ مدنی است که انتشار دانش در باره “انتخابات آزاد و منصفانه” را در دستور کار جامعه قرار داده است؛ دانشی که حقوق قانونی فرد را روی میز مسئول مربوطه قرار می دهد.

این فرایند در عمل سیاسی جامعه ایران در جریان انتخابات ۱۳۸۸ آغاز و به همین دلیل هم با سرکوب بیرحمانه جمهوری اسلامی روبرو شد. شعار معروف “رای من کو؟” در واقع اعتراض به عدم برگزاری “انتخابات آزاد و منصفانه” و درخواست به انجام آن است.

طرح “انتخابات آزاد و منصفانه” و تبدیل آن به گفتمانی که می رود تا بسرعت در جایگاه “گفتمان غالب” قرار بگیرد، درو اقع بازگشت به مدنی ترین خیزش جامعه مدنی ایران است که راه برون رفت جامعه ایران از وضعیت خطرناک کنونی را د رحاکمیت صندوق رای می داند.

وظیفه نخبگان از طرف جامعه روشن شده است: بحث در باره گفتمان “انتخابات آزاد و منصفانه” و تبدیل آن به فرهنگ عمومی جامعه؛ امری که هم در بستر دمکراسی انجام می شود و هم بستر سازآن است.