شیخوخیت محافظه کاران

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

یکی از ویژگی های محافظه کاران که همان اصولگرایان و همان راست ها باشد، این است که همه ضعف های خودشان را می بینند جز ضعف اصلی. یک جورهایی شبیه مایوی دو تکه اند که همه چیز را نشان می دهند جز چیزهای اصلی، حالا تا من مایو گفتم فردا علی مطهری می خواهد یک چیز چسبان که حجم را نشان می دهد نام ببرد و آمار را هم جزو حجاب محسوب کند. ولی گذشته از موضوع علی مطهری این نکته مهم است که به نوشته وب‌سایت “نامه نیوز” پایان دوران “شیخوخیت” محافظه‌کاران فرارسیده است.

این وب سایت عواملی مانند “درگذشت حبیب الله عسگر اولادی، بیماری آیت‌الله مهدوی کنی، سکوت تلویحی آیت‌الله یزدی، ساز ناکوک آیت‌الله مصباح یزدی و قهر ناطق نوری” را عامل پایان شیخوخیت محافظه کاران دانسته است. البته ممکن است این مسائل هم در پایان “شیخوخیت” محافظه کاران که احتمالا ترجمه عربی همان “هژمونی” فرانسوی است، نقش داشته باشد، ولی اصل قضیه اینها نیست. اصل قضیه خیلی ساده تر است.

محافظه کاران ایرانی وقتی دولت بازرگان سرکار آمد گفتند “بازرگان لیبرال آمریکایی است، اگر دولت دست ما بود ایران بهشت می شد.” وقتی بنی صدر رئیس جمهور شد، گفتند: “بنی صدر ناتوان و بی عرضه و ضد انقلاب است و اگر دولت دست ما بود کشور را با قدرت اداره می کردیم.” بعد که بنی صدر با مجاهدین رفت و محمد علی رجایی روی کار آمد، تا رجایی بیاید دهانش را باز کند شد یک ماه و دفتر ریاست جمهوری منفجر شد و رجایی هم کشته شد. وقتی خامنه ای رئیس جمهور شد و موسوی نخست وزیرش شد، نصف دولت دست محافظه کاران بود و آنها می گفتند موسوی چپ است و ما فقط نصف دولت را داریم و موسوی حرف ما را گوش نمی کند. اگر همه دولت دست ما بود ایران گلستان شده بود. بعدا هاشمی آمد سر کار و محافظه کاران یکی دو سالی به به و چه چه کردند و بعد از سه سال گفتند هاشمی عملگراست و نه اصولگرا و دیدگاههایش مخالف انقلاب است و به میراث امام خیانت کرده و اگر دولت دست ما بود الآن ایران شده بود سوئیس اسلامی و حیف که ما قدرت نداریم. بعد هم که خاتمی رئیس جمهور شد از همان سال دوم زدند توی برجک اصلاح طلبان و اصلاحات و گفتند “اصلاحات شکست خورده و اصلاح طلبان یک مشت غربزده خائن جاسوس خودفروخته فلان و بهمان هستند و اگر ما دولت را در دست داشتیم، الآن ایران شده بود ژاپن اسلامی و بهشت مجسم.”

بالاخره دولت احمدی نژاد با همت همه محافظه کاران و اصولگرایان و روحانیت و سپاه و بسیج و همه حامیان پابرهنگان و انقلابیون تشکیل شد. نتیجه هم همین شد که می بینید. حالا هم به جای اینکه محافظه کاران بپذیرند که حکومت جمهوری اسلامی مورد نظر رهبری و اصولگرا همین می شود که زمان احمدی نژاد بود و حاصلش دزدی، رشوه، فساد، انحطاط اخلاقی، انزوای سیاسی، بحران اجتماعی، کشتار مردم به دلیل محیط زیست آلوده و همه این چیزها بود، دنبال دلایل دیگری می گردند که بگویند ما نبودیم. برادر من! شما بلد نیستی برقصی چرا می گوئی اتاق کج است؟

 

