انتخابات به مثابه فرصت یا تهدید

تقی رحمانی
تقی رحمانی

انتخابات ۹۲ برای سبزها و دموکراسی خواهان و اصلاح طلبان یک فرصت یا تهدید خواهد بود.

تهدید است چون حاکمیت قصدآن دارد با بخشی از اصلاح طلبان بازی خطرناکی کندو فرصتی دهد تا تائیدی بگیرد. باید برائتی از سبزها بخواهند. در این مسیر برنامه ریزی شده است؛سودای مشارکت نسبی و متوسط، که هم قانع کننده باشد و هم ثبات نظام را به خطر نیندازد. این برنامه روشن رهبری و بیت و بخشی از سپاه است. از طرف دیگر از آنجا که اصلاح طلبانی هستند که می خواهند به موقعیتی برسند، پس این تدبیر حکومت طالب هم دارد.

این انتخابات در موازنه قوا با غرب، برای نشان دادن ثبات داخلی به وسیله مشارکت نسبی مردم برای حکومت نقش مهمی بازی می کند پس در این راه قصد دارد با دادن کمترین امتیاز بیشترین نصیب را ببرد. رهبری و بیت می خواهد نشان دهد که از سال ۸۸ به این سو اشتباه نکرده است پس برنامه خود را ادامه می دهد. در نتیجه:

ـ بخشی ازاصلاح طلبان خواهند دید که احمدی نژاد حذف و مقصر اصلی قلمداد می شود.

ـ بخصوص هاشمی را کمی دل گرم خواهند کرد اما وی باید بداند که قدرت مطلقه وی را هم مانع اصلی می داند.

ـ غرب مشاهده خواهد کرد که ایران با وجود تحریم ها ثبات دارد و طرف قدرت رهبری و سپاه است ـ مردم هم ملاحظه خواهند کرد که به رغم همه مشکلات حکومت اقتدار دارد.

روانشناسی فرد قدرت مند ایران این است که همه قدرت را می خواهد نه بخشی از آن را؛ این شیوه برای مدتی جواب می دهد اما همه پل ها را خراب می کند.

 اما در بازی تند قدرت در ایران، فقط پیش بینی آینده که قدرت مطلقه فرو می ریزد کافی نیست، هم برای حفظ ایران و هم برای حال و امروز هم باید چاره ای اندیشید. پس باید در انتخابات آینده دقیق عمل کرد.

تحلیل حکومت آن است که مقاومت یک ساله می تواند، با توجه به بحران اقتصادی غرب، برای معامله با غرب جواب گو باشد در نتیجه امکان مصالحه محدود با غرب برسر برنامه هسته ای وجود خواهد داشت.

پس برنامه حکومت روشن است؛ در همین راستا است که نهاد های امنیتی شرایط را بسته نگه می دارند. حتی به اصلاح طلبان طیف خاتمی هم هشدار داده اند که وارد فعالیت نشوند. آنها اما در عین حال برنامه دارند که آقای خاتمی را به شکل حامی یک کاندیدای اصلح طلب وارد صحنه کنند. باید دید که ایشان چگونه با این تزویرـ تدبیر ـ برخورد می کند.

همزمان در روزهای اخیر به ملی-مذهبی ها و نهضت آزادی و اعضای مشارکت کارت زرد داده اند  که در انتخابات آینده فعال نشوند.

پس روشن است که سیاست حکومت در مورد انتخابات، تا اطلاع ثانوی مشارکت بخشی از مردم همراه با بخشی از اصلاح طلبان است که طی آن جریان احمدی نژاد هم حذف خواهد شد. جمله نانوشته این سیاست، ترس از حضور فعال و معنی دار مردم در انتخابات همانند سال ۸۸ است چون فضای انتخاباتی بستر ساز حضور کم هزینه مردم می شود؛ بستری که جامعه ایران به آن و همانند آن نیاز دارد

 

حال چه می توان کرد ؟

شرکت در انتخابات لوازمی را می طلبد که باید تحقق یابد که بیت اول آن سلامت انتخابات است که با تغییر فضای کشور امکان پذیر است، بعد از رفع حصررهبران جنبش و آزادی زندانیان سیاسی و فعالان مدنی گرفته تا گشایش در فضای مطبو عاتی.

این شروط را باید گفت و خواست؛ اما این خواست را باید با چه حربه و چه شیوه ای طرح کرد که حکومت به آن تن دهد و اگر نداد هزینه آن را بپردازد؟

نکته همین جاست که روش ها مهم می شود و بس و کار انتخابات آینده در ایران حوصله می خواهد.

وظیفه نیروی سیاسی فقط طرح مطالبات نیست، بلکه وظیفه نیروی سیاسی گره زدن خواسته ها با فضای جامعه برای نتیجه گیری است و گرفتن بیشترین امتیاز از حرکتی که در راستای تحقق راهبرد خود می کند.

