آلزایمرالله بادامچیان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

معلوم نیست چرا از این همه اشتباه درس نمی گیرند؟ لابد می خواهید بگوئید آدمی که عقلش کار نمی کند، درس اش را چطوری می تواند یاد بگیرد؟ این را که خودم می دانستم، اما این ها واقعا آنقدر که فکر می کنیم و فکر می کنید بی عقل نیستند، باشند هم کمی بی عقل هستند. کلی آدم باهوش توی آنها وول می خورند. خب، مشکل همین جاست، آدم باهوش که نباید وول بخورد، باید فکر کند، وگرنه می شود همین که شده. یک بازی را شروع کردی، قبل از بازی هم فکر نکردی که دقیقا عین همین حرکات را انجام داده بودی، حالا بقیه بازی را می خواهند چه کنند، من که یقین دارم حتی یک نفرشان نمی دانند چه می خواهند بکنند. شده مثل همه آن 127 بازی که قبلا شروع کردند، آخرش هم انگشت به فلان، منظور از فلان دهان می باشد، ولش کردند.

 

چرا عکس آیت الله خمینی پاره شد؟

نه یکی، نه دوتا، یک میلیون تا عکس آیت الله خمینی تا حالا پاره شده، کی پاره کرده؟ مردم، ماموران شهرداری. به دستور کی؟ به دستور همین آقای احمدی نژاد. می گوئید نه، در این بیست سال انتخابات که همه آقایان عکس خودشان را بغل عکس آقای خمینی چاپ می کردند، تا حالا حداقل صد میلیون عکس دونفره زیر دست و پای ملت افتاده، یا به دستور شهردار وقت، ماموران شهرداری همه را پاره کرده و از دیوارها کندند. نه فقط عکس آقای خمینی و احمدی نژاد، بلکه عکس خاتمی و خمینی، عکس موسوی و خمینی، اصلا قانونش همین بوده، حالا نوبت به اولیاء که رسید آسمان تپید؟ یک دفعه چه شد که همه دچار بحران ناموسی شدند؟ از آن صد ها میلیون عکس انتخاباتی که حداقل در دهها میلیون آن آیت الله خمینی هم حضور داشت، یکی اش موجود است؟ همه تبدیل شده به خاک و رفته، اصلا کسی هم قصد بدی یا خوبی نداشته، چطور شد یک دفعه همین یکی را دیدید؟ کدام روز از آن صدها روزی که مامورین شهرداری عکس های آیت الله را پاره می کردند، تلویزیون خودش را جروواجر کرد و رفت فیلم بگیرد که هزار و دویست و هفتاد بار پخش کند و بعدا موجی علیه پاره کنندگان راه بیاندازند که آن سرش ناپیدا.

من نمی فهمم پاره کردن عکس آیت الله خمینی که خودش گفته است اگر کسی عکس مرا پاره کرد، احدی حق ندارد او را مجازات کند، بدتر است یا نابود کردن تمام خانواده او؟ البته طبیعتا عکس آدم مهم تر است، چون عکس که تغییر نمی کند و ضمنا چون قابل استفاده به عنوان پیراهن است، آدم می تواند آن را مثل پیراهن عثمان سر نیزه کند، آن هم در حالتی که اصلا معلوم نیست، عکس را چه کسی آتش زده و چه کسی از آتش زدن آن سود برده؟ حالا، فرض کنید که عکسی آتش زده شده و صدا و سیما این کار را نکرده و برخلاف شایعاتی که گفته می شود، پروژه زیر سر سردار نقدی نیست. حتی اگر این شایعات هم درست نباشد، به فرضیات زیر توجه کنید:

فرض اول، فرض کنید قوه قضائیه سه نفر را وادار کند که اعتراف کنند که عکس آیت الله خمینی را آتش زدند، آنها هم اعلام کنند که به دستور موسوی و کروبی و هاشمی و خاتمی این کار را کردند، بعدش چی؟ خوب، مجبور می شوید موسوی و خاتمی و هاشمی را دستگیر کنید، آن هم به جرم آتش زدن عکس امام. بعد چی؟ بعدا فرض کنید همه چیز خوب پیش برود و مردم مطمئن بشوند که خاتمی و هاشمی و موسوی توطئه کرده بودند عکس آیت الله خمینی را آتش بزنند، چه نتیجه ای حاصل می شود؟ آیا مردم یادشان می رود که ده میلیون رای شان جابجا شده؟ آیا مردم یادشان می رود 300 میلیارد دلار پول نفت نابود شده؟ آیا مردم یادشان می رود هفتاد نفر کشته شده اند؟ آیا مردم یادشان می رود هزاران نفر زندانی شده اند؟ آیا مردم یادشان می رود گاز اشک آور خورده اند؟ نهایتا این می شود که مردم خاتمی و موسوی و هاشمی را از جنبش می گذارند کنار، عکس آیت الله خمینی را می گیرند دست شان و بقول پیام خان حمله ه ه ه

