پوتین، شراب کهنه در بطری های تازه

علی افشاری
علی افشاری

تصمیم دولت روسیه در افزایش حضور نظامی در سوریه مستقل از تاثیر آن در جنگ داخلی کشور یاد شده معادلات ژئوپلتیک و سیاسی خاور میانه را نیز تحت الشعاع قرار می دهد. اینک پوتین بعد از اوکراین توجهش را به سوریه جلب کرده است. وی در سخنانی که در تاشکند ابراز داشت به صراحت از گسترش ارسال کمک های نظامی و مسشتاری به بشار اسد دفاع کرد و این کار را لازمه موفقیت در مبارزه با تروریسم در سوریه دانست. کارشناسان نظامی تغییر و تحولات در رویکرد روسیه و تاسیس مراکز نظامی جدید را مقدمه ای برای عملیات هوایی نیرو های روسی علیه داعش ارزیابی می کنند. در عین حال امکان مشارکت محدود سربازان روسی در عملیات زمینی نیز وجود دارد. بر اساس برخی گزارش های مستشاران روسی در آموزش نیرو های نظامی سوری برای استفاده از تسلیحات جدید و تکنیک های جنگی فعال هستند.

راهبرد جدید روسیه بعد از کانالی که از سال گذشته در مذاکرات با برخی از طیف های مخالفان سوری، دولت آمریکا و نیرو های منطقه ای  درگیر در بحران سوریه ایجاد کرد، به سمت تلاش بیشتر برای جا انداختن بشار اسد به عنوان حاکم مشروع وتمرکز فعالیت های نظامی علیه داعش و دیگر گروه های افراطی تغییر یافته است. پوتین تصور می کند سیاست های منفعلانه وکج دار و مریز دولت غربی نشانگر عبور عملی آنها از شرط کناره گیری بشار اسد از قدرت برای تشکیل دولت انتقالی است. ازاینرو با توجه به این زمینه مساعد می کوشد آنها را قانع کند که حداقل برای مدتی بشار اسد را در دولت انتقالی بپذیرند که از دید روسیه با همه مشکلاتش بهتر از اسلام گرایان جهادی است و برای بازگشت ثبات به سوریه گریزی از همکاری با وی نیست. افزایش حضور نظامی روسیه می تواند به عامل تغییر دهنده در موازنه قوای کنونی در جنگ داخلی سوریه تبدیل شود. این تغییر تابعی از میزان و محدوده برنامه جدید نظامی روسیه در سوریه خواهد بود که پیش بینی می شود در سخنرانی پوتین در مجمع عمومی سازمان ملل از آن پرده برداری شود.

البته دولت سوریه دست به یک قمار سیاسی نیز زده است. بعد از اشغال نظامی افغانستان این نخستین بار است که روسیه دوباره به عملیات نظامی در خاور میانه روی می آورد. حمایت از بشار اسد و جلوگیری از تداوم شکست های اخیر وی باعث می شود تا عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر وترکیه در مقابل روسیه قرار بگیرند. این اتفاق در تعارض با سیاست های اخیر روسیه در نزدیک شدن به دول عربی دارد از این رو بعید به نظر می رسد تصمیم گیران کاخ کرملین نسبت به این پیامد چالش برانگیز بی اعتنا باشند. بنابراین انتظار می رود آنها به رایزنی با بشار اسد و حزب بعث سوریه بپردازند تا تغییرات نه چندان پردامنه در ساختار سیاسی سوریه در آینده بوجود آید. از اینرو پوتین تصریح کرد بشار اسد آماده توزیع قدرت با مخالفان سالم است. البته بعد از توافق بر سر متوقف کردن جنگ با ارتش سوریه و متمرکز کردن فعالیت های نظامی بر روی تقابل صرف با داعش وتررویسم. وی مشخص نکرد منظور بشار اسد از نیرو های سالم چیست ولی می توان گمانه زنی کرد مراد گرایش های محافظه کاری هستند که تا کنون خواستار برکناری بشار اسد نشده اند.

اما پوتین علاوه بر اینکه می خواهد نقش فعال تری در سوریه ایفا کرده و برنامه اش را بر غرب و نیرو های منطقه ای همسو تحمیل کند، اهداف فراتر و بزرگ تری در سر دارد. او به عنوان نماد تلاش برای بازسازی اقتدار دوران امپراطوری تزار ها در بین رهبران کنونی روسیه می خواهد وارد خاور میانه شده و حوزه نفوذ و عمق استراتژیک روسیه را گسترش دهد.