فرانسه ماند، کی روش هم باید بماند

فرانسه هم ماند. ظاهرا این طوری است که آسیایی ها در جام جهانی معمولی بودند و هیچکدام هم به مرحله یک هشتم صعود نکردند. قاعدتا هم همین است. آفریقایی ها با لجبازی به یک هشتم رسیدند و آنجا حذف شدند، اروپایی ها دو دسته شدند، آنهایی که همیشه قهرمان بودند مثل انگلیس و ایتالیا و پرتغال و اسپانیا به بدترین شکلی همان ابتدای کار حذف شدند، آنهایی هم که فوتبال حرفه ای را با قدرت بازی کردند مثل فرانسه و هلند و بلژیک فعلا باقی ماندند. می ماند آمریکای لاتین که بالاخره خودش اصل داستان و ماجراست و موضوع اصلی فوتبال. لاتین ها مثل برزیل و کلمبیا و کستاریکا تا اینجا ماندند و حدس می زنم آرژانتین هم به جمع شان اضافه شود.

دیروز فرانسه با نتیجه قطعی و مشخص دو بر صفر نیجریه را شکست داد و فرستاد به خانه شان. فعلا برزیل و کلمبیا و هلند وکستاریکا و فرانسه آمده اند جزو هشت تیم، تکلیف آلمان یا الجزایر هم تا لحظه نوشتن این مطلب معلوم نبود و الآن که شما می خوانید معلوم شده. حدس می زنم که آلمان سخت یا راحت این تیم آفریقایی را هم حذف کند و جزو هشت تیم بماند. می ماند شیطان های سرخ بلژیکی، این اسم را خودشان روی خودشان گذاشتند و فکر می کنند اگر همین را بگویند قهرمان جام می شوند.

بلژیک فردا با آمریکا بازی می کند و به احتمال زیاد از آمریکا می برد. آرژانتین هم با سوئیس بازی دارد که من امیدوارم آرژانتینی ها ببرند، ولی کمی تردید دارم. در بحث گاز و گاز گیری و مشکلات گازدار فوتبال، بعد از حذف سوارز مهاجم اروگوئه رئیس جمهور شبه دیوانه این کشور گفته: “مقامات فیفا حق داشتند سوارز را جریمه کنند، اما این محرومیت فاشیستی است.” البته شما دلخور نشوید، آمریکای لاتینی ها هم مثل ما هستند، همین طور محض رضای خدا هر فحشی بخواهند برای اینکه دلشان خنک بشود می دهند.

این ها داستانهای برزیل و ادامه مسابقات جام جهانی ۲۰۱۴، اما در تهران کفاشیان گفته که فدراسیون امیدوار است کارلوس کی روش باقی بماند و خودش هم دوست دارد بماند. و تاکید کرده که کی روش باید قیمتش را پائین بیاید. یعنی فکر کن این موجود نابغه از احمقانه ترین روش ها برای چانه زدن استفاده می کند. داستانهای حساب و کتاب و پول در فدراسیون فوتبال ما بطور کلی ماجرای ویرانگری است و اگر مشکل را حل نکنند همین بحران مالی سیستم فوتبال ما را می بلعد.

این طرف که کوتوله های فدراسیون پورشه و فوتبال را رها کنیم، باید بچسبیم به درازهای دوست داشتنی تیم والیبال که بدون هیچ ادعا و سروصدایی تیم لهستان را هم در دو مسابقه پی در پی شکست دادند و بر صدر گروهی که چهار تیم غول ایتالیا و برزیل و لهستان و ایران بود نشستند و حالا دارند برای برگزاری فینال بین شش تیم لیگ جهانی به فلورانس ایتالیا می روند. امیدواریم آنجا هم موفق باشند.

 

دروغ ممنوع آقای بادامچیان

بعد از اعلام نظر آیت الله خامنه ای درباره موسوی و کروبی که توسط علی مطهری گفته شد مبنی بر اینکه اگر موسوی و کروبی محاکمه می شدند، مجازات شان خیلی سنگین بود، به همین دلیل هم برای اینکه به آنها لطفی شده باشد تا ابد در خانه شان زندانی می شوند، و سخنان لوس و بی معنی و خاله زنکی اسدالله بادامچیان درباره موسوی، مسیح مهاجری دیروز در مورد موسوی حرف های مهمی زد.

