دایره زنگی، دایره سرگردانی آدمها است. تصویری است از زندگی ما در شهر بزرگی به نام تهران، با شخصیتهایی که آنها را از نزدیک میشناسیم، شاید آیینهای است روبهروی ما که جامعه خود را و حتی خود را در آن میبینیم و شاید همین آینگی است که باعث شده تماشاگران از آن استقبال کنند. با زوج هنرمند سازنده این این تصویر زنده و جاندار از وضعیت فرهنگی و اجتماعی ما به گفت و گو نشسته ایم…
دایره سرگردانی آدمها
دایره زنگی، دایره سرگردانی آدمها است. تصویری است از زندگی ما در شهر بزرگی به نام تهران، با شخصیتهایی که آنها را از نزدیک میشناسیم، شاید آیینهای است روبهروی ما که جامعه خود را و حتی خود را در آن میبینیم و شاید همین آینگی است که باعث شده تماشاگران از آن استقبال کنند. اما این فیلم چگونه شکل گرفته است و این تصویر زنده و جاندار از وضعیت فرهنگی و اجتماعی ما از کجا پیدا شده است؟ دوست داشتیم این بحث را در نشستی مشترک با پریسا بختآور کارگردان و اصغر فرهادی فیلمنامهنویس این فیلم در میان بگذاریم، اما چنین نشستی ممکن نشد و ما ناگزیر شدیم در دو گفتوگوی جداگانه به این موضوع بپردازیم، دو گفتوگو با زوج هنرمندی که در یک نکته تفاهم کامل داشتند و آن هم بیعلاقگی به انجام گفتوگو بود.با این حال اصرارهای ما را بیپاسخ نگذاشتند و آنچه در این صفحه می خوانید حاصل این اصرارها است.
خودتان فیلم را در کنار مردم دیدید؟ استقبال چطور بود؟
بله من سه بار فیلم را در سینما و کنار مردم دیدم. واکنش مردم در حین دیدن فیلم خیلی خوب بود. من دوبار فقط قصد داشتم صدای فیلم را در سینما چک کنم و بعد بروم، ولی واکنش مردم در حین دیدن فیلم آنقدر برایم جذاب بود که هر دوبار تا آخر فیلم نشستم.
شما سریالهای موفق تلویزیونی داشتید، چی شد که آمدید سراغ سینما؟
از نظر کارگردانی خیلی فرقی بین این دو قاب نمیبینم. از طرفی برای من همیشه انجام تجربیات جدید جذاب است و نکته مهمتر شاید این باشد که برای ساخت یک فیلم وقت بیشتری در اختیار کارگردان است و میتوان با دقت و تمرکز بالاتری آنچه را که در ذهن است، به اجرا درآورد.
شما برای ساخت یک فیلم با تایم 90 تا 100 دقیقه در سینما، دو ماه وقت دارید، ولی در تلویزیون همین تایم را باید در شرایط تولید عادی در مدت 10 تا 15 روز بسازید که همیشه این فشار برای ساخت سریال مرا اذیت میکرد، ولی تلویزیون یک امتیاز بزرگ دارد و آن مخاطب گستردهاش است.
چقدر تجربه سریالها در ساخت این فیلم تاثیر داشت؟ اگر آن تجربه ها نبود به نظرتان دایره زنگی چه سرنوشتی پیدا میکرد؟
خیلی زیاد. اگر تجربه ساخت آن سریالها را نداشتم، ممکن نبود در اولین ساختهام فیلمنامهای مانند دایره زنگی را انتخاب کنم. فیلمنامه “دایره زنگی” را هر کسی میخواند، به من میگفت که بسیار کار سختی است، خصوصا برای کار اول، ولی تجربه ساخت آن سریالها چیزهای زیادی مثل کار با بازیگر زیاد، دکوپاژ صحنههای پر از حرکت و مهمتر از آن شناخت مخاطب را به من آموخته بود و همان بود که به من اطمینان میداد که از ساخت این فیلم با تمام توصیههایی که میشد، نترسم.
