لیلا فروهر، نوش آفرین و سایر شیعیان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

در تمام دنیا یک دستگاه سیاست خارجی وجود دارد که کارش این است که در بازی های سیاسی بین المللی منافع یک کشور را در برابر منافع کشورهای دیگر حفظ کند. من فکر می کنم سیاست خارجی ایران در یک سال و نیم گذشته حتی یک طرح موفق هم نداشته، یعنی حتی یک پروژه سیاسی وجود ندارد که دستگاه سیاست خارجی ایران، آنرا به نتیجه برساند. اره و عوره، شمسی کوره، جمع شدند و همه همسایه ها یاری کردند تا به داداش آبجی پروین مملکت داری یاد بدهند، آخرش هم هیچی به هیچی. این همه قرارداد با روسیه و چین و هند و فروش نصف قیمت مملکت به روس ها یک طرف مصیبت، آخرش هم نه تنها روسیه که غلفتی 1.5 میلیارد بابت نیروگاه بوشهر، پول مملکت را که باید خرج حماس و سپاه قدس می شد، گرفت و در میان 15 عضو شورای امنیت همه شان علیه ایران رای دادند. همه اینها به کنار، رضایت پوتین از قطعنامه تحریم ایران موضوع مهمی است. نکته جالب تر اینکه روسیه از ایران خواسته است که نسبت به قطعنامه واکنش نشان ندهد. هادی حق شناس، نماینده مجلس و عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس هفتم گفت: « اعتماد بی جا به روس ها و چینی ها کرده ایم، 1.5 میلیارد دلار برای نیروگاه اتمی بوشهر به روس ها داده ایم… و برخلاف تصور ما در قطعنامه یک نفر هم رای مخالف نداد…. در سال پیش آمریکا دشمن ما بود، اما اکنون اروپا، آسیا و حتی روسیه به ضرر ما رای می دهند، آنها با هم اجماع کرده اند…. اکنون حساب ذخیره ارزی منفی است و پول در حساب ذخیره ارزی نداریم.» البته قضیه به این سادگی ها هم نبود، همانطور که ایران پیش بینی کرده بود که در صورت تصویب طرح تحریم ایران، قیمت نفت دو برابر می شود، این اتفاق افتاد و قیمت نفت 50 سنت افزایش یافت و از 63 دلار به همان 63 دلار رسید. مجلس هم در کمال جلال و جبروت، دیروز در جلسه علنی طرح بررسی الزام دولت به تجدید نظر در همکاری با آژانس را آغاز کرد. از حالا دیگر ایران هر کاری بکند، دچار دردسر بعدی می شود و بدتر از بد خواهد شد. منوچهر متکی هم که یک سال است ختم سانتریفیوژ گرفته و نذر کرده روزی هزار بار کلمه سانتریفیوژ را بگوید و صد تا صلوات هم بعد از آن بفرستد، برای دوهزارمین بار وعده داد: « سه هزار سانتریفیوژ بزودی آماده بهره برداری می شود.» اما تا این لحظه هیچ کس در دنیا از این قضیه سانتریفیوژها – نه وقتی آقا علی لاریجانی گفت و نه وقتی حسین شریعتمداری جیغ زد و نه وقتی متکی پراند، نترسیده و واکنشی نشان نداده اند بنابراین به نظر می رسد برای جلب نظرشان باید کار دیگری کرد مثلا احمدی نژاد بزند در گوش چاوز یا برعکس. از طرف دیگر، با پیشرفت های عظیم ایران در کشوری که بیشترین انرژی جهان را در اختیار دارد، کارشناسان برق ایران اعلام کردند که بزودی بحران خاموشی برق در ایران آغاز خواهد شد. محاسبه شیرزاد هم جالب است که نشان می دهد با همه این هزینه ها از بوشهر به اندازه یکی از همین نیروگاه های مادر مرده فعلی هم برق نخواهیم گرفت.