من در واقع نمی توانم بفهمم که این آقای بادامچیان در سن بالای شصت سال، بعد از دو دور کیلومتر صفر کردن در فضای سیاست ایران و ناموفق بودن در هر کاری که در طول زندگی انجام داده، اصلا چرا حرف می زند؟ توضیح عرض می کنم که مثلا آقای امامی کاشانی که مطمئنم هنوز زنده است، ایشان جز در نماز جمعه که ایشان را به هوش می آورند و دو تا رد بول می دهند بخورد و می فرستند نماز جمعه هیچ وقت علی الدوام حرف نمی زند، مگر در روز ملی شدن کارخانه چی توز که دو کلمه حرف از خودش صادر کند. اما این آقای بادامچیان اگر یک ماه پیش بینی ها و نظراتش را که از قضا همه هم غلط از کار در می آیند، نگوید دق می کند.

بادامچیان دو روز قبل گفته که “موسوی و کروبی از فرصت عفو استفاده نکردند.” بعد هم آسمان را به کش شلوارش بافته و علت ادامه حصر این دو رهبر جنبش سبز را تجربه قتل‌های زنجیره‌ای در ایران دانسته و گفته نظام برای حفظ جان آن‌ها چنین تصمیمی گرفته است. که یعنی حکومت با حصر این دو نفر قصد دارد مانع قتل آن‌ها از سوی برنامه‌ریزان خارج از ایران شود تا “مبادا قتل آن‌ها به پای حزب‌اللهی‌ها گذاشته شود.”

من کاری به قدرت درک سیاسی ندارم. ولی حداقل شعور هم چیز خوبی است. یعنی حکومت برای حفظ جان دو نفر آنها را زندانی کرده. بعد هم گفته که “اگر موسوی و کروبی در دادگاه محاکمه شوند، مطمئنا به خاطر «جرایم مختلف» محکوم خواهند شد.” یعنی حکومت چون این افراد خیلی جرم بزرگی انجام دادند نمی خواهد آنها را محاکمه کند و چون موسوی و کروبی خیلی آدمهای بدی هستند، حکومت دارد جان آنها را از خطر دیگران حفظ می کند؟ حالا فرض کنیم من ضریب هوشی ام اندازه دمپایی، آقای بادامچیان نباید فکر کند ممکن است خدای ناکرده یک آدم باشعور حرف هایش را بخواند. آخر مرد نسبتا حسابی! این چه حرفی است که می زنی؟

البته فردای همان روز مسیح مهاجری سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی که هنوز هم این روزنامه علیرغم اینکه کسی آن را سالهاست ندیده ولی وجود دارد، گفته است: “دروغ هایی را بخاطر خودشیرینی به موسوی نسبت دادند. رهبری همیشه درباره موسوی معتقد بود ایشان خوش فکر است و آدم نجیبی است. واو را در جاهای مختلف گذاشت. رهبری هیچگاه موسوی و کروبی را به وایستگی به بیگانگان متهم نکرد.”

مهاجری نظرات بادامچیان را درباره موسوی کذب محض خواند و گفت اتفاقا خود بادامچیان در حزب جمهوری اسلامی خلاف کار بود. وی به بادامچیان گفت: ایشان در سنی نیست که تهمت بزند و اگر بمیرد مشکل خواهد داشت. از آقای عسگراولادی یاد بگیرد که اواخر عمرش با نظراتش در روز قیامت خودش را بری الذمه و راحت کرد و وقتی از دنیا رفت راحت بود. آقای بادامچیان هم نباید به یک آدم شریف مثل میرحسین موسوی این حرف ها را بزند. من از همین جا به آقای بادامچیان سفارش می کنم عکس آقای عسگر اولادی و کپی شناسنامه اش را بزند به دیوار و یادش نرود که داستان چیست.

 

کششششدار ترین اختلاس تاریخ

یکی از خوبی های رهبر ایران این است که هر کاری می کند یا حرفی می زند انجام نمی شود.مثلا همین قضیه پرونده کششششدار اختلاس که از وقتی داستان خاوری و سه میلیارد مطرح شد، قضیه کش پیدا کرد تا همین نیم ساعت قبل که احتمالا تا نیم ساعت و یک روز و ده سال دیگر هم ادامه خواهد داشت. همین می شود که از ده خبری که هر روز منتشر می شود حداقل دو سه خبرش درباره اختلاس و دزدی و بدهی های بانکی است و همین نشان می دهد که اصولا ایران چه دولت پاک و شریف و دسته گلی داشته و جهانیان باید پاک بودن را از ما یاد بگیرند. یک پرونده رانت ۶۵۰ میلیون یورویی بسته شد و قوه قضائیه گفت احتمال آزادی زنان این پرونده وجود دارد. البته این پرونده جدا از ۳۴۵ پرونده دیگر رانت های میلیون و میلیارد یورویی است که هنوز بسته نشده و با لگد و مشت هم بسته نمی شود.