موضوع دیگر در این زمینه این است که شما در اولین تجربهتان ساخت یک فیلم اجتماعی را دنبال کردید.با مسائل و مشکلاتی که این نوع فیلم در ایران دارد، چرا در اولین تجربه سینمایی سراغ موضوع های سادهتری نرفتیدو سراغ این موضوع رفتید؟
فیلمهای اجتماعی همیشه فیلمهای مورد علاقه من بودند. همیشه بهعنوان تماشاگر، فیلمهای اجتماعی را میپسندم، حالا چه لحن جدی داشته باشد و چه لحن طنز. بنابراین خیلی مشخص است که وقتی خودم هم میخواهم فیلم بسازم، سراغ چنین ژانری بروم.
این نوع فیلمسازی همیشه با موانع زیادی روبهرو بوده است. چه تصوری از این موانع داشتید؟
چون اصولا آدم خوشبینی هستم، هیچ تصور خاصی نداشتم و فکرمیکردم همه چیز به خوبی و خوشی پیش میرود!
اما این موانع از همان زمان دریافت پروانه ساخت، خود را به شما نشان داده بود.
گرفتن پروانه ساخت خیلی طول کشید، ولی بعد از اینکه پروانه ساخت صادر شد یک جلسه برای صحبت راجع به فیلمنامه تشکیل شد که ظاهرا این جلسه برای اکثر فیلمهایی که پروانه ساخت میگیرند، تشکیل میشود. نظراتی که داده شد، خیلی جنبه ممیزی نداشت و نظرات کسانی بود که فیلمنامه را خوانده بودند. به هر حال فیلمنامهای که پروانه ساخت گرفت، همین فیلمنامه الان دایره زنگی است.
این مسائل در زمان جشنواره و پروانه نمایش هم وجود داشت. چطور آنها را پشت سر گذاشتید؟
مسائل جشنواره را که پشت سر نگذاشتیم! ولی قضیه پروانه نمایش فرق میکرد. در وزارت ارشاد با کسانی طرف بودیم که اهل گفتوگو و دیالوگ بودند. نظراتشان را میگفتند و حرف شما را میشنیدند و یک تعامل دوطرفه بود.
من و آقای ساداتیان حاضر نبودیم به قیمت رسیدن به یک فیلم بیسروته فیلم را اکران کنیم و برای گرفتن پروانه نمایش فکر میکنم یک یا دو جلسه با آقای اربابی جلسه داشتیم.
یعنی آن حذف و تغییر هایی که قرار بود در جشنواره اعمال شود، الان اعمال نشده است؟
آقای اربابی نظرات شورای پروانه نمایش را گفتند و تعدادی از آن موارد با صحبتها و توضیحاتی که دادیم، حل شد و تعدادی از آنها با اینکه باعث حذف چند پلان بسیار جذاب میشد، ولی لطمهای به داستان فیلم نمیزد. با وجود اینکه حذف آن پلانها برایم سخت بود، ولی جزو بخشهایی نبود که حیات فیلم را بهخطر بیندازد و دلایل حذفش هم برایم قابل فهم بود و چند مورد دیگر که اصلا حذفش مهم نبود و لطمهای وارد نمیکرد. به هر حال فیلم در حالت فعلی کاملا مورد تایید من است و اگر غیر از این بود، شاید ترجیح میدادیم برای اکران فیلم فعلا صبرکنیم. مثلا اتفاقی که در جشنواره افتاد و بعد از یک اکران، فیلم را از جشنواره خارج کردیم، چون در آنجا با کسانی طرف بودیم که نظراتشان را میگفتند و دیگر کسی نبود که صحبتهای شما را بشنود و اعمال خواسته آنان منجر به لطمهخوردن به فیلم میشد که این را نه من میخواستم و نه آقای ساداتیان.
چقدر تغییر در فیلم بهوجود آوردید که خواسته خودتان بود؟
نسبت به نسخه جشنواره، غیر از موارد اصلاحی، فیلم مقداری کوتاه شد که به دلیل ایجاد ریتم تندتر بود.