فرض دوم، فرض کنید که اثبات شود که عکس آیت الله خمینی را بسیج و صدا و سیما آتش نزدند و نام فیلمبردارش هم معلوم نیست، و اثبات هم بشود که سبزها این کار را کردند و اصولا معلوم شود که سبزها و رهبران شان همه دشمنان آیت الله خمینی هستند، و اثبات شود برادران حوزه و بسیج دانشجویی که محل مذکورشان از فرط اعتراض دچار پارگی شده است، و آیت الله مصباح یزدی و آیت الله خامنه ای و احمدی نژاد و غیره، همه و همه، عاشق آیت الله خمینی هستند و سبزها دشمن ایشان، خوب! تازه بعد از آن رهبر موجود و دولت احمدی و مجلس فعلی و همگی باید بشوند پیروان آیت الله خمینی و طبیعتا راه او را ادامه بدهند، این که دردسرش برای مصباح و خامنه ای بیشتر است.

فرض سوم، فرض کنید که تحقیقات نشان بدهد که این کار مثلا کار یک گروه چپ یا مجاهدین خلق یا یک گروه تندروی دیگر است که ربطی به جنبش سبز هم ندارد، در این حالت اولا دست صدا و سیما درد نکند که هزار بار تصویری را که یک گروه تندرو درست کرده تا جنبش سبز را مال خود کند، پخش کرده و فرض کنید که تندروها در اثر این همراهی باعث شوند که جنبش سبز را به دست بگیرند، چه فایده ای به حال دولت دارد، حالا که ملت دارند گاماس گاماس توی پیاده رو می روند، نتیجه آزمایش پی پی همه فرماندهان پلیس مثبت است، وای به حال اینکه یک مشت آدم تندرو تخته گاز بروند وسط حکومت.

به نظر من اصولا برادرانی که این داستان را علم کردند، عقل شان را گذاشتند زیر پایشان و بعد داستان را شروع کردند، وگرنه این مسابقه برنده ندارد. 

 

آلزایمرالله بادامچیان

بادامچیان هم به نظر من دچار آلزایمر شدید شده یا تب نوبه گرفته است. علائم بیماری نشان می دهد که احتمالا تب نوبه است. این اسدالله دیروز اظهار داشت: “ جریان اصلاحات در کشور مرده است.”

یک سال قبل: بادامچیان گفت، جریان اصلاحات مرده است.

یازده ماه قبل: بادامچیان گفت، اصلاح طلبان مصالح انقلاب را در نظر بگیرند.

ده ماه قبل: بادامچیان همچنان گفت، جریان اصلاحات مرده است.

نه ماه قبل: اصلاح طلبان اگر می خواهند موفق شوند به ولایت فقیه وفادار باشند.

هشت ماه قبل: بادامچیان گفت، فکر کنم جریان اصلاحات مرده است.

هفت ماه قبل: اصلاح طلبان در خط انقلاب های مخملی حرکت نکنند.

شش ماه قبل: بادامچیان گفت، این را گفته بودم که جریان اصلاحات مرده است؟

پنج ماه قبل: اصلاح طلبان در انتخابات شکست خوردند و بزودی می میرند.

چهار ماه قبل: بادامچیان گفت، هان! چی شده؟ جریان اصلاحات مرده است.

سه ماه قبل: اصلاح طلبان نشان بدهند که با اسرائیل دشمن هستند تا مورد قبول واقع شوند.

دو ماه قبل: بادامچیان گفت، واقعا جریان اصلاحات مرده است.

یک ماه قبل: از اصلاح طلبان خواهش می کنم بدون نشانه سبز و با شعار ضد استکباری در سیزده آبان حاضر شوند.

دیروز: بادامچیان گفت، جریان اصلاحات مرده است.

 

نتیجه گیری پزشکی: یکی از علائم آلزایمر این است که بیمار دائما چیزی را تکرار می کند و یادش نیست آن را گفته بود یا نه.

نتیجه گیری اخلاقی: برادر جان! آدم هر ماه پشت سر مرده سخنرانی نمی کند.

نتیجه گیری پزشکی: مرده کسی است که مرده است، بعد از مرگ نصیحت کردن فایده ندارد.