وزیر ما قشنگه، ایشا الله مبارکش باد

گاهی اوقات به این فکر می کنم که این همه نابغه خوشگل چطور همزمان در یک کابینه جمع شدند؟ واقعا اتفاق میمون و مبارک و چی توزی بود. سلیمانی، وزیر ارتباطات و یکی از نوابغ معاصر که تا به حال به دلیل اینکه حرف نزده بود، زیاد از او ناامید نشده بودیم، در یک گفتگوی مطبوعاتی اعلام کرد: « قطع اینترنت ربطی به وزارت ارتباطات ندارد.» آگاهان توضیح دادند که اساسا اینترنت( اعم از قطع و وصل) به وزارت نفت و حج و زیارت مربوط است. وزیر ارتباطات، که معلوم بود تسلط عجیبی به ارتباطات دارد، گفت: « دولت نهم بلندگویی ندارد که بتواند صحبت های خود را بیان کند؛ چرا که وابسته به هیچ حزبی نیست.» آگاهان با شنیدن این جمله از هوش رفته و بعد از یک ساعت که به هوش آمدند، توضیحات زیر را دادند:

اول: در ایران شش شبکه تلویزیونی و دهها شبکه رادیویی داریم که بنا به گفته مدیرعامل آنها، « صدا و سیما خانه رئیس جمهور است» ولی ظاهرا همه بلندگوهای این شش شبکه خراب است و دولت نیاز به بلندگوهای بیشتر و شبکه های بیشتری دارد که قرار است احداث شود.

دوم: در ایران تعداد زیادی روزنامه داریم که از رئیس جمهور طرفداری می کنند و تعدادی روزنامه داریم که این کار را نمی کنند و توقیف می شوند. ظاهرا این روزنامه ها هم بلندگوی شان خراب است.

سوم: در ایران اگر حزبی روزنامه یا تلویزیون یا رادیو داشته باشد، در عرض بیست ثانیه حزب و رادیو و روزنامه توسط حکومت منفجر می شود.

چهارم: من فکر می کنم وزیر ارتباطات یا معنی دولت را نمی داند، یا معنی حزب را نمی داند یا تا به حال بلندگو ندیده است. یا در اموری دخالت می کند که به کار فنی او مربوط نیست و در نتیجه زرد می شود.

تجاوز به حقوق ملت

من هم با افزایش سن انتخاب کنندگان به هجده سال موافقم، هم با افزایش تحصیلات نمایندگان از فوق دیپلم به فوق لیسانس، اتفاقا می خواهم پیشنهاد کنم حداقل تحصیلات نامزدهای مجلس بشود دکترا، اما آقای عبدالفتاح سلطانی، حقوقدان که مدتی محض تفریح متهم به جاسوسی شد، ولی چون معلوم نبود برای کدام کشور جاسوسی کرده، آزاد شد با نظرات من مخالف است. ایشان گفت: « مصوبه مجلس تجاوز به حقوق ملت است.» آگاهان توضیح دادند که اصولا مجلس هفتم در این مورد تخصص ویژه دارد.

زنده باد تجمیع انتخابات

جلالی، نماینده مجلس که گاهی اوقات حرف های منطقی هم می زند، اعلام کرد که طرح تجمیع انتخابات ریاست جمهوری و مجلس در کمیسیون رد شد. وی توضیح داد که چون با طرح تجمیع، انتخاب نمایندگان مجلس همزمان با انتخابات ریاست جمهوری انجام خواهد گرفت و این به معنی افزایش مدت نمایندگی از چهار سال به پنج سال برای مجلس هفتم است، و این کار برخلاف حقوق ملت است، به همین دلیل طرح تجمیع رد شد. من فکر می کنم که مجلس این دفعه به جای اینکه اینوری غش کند، آن طرفی غش کند. یعنی طرح تجمیع حتما اجرا شود، ولی به جای اینکه دو انتخابات همزمان با ریاست جمهوری انجام شود، هر دو انتخابات همزمان با انتخاب مجلس انجام شود. و احمدی نژاد هم سه سال رئیس جمهور باشد. البته گمان می کنم بطور طبیعی این اتفاق بیفتد، چون با این وضعی که سیاست مملکت در یک سال آینده پیش می رود، احتمالا همین مجلس تا یک سال دیگر طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور را تصویب می کند و انتخابات زودتر از موعد انجام می شود. به نظر من مجلس باید جدی تر به این موضوع فکر کند.