تغییرات ناخواسته چه مواردی را شامل میشد؟
همانطور که گفتم، چند پلان بسیار جذاب بود که حتی در نسخه جشنواره هم نبود، چون برای اکران در جشنواره حذف شده بود. یعنی این پلانها در بازبینی اولیه توسط هیات انتخاب جشنواره و همینطور ارشاد مصرانه بر حذفشان تاکید داشتند و با اینکه شاید بودنشان از نظر محتوایی برای فیلم مهم بود، ولی حذفشان به کلیت فیلم لطمهای وارد نمیکرد. یعنی مثل مواردی نبود که پس از اولین اکران در جشنواره به ما اعلام شد و من گفتم حاضر به حذفشان نیستم و این موارد حتی در نسخهای که در ایام جشنواره در اکران خصوصی شما دیدید هم وجود نداشت. در همان مراحل آخر مونتاژ، از فیلم حذف شد و البته چند مورد هم در نسخه جشنواره بود و بعدا از فیلم درآمد.
این اصلاحات مقداری از جذابیتهای قبلی فیلم را کم کرده، ولی به کلیت فیلم لطمهای نزده است. یکی از تغییرات ناخواسته اضافهشدن آن دیالوگ پایانی باشد. به هر حال کسانی که فیلم را بعد از مونتاژ نهایی دیده بودند، مثل چند نفر از منتقدان یا اهالی سینما وقتی صحبت از ممیزیها بود، خیلی از آنها به من گفتند که اصلاحات را انجام بده، چون حیف است که فیلم اکران نشود و الان که فیلم در حال اکران است، میبینم که آنها درست میگفتند.
فیلم روی پرده چقدر با فیلمنامه نوشته شده تفاوت دارد؟
فیلمنامه تا روزی که فیلمبرداری ما شروع شد، چندین بار به خواست من بازنویسی شد. یکی از دلایل بازنویسی هم کوتاهشدن زمان فیلمنامه بود. روزی که فیلمبرداری شروع شد، فیلمنامه همان چیزی بود که میخواستم. خصوصا که جنس طنز کار و طنز دیالوگها را بسیار دوست داشتم. دیالوگی که بعد از خندیدن، شما را وادار به فکر میکند و مثل یک شوخی نیست که فقط بخندی و بعد تمام شود. من به تغییر فیلمنامه سر صحنه در سریالهایم بسیار عادت داشتم، ولی این فیلمنامه تمام تغییرات را قبل از فیلمبرداریش روی آن انجام داده بودیم و سر صحنه تغییر زیادی نکرد. شاید در هر چند جمله که مثلا بداهه بازیگرها بود، ولی فیلم روی پرده شباهت زیادی به فیلمنامه دارد.
خود شما چقدر در نوشتن فیلمنامه همکاری داشتید؟
بعضی از سکانسها یا موقعیتهای فیلم پیشنهاد من بود که آقای فرهادی موقع نوشتن فیلمنامه پیشنهادهایی را که میپسندید، در فیلمنامه میآورد.
برای شما که ساخت سریال با افراد زیاد را در کارنامهتان دارید، کارگردانی این کار چطور بود؟
تجربیات کار با بازیگران زیاد در سریالهایم در اینجا به من خیلی کمک کرد. سختی کار با بازیگران زیاد، سوای بحث انتخاب بازیگر و هماهنگی و غیره شاید بیشتر به این برمیگردد که شما در یک کار کم بازیگر تا بازیگر نقشش را دربیاورد و با فضا اخت بگیرد و حرف هم را بفهمید، نهایتا چند روز بیشتر طول نمیکشد و بعد کار به روال عادی میافتد و تا آخر پیش میرود، ولی مثلادر دایره زنگی ما هرچند روز یک بار با ورود یک بازیگر جدید، دوباره انگار شمارههایمان صفر میشد و از اول باید استارت میزدیم.
صحبت با بازیگران، رسیدن به بازی و لحن موردنظر در مورد بعضی از بازیگران، آشناییزدایی از بازیها و اجرای بازی متفاوت، یکدستکردن همه بازیها، مدیریت تعداد زیادی بازیگر جلوی دوربین، سختترشدن میزانسنها و بالطبع دکوپاژ به علت تعدد افراد، همه اینها از سختیهای دلپذیر کار بود.