از طرف دیگر همزمان با اعلام اینکه گفته شد لابی بابک زنجانی برای آزادی او فعال شده و این لابی از همه کمیسیون های مجلس قدرت بیشتری در مجلس شورای اسلامی دارد، قوه قضائیه سه نفر دیگر از متهمان پرونده بابک زنجانی را دستگیر کرد. یکی از رسانه ها که چون اسمش را یادم رفته از آن اسم نمی برم، نوشت: “شاید برخی سازمان‌ها و نهادها به‌طور هدفمند و سازمان‌یافته پشت زنجانی نبوده‌اند اما باید مشخص شود که امثال ح.م از کجا حمایت شده و افراد دیگری مانند او چطور در پشت نام زنجانی به ثروت رسیده‌اند.”

این خبر بسیار مهم بود، بخصوص اینکه من متوجه نشدم منظور از “ح. م.” چه کسی است و اصولا چرا ایشان « ح. م.» است؟ با وجود اینکه میلیونها دلار اختلاس کرده ولی “ب.ن.” بهزاد نبوی است در حالی که بهزاد نبوی که پنج سال زندان رفت همه جرمش این بود که در خیابان بوق زده بود و سد معبر کرده بود. هر چه فکر می کنم ح.م. نمی تواند مخفف نام احمدی نژاد یا حمید رسائی یا محمدرضا رحیمی یا رحیم مشائی باشد، شاید هم حجت الاسلام مصباح باشد که اسمش را به جای تقی حسین نوشته است.

یعنی هر چه فکر می کنم نمی توانم بفهمم چطور ممکن است یک نفر بوق بزند و به عنوان اقدام علیه امنیت ملی زندانی شود و از قبل از بوق زدن نام و اسناد جنایاتش در سد معبر رسانه ای شود، ولی یک نفر یک پنجم فروش نفت یک سال کشور را بالا بکشد و شش ماه در زندان باشد و هنوز هم ب.ز باشد نه بابک زنجانی؟ آن هم آدمی که از ایمان مصباح و کفر ابلیس مشهورتراست.

 

سر تخت طاووس

اصلا من نمی دانم این علی مطهری فرزند شهید آیت الله مطهری یا همان تخت طاووس سابق چرا درباره حجاب نظر می دهد؟ این همه نظرات باحال درباره سیاست و سیاست خارجی دارد که می دهد و اتفاقا ما هم خوشمان می آید. دستش درد نکند، ولی به محض اینکه درباره حجاب و اخلاق و این موضوعات حرف می زند، آدم احساساتش لک برمی دارد. علی جان! برادر من! دوست عزیز! شما از مرحوم ابوی که با روزنامه زن روز در زمان پهلوی همکاری می کرد و چقدرهم خوب کاری می کرد یاد بگیر و اصولا بی خیال داستان حجاب و این حرف ها بشو.

این همه آدم دست به ناموس توی صف نشستند تا حجاب زنان را تا بیخ حفظ کنند، شما بی خیال شو. این چه حرفی است که زدی که “ساپورتی که حجم بدن زنان را نشان بدهد حجاب نیست.” چکار داری؟ شما برای چی تا وسط مانتوی خانمها خیره می شوی که ببینی این حجم را نشان می دهد یا نه. تازه این حرف را که زده کلی از مردم از این به بعد می خواهند وسط نمازقنوت هم ببندند یاد ساپورت زنان و حجم مربوطه می افتند و نمازشان باطل می شود. برادر من. این قدر به جاهای حجیم خیره نشو. شما به این خوبی. اصلا درباره حجاب و فرهنگ نظر نده. آنها را بگذار برای کوچک زاده و رسائی که هم حجمش را می دانند و هم بلدند رنگ مناسب را انتخاب کنند.