اعلام دیدگاه لازم است اما کافی نیست. نه سبزها، نه اصلاح طلبان، نه دموکراسی خواهان در شرایطی نیستند که که با اعلام نظر بتوانند نظر حکومت را تغییر دهند. یا حکومت در موقعیتی نیست که قادر باشد مانور این جریانات را مدیریت کند تا از مشارکت حد اکثری برای نظام سود ببرد؛ این موازنه در سال ۸۸ به هم خورده است. اگرچه بازی تمام نشده اما در شرایط عدم تعیین قرار داریم یعنی نه میخ استبداد محکم کوبیده شده است ـ یعنی جامعه به سرکوب بی تفاوت نشده اگر چه توان تحرک را از دست داده ـ و نه استبداد مغلوب شده است در نتیجه کنش موثر ما مهم تر است از خواسته های است که مطرح می کنیم.

در گام نخست باید هشدار داد که هیزم تنور انتخاباتی نشویم که نان آن به مردم نمی رسد.

اما این همه ماجرا نیست باید روشی اتخاذ کرد که اگر حکومت امتیاز نداد بیشترین نیروها و مردم در انتخابات شرکت نکنند. اما چگونه می توان به این هدف رسید؟ مطلوب این است که بتوان در انتخابات سالم شرکت و فضای جامعه را زنده کرد. نگاه راهبردی هم می گوید حضور مردم بستر می خواهد و فضای انتخاباتی بستر ساز است؛ ویژگی ای که حکومت هم آن را فهمیده و نمی خواهد به آن تن دهد. همه می دانند تحریم در ایران فعال نمی شود. تحریم فقط آخرین شیوه ممکن برای حفظ مواضع اصولی دموکراسی خواهان است.

برای همین رعایت نکته ظریف است که برخورد مرحله ای با انتخابات مهم است و طرح خواسته هایی که اجماع حد اکثری بیاورد؛ حتی اگر لازم باشد هر جریانی نرمش نشان دهد اما باید اصولی مشخص شود و توافقی روی آن صورت بگیردکه از آن تخطی نشود و هر جریان وشخص به راه خود نرود.

راه رسیدن به این هدف، گفتگو با شرایط مشخص برای کنش انتخاباتی است. برآیند این گفتگو ها می تواند به اشتراک مواضع و بعد به عمل مشترک بیانجامد. ما به هژمونی برنامه نیاز داریم تا عمل مشترک انجام دهیم و برای این کار باید گفتگو کرد، به اشتراک در عمل رسید و آن را انجام داد.

ماههای آینده نشان خواهد داد که آیا دموکرات های سبز و اصلاح طلب و دموکراسی خواهان توانسته اند مردم بیشتری را همراه خود کنند یا حکومت توانسته تزویر خود را پیش ببرد.

در روز های اخیر مواضع معقولی مبنی بر رفتار انتخاباتی گرفته شده که امید است استمرار یابد. باید این را غنیمت شمارد هر چند هنوز هیچ استحکامی در مواضع برقرار نیست و مواضع اصولی و اجماعی برقرار نشده است. از همین روی نقد منصفانه در مورد مواضع انتخاباتی را باید روشن کرد تا گفتگوی موثر در بگیرد.

باید توجه داد و داشت که برای نیرویی که جنگ و دخالت خارجی نمی خواهد و از کره شمالی شدن ایران هم می ترسد، یک راه باقی بیشتر نمی ماند و آن هم حرکت از درون و نشاط مجدد جامعه برای فشار به حکومت است. بی تردید آن زمان است که فشار خارجی هم در راستای اهداف دموکراسی خواهی قرار می گیرد.

اما نشاط را باید با کدام روش به جامعه باز گرداند؟ با کدام بستر سازی و موضع مناسب و گام به گام باید این مسیر را رفت تا به مقصد رسید؟

بازی ادامه دارد خرداد۹۲ نشان خواهد داد که آیا دموکراسی سبز و اصلاح طلب موفق بوده اند یا تدبیر همراه با تزویر حکومت.

فراموش نکنیم ایران به اشتراک عمل نیروها در آینده بیشتر نیاز دارد تا مواضعی برای ثبت در تاریخ، یا گرفتن مقام غیر موثر مانند چند پست مدیریتی یا چند نمایندگی در مجلس که بر سرنوشت ایران پرتلاطم تاثیری نداشته باشد.

نباید در هیچ دوره تاریخی ماند ؛ زندگی ادامه دارد اما باید حافظه تاریخی را منتقل کرد. ویژگی جامعه مانیاز به بسترسازی برای حضورمردم است؛ هر حرکتی بستر می خواهد. هر ملتی با بهانه خواستی حرکت می کند نه به میل فعالان آن.

این نکته مهم است. ایران به این بهانه نشاط می یابد نه به مواضع و اعلام خواسته های ما. پس باید بستر را ساخت و بهانه را یافت تا حضور مردم را در صحنه رقم زد در غیر این صورت به صرف حقانیت مواضع اتفاقی نمی افتاد.

فراموش نکنیم که هر نیرویی که بستر بسازد مورد اعتنا قرار می گیرد، حتی اگر حقانیت کافی نداشته باشد. قبول این واقعیات به هر نیروی صادق سیاسی درک راهبردی می دهد تا در راستای حقوق مردم حرکت درست انجام دهد حتی اگر در اقدام آن ناچار باشد از ظلمی که به او رفته است چشم پوشی کند.

 فراموش نکنیم باید توان و امکان حرکت ونشاط در جامعه را ایجاد کرد یا اگر نشاط ایجاد نشد، سیاست حکومت را خنثی کرد. مواضع و رفتار انتخابات را در این راستا ببینیم و ارزیابی کنیم.