چطور توانستیداین مجموعه بازیگران را برای نقش هایی که اغلب کوتاه هستند کنار هم جمع کنید؟
مثل همه کارهای دیگر روال انتخاب بازیگر انجام شد. فقط شانسی که من داشتم، برای اکثر نقشها معمولا با گزینه اول یا نهایتا دوم به نتیجه میرسیدیم که حتی در مورد نقشهای کوتاه هم این اتفاق افتاد.
بازیگران با چه معیارهایی انتخاب شدند؟
مهمترین معیارم برای انتخاب بازیگر توانایی او، نزدیکیاش به نقش و اخلاق حرفهای بازیگر سر صحنه است که این سومی برای من خیلی مهم است.
آیا حضور چهرههای تلویزیونی مانند مهران مدیری، محمدرضا شریفینیا و حتی مسائلی که سر آمدن یا نیامدن هدیه تهرانی بود، برای پرفروششدن فیلم نبود؟
ببینید، شاید حضور آقای مدیری، شریفینیا و برخی دیگر از بازیگران باعث پرفروششدن فیلم شده باشد، ولی انتخاب آنها از طرف من قطعا به این دلیل نبوده است. برای من پرفروششدن فیلم چه قبل و چه حالا مهم بوده، ولی برایم حفظ کیفیت فیلم خیلی خیلی مهمتر بوده است.
من تمام بازیگران را بدون توجه به پرفروش یا کمفروشبودن، براساس نزدیکی و تواناییشان به نقش انتخاب کردم و نزدیکی هم منظورم نزدیکی بازیهای قبلی یا نقشهای قبلیشان با نقش موردنظر در فیلم ما نبوده، بلکه با نزدیکیای که خودم از این بازیگر در ذهنم با نقش موردنظر ساخته بودم که شاید اتفاقا در وهله اول بعضی انتخابها به نظر انتخابی عجیب میآمد.
بهترین مثالش هم انتخاب آقای امید روحانی منتقد و مدرس سینما برای نقش عبدا…زاده است. انتخابی که در ابتدا با واکنشهای مختلفی روبهرو شد و همه این انتخاب را با توجه به شخصیت واقعی و ظاهر روشنفکرانه آقای روحانی ریسک بزرگی میدانستند و معتقد بودند ایشان برای بقیه نقشها مناسبترند و حتی خود آقای روحانی هم فکر میکردند شاید بقیه نقشها را بهتر بتوانند بازی کنند و تنها پافشاری و اصرار من بود که ایشان این نقش را بازی کردند. در تمرینهای اولیهای که داشتیم، من مطمئن بودم با تمرین بیشتر، آنچه میخواهم میشود و فکرمیکنم الان حضور امید روحانی در جذب مخاطب کاملا تاثیر دارد، به همان اندازه که بازیگرهای دیگر.
و یا حضور صابرابر که به نظرم بهترین و تنها گزینه من برای نقش محمد بود یا حتی نقش شیرین که ابتدا من تصمیم داشتم یک چهره جدید را برای این نقش بگذارم و مدت زیادی هم در زمان پیشتولید روی این قضیه وقت گذاشتم، ولی در نهایت نشد و حتی انتخاب باران کوثری که بازیگری تجاری به حساب نمیآید.
موضوع خانم تهرانی چه بود؟ تا مدت ها اسمش به عنوان بازیگر مطرح بود و بعد دیدیم نیست.
قضیه خانم تهرانی هم به نظرم خیلی از طرف مطبوعات پیگیری شد و من خیلی مخالف این اخبار بودم. حضور یا عدم حضور یک بازیگر در یک فیلم امری معمولی است که در این مورد خاص زیاد مطبوعات به آن پرداختند. به هر حال چون در این مورد تاکنون صحبت نکردهام، شاید لازم باشد که اینجا در این مورد توضیح بدهم.