لیلا فروهر، نوش آفرین، حسنی بده بد بد

این مقامات مملکتی هم دل شان به چه چیزهایی خوش است. خودشان می گویند و خودشان از رایحه خوش شان می خندند. آقای رحمانی، رئیس دفتر حافظ منافع ایران در آمریکا، بعد از کلی که فکر کرد و آمار گرفت، رایحه خوش صادر کرد و گفت: « در آمریکا 8 تا 12 میلیون مسلمان وجود دارند که حدود 2 میلیون نفر آنان شیعه هستند. 85 درصد از این شیعیان ایرانی اند.» آگاهان ادامه دادند: این ایرانیان که 85 درصد شیعیان را تشکیل می دهند، همان شیعیانی هستند که از دست حکومت جمهوری اسلامی فرار کرده و به آمریکا رفته اند. این 85 درصد شیعیان، عمدتا در لس آنجلس سکونت دارند و نام تعدادی از آنان بدین شرح است: لیلا فروهر، نوش آفرین، محمد خردادیان، بهروز وثوقی، کامران، هومن، بلاک کتز، شهرام شب پره، ضیاء آتابای، هخا، شهبال شب پره، سیاوش قمیشی، شماعی زاده، هاتف، فرامرز آصف، فرامرز اصلانی، دی جی علی گیتور، پیروز، فتانه، عارف و داریوش سجادی. در ادامه این توضیح آمده است که این گروه که 85 درصد شیعیان آمریکا را تشکیل می دهند، صاحب 25 شبکه تلویزیونی هستند که هر روز برای شیعیان برنامه پخش می کند. البته نگفته شیعیان را در حال رقص باباکرم نشان می دهد. همچنین بخشی از این شیعیان در لاس وگاس مشغول بازی هستند که دارند نذر می کنند که اگر خدا یک شانسی به آن ها بدهد در بلاک جک یا شمن، شب جمعه [ ببخشید یکشنیه هفته بعد هم بیایند همان جا و سفره بیندازند].

آنها آدم فروش نبودند

آقا! ما یک زمانی خیر سرمان سه ماه رفتیم جبهه، حداقل پنجاه تا از رفقای ما هم در دانشگاه و بیرون از دانشگاه یا شهید شدند، یا معلول شدند یا سالها بخاطر دفاع از میهن شان اسیر بودند. حالا هم هر غلطی بکنیم و با هر کسی بد باشیم، ته ذهنمان نمی توانیم به آن بچه های خوب کشور که برای دفاع از میهن شان جان شان را فدا کردند، نامربوط بگوئیم. خیلی از این بچه ها بسیجی بودند، و خودشان هم نمی دانستند که بسیجی هستند، اصلا لازم نبود بدانند، می خواستند بروند کشورشان را از دست دشمنی که به کشورشان تجاوز کرده بودند، نجات بدهند. وقتی هم که برگشتند، البته اگر برمی گشتند و زنده می ماندند، چیزی نمی خواستند بگیرند. اصلا برای گرفتن نرفته بودند. رفته بودند که با دشمن کشورشان بجنگند. این آدمها حرمت دارند. زنده و مرده شان حرمت دارد. در تمام دنیا این جور آدمها حرمت دارند. همین امروز بعد از شصت سال که از جنگ دوم جهانی می گذرد، جانبازان جنگی احترام مخصوص دارند و در هر کشور روزی مخصوص آنهاست و همه دولت ها مثل دسته گل از کهنه سربازهای کشورشان و معلولین شان نگهداری می کنند و آنها را روی چشم شان می گذارند. ولی من نمی فهمم چرا ما داریم نام و حیثیت این آدم های خوب را به لجن می کشیم؟ بسیج شده است، نیرویی که با آن تقلب انتخاباتی می کنند. جانبازان می شوند کسانی که به اسم آنها تجارت خارجی می کنند و بسیج دانشجویی تبدیل می شود به آدمهای سرکوبگری که آدم می فروشند و دیگران را لو می دهند. اصلا معنی ندارد کسی که اسمش یعنی فداکار، به هیچ قیمتی آدم بفروشد. دیروز سایت بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر را دیدم، رسما عکس و مشخصات دانشجویانی که به احمدی نژاد در دانشگاه اعتراض کرده بودند، منتشر کرده بود و به انجام عملی که در ایران به زبان فارسی به آن آدم فروشی می گویند مشغول بود. زشت است، حداقل اسم بسیج روی خودتان نگذارید و آبروی آن بزرگان را نبرید. آنها آدم فروش نبودند.