تمایل روسیه بعد از دوره حکمرانی پطر کبیر گسترش قلمرو و حوزه نفوذ تا خلیج فارس و آب های جنوب بود. حاکمان بعدی روسیه اگر چه توانستند  محدوده ارضی روسیه را تا درجاتی به سمت جنوب گسترش دهند، اما به دلیل مقاومت امپراطوری بریتانیا و معادلات منطقه نتوانستند به این هدف برسند. اما موفق شدند تا جای پای محکمی در سیاست ایران برای خود دست و پا کنند و در قلمرو امپراطوری عثمانی نیز نفوذ خود را گسترش دهند. جنگ جهانی اول به حیات امپراطوری روسیه تزاری پایان داد اما حکومت کمونیستی جایگزین خیلی زود راهبرد گسترش نفوذ و اعمال سلطه را پی گرفت. اما به جای شیوه های استعماری کهن و الگوی کلاسیک امپراطوری، روش های تازه ای را قالب ریزی کرد. ویژگی مهاجم ایدئولوژی شوروی سابق فضا را برای جلو رفتن پیشاپیش هموار کرده بود، اما به جای کشور گشایی و در پی گرفتن سیاست های انضمامی سرزمینی، تشکیل حکومت های همسوی ایدئولوژیک در نقاط همجوار و تقویت احزاب کمونیست در کشور ها در دستور کار قرار گرفت. تمایل شوروی کمونیستی به سیطره بر خاور میانه کمتر از روسیه تزاری نبود اما شرایط منقطه تغییر کرده بود ومناسبات جنگ سرد چنین اجازه ای به آنها نداد. ولی جا پا های محکمی در دولت های سوریه و عراق و در مقطعی در مصر و یمن بدست آوردند. سیاست اشغال نظامی افغانستان هم نقطه اوج تلاش های روسیه برای هژمونی طلبی در خاور میانه بود وهم نقطه آغاز انحطاط نفوذ آن شد که بعد از فروپاشی منجر به جمع آوری پایگاه های نظامی و بسنده کردن به تنها مرکز باقی مانده در بندر طرطوس سوریه شد. اما اینک پوتین درصدد احیای نفوذ روسیه در خاورمیانه است.

برگ برنده روسیه فروش تسلیحات و حمایت نظامی است. این مسئله برای کشور های سوریه وعراق ارزش کلیدی دارد. استفاده از این مزیت به پوتین کمک می کند تا با تحکیم و گسترش پایگاه های نظامی در سوریه و افزایش مبادلات نظامی با عراق نفوذ روسیه را گسترش دهد. روابط استراتژیک با جمهوری اسلامی تاثیر دوگانه بر سیاست بازسازی اقتدار روسیه در خاور میانه دارد. از یک سو اشتراک منافع و نگرش ها تقویت کننده سیاست فوق است اما از سویی دیگر تعارض این سیاست با برتری طلبی منطقه ای ایران باعث چالش در روابط می شود. جمهوری اسلامی ترجیح می دهد روسیه در کشور های منطقه نقوذ مستقیم نداشته باشد و در عوض  از طریق ایران اهدافش را عملی سازد. افزایش قدرت روسیه در خاورمیانه تهدیداتی برای ایران نیز دارد و بخش هایی از حکومت متوجه این نگرانی هستند. سیاست نگاه به شرق و موازنه سازی در برابر غرب السیسی رئیس جمهور مصر نیز به افزایش نفوذ روسیه در منطقه کمک می کند. دیگر نقطه قوت دولت روسیه میراث شوروی سابق در کاربست الگوی مناطق خودمختار مبتنی بر قومیت است که بالقوه کرد ها ودیگر گروه های اتنیکی ناراضی در منطقه را به آنها پیوند می دهد. دولت روسیه این شیوه را در خصوص شرق اوکراین مورد حمایت قرار داده و با هدایت پشت پرده جلو می برد.

اما سیاست افزایش نفوذ در خاورمیانه با موانع جدی نیز مواجه است. نخست اگر حمایت دولت سوریه از بقای بشار اسد در قدرت مقطعی نباشد، آنگاه شکاف با بخشی از بازیگران منطقه ای فعال می شود. همچنین نیرو های اسلام گرای جهادی نیز مشابه دوران اشغال افغانستان به سمت مقابله بیشتر با روسیه سوق پیدا می کنند و ناآرامی ها بخصوص در مناطق چچن و داغستان افزایش می یابد. ممکن است روسیه این هزینه را پرداخت کند اما از آنجاییکه بازسازی اقتدار روس ها در خاور میانه با سیاست غرب تصادم دارد از این رو غرب به سمت استفاده بیشتر از ابزار تحریم برای مهار روسیه می رود که با توجه به اقتصاد شکننده این کشور مشکلاتی را ایجاد می کند و معلوم نیست روسیه بتواند این فشار ها را تحمل کند.

البته پوتین در بحران اوکراین نشان داد که با رویکرد پیش روی صعودی و توام با شکیبایی و سرعت کم سیاست هایش را بگونه ای جلو می برد که هزینه های زیادی پرداخت نکند. تجربه اوکراین پوتین را تشویق کرده است تا مبارزه جوئی با غرب را گسترش دهد وجایگاه روسیه در معادلات جهانی را به روز های قبل از فروپاشی نزدیک گرداند. در وهله نخست دولت روسیه ترجیح می دهد متحدانش در خاور میانه را حفظ کند و سپس به سمت گسترش قلمرو نفوذ حرکت نماید. در این راهبرد ابتدا تاکید بر دفع تهدید های امنیتی و اجازه ندادن برای پیشروی بیشتر غرب به سمت حوزه نفوذ روسیه است. سپس تلاش می شود دستکم کشور های آسیای میانه وخاور نزدیک از همسویی با غرب خارج شده و شرایط به گونه ای سامان یابد که نیرو های ضد غرب رشد کنند.

در مجموع گسترش حضور نظامی روسیه در سوریه و افزایش جانبداری از بشار اسد پیامد های جهانی و منطقه ای قابل توجهی دارد. اقدامات بعدی پوتین و واکنش غرب و کشور های منطقه نشان می دهد دامنه و برد این تاثیرات چقدر خواهد بود. اما رقابت روسیه و غرب در شکل مناسبات شبه جنگ سردی بار دیگر عاملی قابل اعتنا در معادلات خاور منطقه شده است. در این راستا دولت روسیه می کوشد در روند در حال شکل گیری خاور میانه سهم بیشتری را از آن خود کند.