خانم تهرانی در واقع اولین بازیگری بود که برای حضور در این فیلم اعلام آمادگی کرد. ما چند جلسه با هم راجع به نقش صحبت کردیم و ایشان تنها بازیگر قطعی فیلم شد. به هر حال تا قبل از گرفتن پروانه ساخت و شروع پیشتولید جدی هر موقع هرخبری راجع به فیلم بود، اسم ایشان بهعنوان بازیگر میآمد، همانطور که اسم آقای حسین جعفریان که بعدا به دلیل سفری که برایشان پیش آمد، نتوانستند بیایند بهعنوان مدیر فیلمبرداری یا بقیه عواملی که سمتشان قطعی شده بود. بعد از گرفتن پروانه ساخت و پیشتولید رسمی کار تمرین من با بازیگران شروع شد. در تمرینها و بعد ازتست گریم بود که خانم تهرانی خودشان پیشنهاد دادند که بهتر است نقشی که بار طنز کمتری دارد، بازی کنند و گفتند نمیتوانند خودشان را در این نقش باور کنند، ولی چون بقیه نقشها تا آن زمان تقریبا انتخاب شده بودند، دیگر نقشی که به ایشان بخورد وجود نداشت و خیلی دوستانه این همکاری منتفی شد. بعد خانم تهرانی گفتند که حاضرند یک نقش کوتاه در کار بازی کنند مثل مجری برنامه تلویزیونی، به همین دلیل اسم ایشان جزو بازیگران کار باقی ماند.
الان که این نقش در فیلم نیست، چرا این نقش حذف شد؟
ولی چون بخش مجری تلویزیونی که قرار بود به شکل ویدئویی گرفته شود، حدودا سه هفته بعد از اتمام فیلمبرداری کل کار گرفته شد، در آن زمان مونتاژ فیلم تقریبا تمام شده بود و آن موقع بود که دیدیم تایم فیلم بسیار بالا رفته چیزی حدود 130 دقیقه که ما فقط نگران حذفکردن سکانسها بودیم و دیدیم صحنههای بخش ویدئویی که بازنویسی شده بود و خیلی هم جذاب بود را اگر بخواهیم فیلمبرداری کنیم، خودش زمانی حدود 15 دقیقه میشود که با توجه به تایم بالای فیلم اصلا امکانپذیر نبود، یعنی من میبایست حدود 15 دقیقه از بخشهای دیگر فیلم کم میکردم تا این بخش را میشد به فیلم اضافه کرد و باید برای مشکل تایم فیلم از این بخش چشمپوشی میشد و با حضور خانم تهرانی هم در همین حد فعلی نقش (که البته در نسخه جشنواره از این بیشتر بود) به شدت مخالف بودم و اصلا برایم قابلقبول نبود که بخواهم از یک هنرپیشه که طرفداران خودش را برای جذب به سینما دارد، چنین استفادهای را بکنم و احساس میکردم این کار فقط سوءاستفاده از تماشاگر است. به خاطر همین دلایل حضور ایشان در فیلم منتفی شد. بنابراین میبینید که اتفاقا قضیه خانم تهرانی واخبار مربوط به عدم حضورش در این فیلم نهتنها به خاطر پرفروششدن نبوده، بلکه از حضور کوتاه او در فیلم که میتوانست عاملی در فروش هم باشد، بهخاطر احترام به تماشاگر چشمپوشی شد.
این فیلم از نظر شخصیتپردازی موفق است. به دو دلیل، اول حضور شخصیتهای منحصربهفردش که در سینمای ایران تازگی دارد، دوم نحوه معرفی آنها به تماشاگر که با کمترین نشانهها و در اولین فرصت این شخصیتها به مخاطب معرفی میشوند، اما در این میان چند تا تیپ بودند که بازیهای قبلی خودشان را تکرار میکردند، مانند مهران مدیری یا شریفینیا.
به نظرم بازی آقای مدیری شبیه بازیهای قبلیشان نشده. من در اوایل کار به آقای مدیری گفتم که چون لحن شما برای تماشاگر بسیار آشنا است، تا جایی که بتوانید هر چیزی را که در لحن شما یادآور بازیهای قبلیتان است را از خودتان دور کنید که ایشان هم خیلی استقبال کردند و هم خیلی همراهی. بهطوری که بعضی جاها من حس میکردم حساسیت من روی این مساله باعث شده بود که خود ایشان هم روی حرفزدن و لحن و تاکیدهایشان حساس شوند.
ولی به هر حال چون آقای مدیری چهرهای بسیار شناختهشده و آشنا برای تماشاگر است و تماشاگر ایشان را در نقشهای زیادی دیده هر بازیای که بکند، به نظر تماشاگر آشنا میآید، حداقل در نقشی مثل رزاقی که مانند بقیه نقشها اصرار من براین بود که در بازیها، عادی و طبیعیبودن رفتار جاری باشد، مانند رفتار روزمره آدمهای اطرافمان و همین مساله در مورد آقای شریفینیا نیز صادق است و اتفاقا برخلاف نظر شما من فکر میکنم با تیپسازی همیشه راحتتر بازیگر میتواند تفاوت فیزیکی و کلامی ایجاد کند، ولی برعکس، من از آقای مدیری یا آقای شریفینیا میخواستم که به سمت بازینکردن بروند و این برایم مهم بود.
برخی از این شخصیتها خیلی تازه اند، مانند شخصیتی که باران کوثری نقش آن را بازی میکرد. شما چقدر در رسیدن به این نقش همراه باران بودید و چقدر خود او این شخصیت را میشناخت؟
زمانی که باران برای این نقش آمد، تقریبا اواخر پیشتولید بود و همانطور که گفتم، به دلایلی دوست داشتم که اگر بشود یک چهره جدید این نقش را بازی کند و یکی از دلایلم هم این بود که تماشاگر حدسی درباره نقش شیرین نزند و کلا استفاده از چهرههای جدید را در کنار بازیگران حرفهای دوست دارم، ولی به هر حال این اتفاق نیفتاد و من به حضور بازیگر حرفهای برای نقش شیرین فکر کردم و باران کوثری جزو اولین انتخابهایم بود که خیلی سریع حضور او در فیلم قطعی شد و در آن مدت کوتاه تا زمان فیلمبرداری جلسات تمرین فشرده و زیادی با باران، صابرابر و نیما شاهرخشاهی داشتم و این تمرینها خیلی به همه ما در زمان فیلمبرداری کمک کرد.
از طرفی گریم نقش شیرین برایم خیلی مهم بود که با تست گریمهای زیادی که انجام شد، چهره باران همانی شد که برای نقش شیرین میخواستم. ما تا روز فیلمبرداری هر روز تمرین داشتیم و هر بار به نکتهای جدید برای نقشها میرسیدیم و هر سه این بازیگران حسابی برای تمرینها وقت میگذاشتند و هر روز بازی باران به آن چیزی که میخواستم، نزدیکتر میشد و دیگر نگرانی من بهخاطر کمبود وقت تا زمان فیلمبرداری کاملا برطرف شد، ولی در زمان فیلمبرداری هم با باران مثل تمام بازیگران در تمام سکانسها قبل از شروع فیلمبرداری سکانس، روخوانی و تمرین داشتیم و او هم همیشه مشتاقانه آماده شنیدن هر پیشنهاد جدیدی بود و خودش هم همیشه با ایدهای میآمد.
به نظرتان واقعیتر نبود که آخر فیلم را مانند نسخه اول قرار میدادید و میگذاشتید او برود و مثل واقعیت در بین همه ما رها باشد.
به هر حال آن پایان قبلی واقعیتر بود، ولی من خودم این پایان را هم دوست دارم. الان که فیلم را با تماشاگر میبینم، حس میکنم تماشاگر این پایان را بیشتر میپذیرد.
شاید نمیخواستید پایانش این قدر تلخ باشد و واقعگرا؟
بله چند نفر از منتقدان که بعد از مونتاژ، فیلم را بهصورت قبلی دیده بودند، میگفتند که باید برای آخرش فکری بکنی و پایانش به شکل فعلی خیلی تلخ است. به هر صورت چون اکران فیلم تمام نشده، نمیتوانم راجع به پایان فیلم زیاد توضیح بدهم. با توضیح بیشتر، موقعیتها لو میرود، ولی به هر حال باید کسی این وسط قربانی میشد تا فیلم اکران شود! در هر صورت کسانی که فیلم را دیدند، میتوانند آن دیالوگ پایانی را نشنیده بگیرند و یک بار اینطوری برای خودشان فیلم و سرنوشت شیرین را تصور کنند.
منبع: روزنا - وب سایت اطلاع رسانی اعتماد ملی